می گفتی مثل همه “نیستی”
که قول بدهی و بشکنی ،
که حرف بزنی و عمل نکنی ،
كه بیایی و نمانی ،
که بروی و نیایی ، امــــــــــــــــا …
هنوز بدرود نگفتهای، دلم برایت تنگ شده است
چه بر من خواهد گذشت
اگر زمانی از من دور باشی
هر وقت که کاری نداری انجام دهی
تنها به من بیاندیش
من در رویای تو شعر خواهم گفت
شعری درباره چشمهایت
و دلتنگی…
[جبران خلیل جبران]
یه جایی هست
بعد از کلی دویدن وایمیستی
سرتو میندازی پایین
و آروم میگی :
بیخیال،
دیگه زورم نمیرسه…!
از یک جــــایی به بعـــد حــــال ِ آدمهــا دیگـــر خــــوب نمی شـــود
فقـــط برای جلوگیـــــری از بــروز سوء تفـاهم لبخنــــد می زننـــــد !
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺳﭙﺮﺩﻣﺶ …
ﺍﻣﺎ ﺍﺯﺕ ﯾﻪ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺩﺍﺭﻡ
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ …
ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ …
ﺑﻐﻞ ﯾﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ …
ﻣﺴﺖ ﻣﺴﺖ …
ﺑﺪﺟﻮﺭﯼ ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﻨﺪﺍﺯﺵ …!
ساعت ها را
بگو بخوابند که بیهوده زیستن را شمارش نیست.
[احمد شاملو]
باخته ام ..
روزهایم را به خوابها
هیاهوهای زندگی را به سکوت
و دلی را به تو…
قهوه را خورد و فنجان را شکست
چای را نوشید و لیوان را شکست
عاشقش بودم، دل من را شکست
او نمک خورد و نمکدان را شکست
حال، او هست لایقِ آنچه که هست
لایقِ بودن با آدمهای پَست
من هم مست از مِی و سیگار بدست
زیرسیگاریم کجاست؟!
یادم آمد، لعنتی آنرا شکست!
پُر زِ خاکستر شده این قاب عکس.. راستی عکسمان را یادت هست؟؟
این یکی به دست من خواهد شکست…!
هى لعنتى!
بيا باهم بازى کنيم:
تو پاکت های خالی سیگارم را بشمار،
من هم،
شماره ی غريبه هاى توى گوشى ات را…!
شب اما برای من است،
وقتی فکر میکنم این وقتِ شب
مگر چند نفر بیدارند؟
و از میان آنانکه بیدارند،
مگر چند نفر به تو فکر میکنند؟
و از میان آنانکه که بیدارند و به تو فکر میکنند،
مگر چند نفر میتوانند،
صبح فردا شمارهات را بگیرند،
و این شعر را برایت بخوانند؟
[لیلا کردبچه/ کلاغمرگی]
آخرین دیدگاهها