فصل خزان زده دلم
تو را می جوید
از هر باد
از هر عابر
سراغ پرستوی امیدی را میگیرد
که
با اخرین گذرت
از فصل فصل زندگیم
کوچ کرد
بازا
بخند تا زندگی جاری شود
تا شکوفه بروید
پرستو
بازگردد
بخند تا بهار شود
بهار شود
بهار شود
زيبايي ات براي خودت من كه عاشقم
به داشتن اگر نه به ديدن كه عاشقم
حالا مرا ورق بزن و فكر كن به من
ترديد و احتمال نه قطعا كه عاشقم
اي نامه اي كه پر شدي از “دوست دارمت”
پيوست مي كنم به تو ايضا كه عاشقم
اين مرد عاشق است اگر چه براي او
سخت است اعتراف به يك زن كه عاشقم
هر چه کردم نشوم از تو جدا بدتر شد
و نرفت از دل من مهر و وفا ، بدتر شد
مثلا خواستم این بار موقر باشم
و به جای «تو» بگویم که «شما» ، بدتر شد
این متانت به دل سنگ تو تاثیر نکرد
بلکه برعکس ، فقط رابطه ها بدتر شد
آسمان وقت قرار من و تو ابری بود
تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر شد
چاره دارو و دوا نیست که حال بد من
بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد
روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت
آمدم پاک کنم عشق تو را بدتر شد …
” شیرین صندوقی “
لحظه ي ديدار نزديک است
باز من ديوانه هستم
باز مي لرزد دلم دستم
باز گويي در هواي ديگري هستم
هاي مپريشي هواي زلفکم را باد
هاي مخراشي به غفلت گونه ام را تيغ
آبرويم را نريزي دل
لحظه ي ديدار نزديک است
“م.اميد”
آنروز
تازه فهميدم
در چه بلندايي آشيانه داشتم
وقتي از چشمهايت افتادم
هنوز دست و پاي دلم درد مي کند …
چقدر شکستن سخت است !
وقتي تو داري نگاه مي کني …
” مهدي صفي ياري “
در سکوت شب من ،
ناگهان حادثه ای …
ناگهان وسوسه ای تلخ گذشت …
من تو را کم داشتم
در سکوت شب من ،
آسمان حرفی زد …
و غزل شعری شد …
در سکوت شب من ،
موج گیسوی تو آرام نداشت
برق چشمان تو پیغام نداشت …
چه سرابی دارم
که امیدم به نگاهت
سال ها یخ زده است ….
به خدا عشق به رسوا شدنش مي ارزد
و به مجنون و به ليلا شدنش مي ارزد
دفتر قلب مرا وا كن و نامي بنويس
سند عشق به امضا شدنش مي ارزد
گرچه من تجربه اي از نرسيدنهايم
كوشش رود به دريا شدنش مي ارزد
كيستم ؟ … باز همان آتش سردي كه هنوز
حتم دارد كه به احيا شدنش مي ارزد
با دو دست تو فرو ريختنِ دم به دمم
به همان لحظه ي بر پا شدنش مي ارزد
دل من در سبدي ـ عشق ـ به نيل تو سپرد
نگهش دار، به موسي شدنش مي ارزد
سالها گرچه كه در پيله بماند غزلم
صبر اين كرم به زيبا شدنش مي ارزد
“عليا صغر داوري”
سلام عزیز مهربون، اجازه هست بشم فدات؟
اجازه هست تو شعر من، اثر بذاره خنده هات؟
شب که می شه یواش یواش، با چشمک ستاره هاش
اجازه هست از آسمون، ستاره کش برم برات؟
اجازه هست بیای پیشم یه کم بگم دوست دارم؟
تو هم بگی دوسم داری بارون بشم دل ببارم
بریم تو باغ اطلسی بی رنج و درد بی کسی
بهت بگم اجازه هست گل روی موهات بذارم
اجازه هست خیال کنم، تا آخرش مال منی؟
خیال کنم دل منو، با رفتنت نمی شکنی؟
اجازه هست خیال کنم، بازم میای می بینمت؟
با اون چشای مهربون، دوباره چشمک می زنی؟
طپش طپش با چشمکت، غزل بگم برای تو
با اتکا به عشق تو، تو زندگی برم جلو؟
هر چی بگی نه نمی گم، جونم بخوای برات می دم
هر چی می خوای بهم بگو، فقط بهم نگو برو
اجازه هست بازم تو خواب، بوس بکارم کنج لبات
یه شعر تازه تر بگم، به یاد شرم گونه هات
نشونیتو بهم می دی؟ تا پنهون از چشم همه
ورق ورق نامه بدم بازم برات
همیشه مهربون من! نامه رسید به انتها
فقط یه چیز یادت باشه: بازم به خواب من بیا
“هر چی با خودم کلنجار رفتم نمیشه شاد بذارم ولی از طرفی کافه نیاز به مطالب شاد هم داره، بعضیا لطفا درک کنن ممنون”
اهل كاشانم
روزگارم بد نيست.
تكه ناني دارم ، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي.
مادري دارم ، بهتر از برگ درخت.
دوستاني ، بهتر از آب روان.
و خدايي كه در اين نزديكي است:
لاي اين شب بوها، پاي آن كاج بلند.
روي آگاهي آب، روي قانون گياه.
من مسلمانم.
قبله ام يك گل سرخ.
جانمازم چشمه، مهرم نور.
دشت سجاده من.
من وضو با تپش پنجره ها مي گيرم.
در نمازم جريان دارد ماه ، جريان دارد طيف.
سنگ از پشت نمازم پيداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتي مي خوانم
كه اذانش را باد ، گفته باد سر گلدسته سرو.
من نمازم را پي “تكبيره الاحرام” علف مي خوانم،
پي “قد قامت” موج.
كعبه ام بر لب آب ،
كعبه ام زير اقاقي هاست.
كعبه ام مثل نسيم ، مي رود باغ به باغ ، مي رود شهر به شهر.
“حجر الاسود” من روشني باغچه است.
“بخشی از شعر صداي پاي آب،سهراب سپهری”
مژده دهید یاران ، لبخند یار دیدم
روی قشنگ او را ، پروانه وار دیدم
مژده دهید یاران ، اندوه دل سرآمد
شادی به جای غم شد،چون او زدر،درآمد
مژده دهید یاران ، ظلمت دگر خجل بود
امشب چو ماه رویش،در آسمان دل بود
مژده دهید یاران ، دیگر جفا ندیدم
من از نگار خوبم ، غیر از وفا ندیدم
مژده دهید یاران ، گفتا به مهربانی:
من هم غم دلم را ، گویم به تو زمانی
من این همه محبت ، در چشم يار دیدم
مژده دهید یاران ، لبخند یار دیدم!
آخرین دیدگاهها