بایگانی‌های شعر و دلنوشته - صفحه 7 از 27 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

چنان چوبی در آستینم کرد روزگار …

چنان ﭼﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﯿﻨﻢ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ

مترسک

چنان ﭼﻮﺑﯽ ﺩﺭ آﺳﺘﯿﻨﻢ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ

که ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻠﺦ ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ …

دسته بندی : شعر و دلنوشته
بازدید : 784

می دانی رفیق ؟

می دانی رفیق؟

تنها
می دانی رفیق ؟
درد دل نمیکنم !
زخمی که از عصب بگذرد ، دیگر درد ندارد ….!

دسته بندی : شعر و دلنوشته
بازدید : 1913

من سرما خورده ام…!

من سرما خورده ام

برگ پائیزی
پاییز را دوست دارم!

چون معافم میدارد از پنهان کردن بغضی که در گلویم میگیرد و یا اشکی که در نگاهم میلغزد…

آخر همه میدانند،

من سرما خورده ام…!

بازدید : 1763

ای کودک…

ای کودک

ای کودک
ای کودک…
کفش هایم را نپوش تلاش تو برای بزرگ شدنت غمگینم می کند…
کودک بمان ،کوچـک بمان …
من در بزرگ شدنم دردهایی دیدم که کـــوچک کرد بزرگ شدنم را …

دسته بندی : شعر و دلنوشته
بازدید : 413

با تو درنگ میکنم …

با تو درنگ میکنم

با تو درنگ می کنم
کیستی که من اینگونه به اعتماد
نام خود را با تو میگوییم
کلید خانه ام را در دستت میگذارم
نان شادی هایم را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم و
بر زانوی تو اینچنین ارام
به خواب میروم
کیستی که من اینگونه به جد
در دیار رویاهای خویش
با تو درنگ میکنم

“احمد شاملو”

بازدید : 2325

صبح که بیدار می‌شوم

صبح که بیدار می‌شوم

صبح که بیدار می شوم
هر شب که می‌خواهم بخوابم
می‌گویم
صبح که آمدی با شاخه‌ای گل سرخ
وانمود می‌کنم
هیچ دل تنگ نبوده‌ام

صبح که بیدار می‌شوم
می‌گویم
شب، با چمدانی بزرگ می‌آید
و دیگر نمی‌رود.

“کیکاووس یاکیده”

دسته بندی : شعر و دلنوشته
بازدید : 1609

شعر غربت

شعر غربت

صندلی خالی

ماه بالای سر آبادی است،
اهل آبادی در خواب
روی این مهتابی، خشت غربت را می بویم:
باغ همسایه چراغش روشن،
من چراغم خاموش
ماه تابیده به بشقاب خیار، به لب کوزۀ آب.
غوک ها می خوانند.
مرغ حق هم گاهی.
کوه نزدیک من است: پست افراها، سنجدها.
و بیابان پیداست.
سنگ ها پیدا نیست، گلچه ها پیدا نیست.
سایه هایی از دور، مثل تنهایی آب، مثل آواز خدا پیداست.
نیمه شب باید باشد.
دب اکبر آن است: دو وجب بالاتر از بام.
آسمان آبی نیست، روز آبی بود.
یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم.
یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بزها بردارم،
طرحی از جاروها، سایه هاشان در آب.
یاد من باشد، هر چه پروانه که می افتد در آب، زود از آب درآرم.
یاد من باشد کاری نکنم، که به قانون زمین بر برخورد.
یاد من باشد فردا لب جوی، حوله ام را هم با چوبه بشویم.
یاد من باشد تنها هستم.
ماه بالای سر تنهایی است.
[سهراب سپهری]
بازدید : 2517

چه بیقرار بودی زودتر بروی!

چه بیقرار بودی زودتر بروی

چه بیقرار بودی زودتر بروی!
بهانه هایت برای رفتن چه بچه گانه بود
چه بیقرار بودی زودتر بروی
از دلی که روزی بی اجازه وارد آن شده بودی…
من سوگوار نبودنت نیستم!!!
من شرمسار این همه تحملم…

دسته بندی : شعر و دلنوشته
بازدید : 1981

دل من باز شکست…

دل من باز شکست

دلشکسته
مطمئن باش و برو…
دل من سخت شکست
و چه زشت
به من و سادگی ام خندیدی
به من و عشقی پاک
که پر از یاد تو بود…
و خیالم می گفت
تا ابد مال تو بود…
تو برو…
دل من باز شکست…

بازدید : 1569

چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر…

چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر

دلنوشته
روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر
هوای یار دگر دارم و دیار دگر
به دیگری دهم این دل که خوار کردهٔ تست
چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر
میان ما و تو ناز و نیاز بر طرف است
به خود تو نیز بده بعد از این قرار دگر
خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
به فکر صید دگر باشد و شکار دگر
خموش وحشی از انکار عشق او کاین حرف
حکایتیست که گفتی هزار بار دگر

بازدید : 675





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید