سپتامبر 2015 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

می دانم که می آیی …

مدتی است که دیگر تقویم را ورق نمیزنم

حتی حوصله کنار زدن پرده را ندارم

چه برسد به باز کردن پنجره

حال عجیبی دارم

همه چیز از نبودنت حکایت می کند

به جز دلم که مانند دانه ای در دل خاک

در انتظار آمدن بهار است

می دانم که می آیی: خیلی زود…

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

از نام تو پرکنم …

عاشقانه

دستم
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

حــتـی یــک بهانه !

تنها لب دریا

لـبــخــنـد بـــزن . . .

عکاس . .

مــــــــدام ایــن جملــه را . . .

تکرار میکند . . .

اصـــــلا بـرایـــش مـــهـــم نـیـــســـــت . . .

کــه در وجـــودت . . .

حــتـی یــک بهانه . . .

بــرای لـبــخــنــــــــــد نـیــســـــت . . .

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

خــــوب مــن شـــوی !

عاشقانه

کـسـی چـه مـی دانــد ؟!
شاید روزی بیاید که حال من هم خوب شود …
هــوا خـــوب شـــود …
عــشــق خــوب شــود …
و تـــــو …
خــــوب مــن شـــوی !

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

مات شدم از رفتنت …

مات شدم از رفتنت
هیچ میز شطرنجی هم در میان نبود !
این وسط فقط یک دل بود . . .
که دیگر نیست !

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

پرپروانه به این علت سوخت …

تنهایی

همه پیش خود چنین پنداشتند
پرپروانه به این علت سوخت
تا فقط یک لحظه شمع نگاهش بکند
شمع پیش خود چنین می پنداشت
پر پروانه اگر سوخت جهنم مارا!
هیچکس فکر نکرد
پر پروانه به این خاطر سوخت
چون که از شمع شنید
که برو پروانه
دور من چرخیدن تا ابد نیست چنین
میشود ذوب وزمین خواهم ریخت
اشک زچشمان پروانه بریخت
پیش خود اندیشید
که اگر او برود من هیچم
خواست تا شمع به اغوش بگیرد
اما
پر پروانه بسوخت….

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

پرنده، آسمان بارانی را میفهمد…

یک بار دیگر بگذار بی ادعا اقرار کنم که دلم برایت تنگ می شود.

وقتی دوری از من، به آرزوهای خفته ام می اندیشم،

به فرسنگها فاصله بین من و تو، به آینده و امروز…

باز کن پنجره را… خواهی دید

که پرنده، آسمان بارانی را میفهمد…

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

زندگی با همه تلخی ها شیریــن است …

قلمت را بردار

بنویس از همه خوبیها، زندگی ، عشق ، امید

و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا هست

گل مریم ، گل رز

بنویس از دل یک عاشق بی تاب وصال

از تمنا بنویس

از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود

از غروبی بنویس که چو یاقوت و شقایق سرخ است

بنویس از لبخند

از نگاهی بنویس که پر از عشق به هر سوی جهان می نگرد

قلمت را بردار،روی کاغذ بنویس :

زندگـی با همه تلخی ها شیریــن است …

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

چشمی از عشق ببخشایم …

زیبا
هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایم
تا رود آفتاب بشوید
دلتنگی مرا

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

از تو خبر نمی آورند ؟!!

این روزها سهم من از قاصدک ها

تنها فقط دیدن و رقصیدنشان درباد است

چرا دیگر برایم از تو خبر نمی آورند ؟!!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید