چقدر شکستن سخت است ! - کافه تنهایی

کافه تنهایی

چقدر شکستن سخت است !

چقدر شکستن سخت است
آنروز
تازه فهميدم
در چه بلندايي آشيانه داشتم
وقتي از چشمهايت افتادم
هنوز دست و پاي دلم درد مي کند …
چقدر شکستن سخت است !
وقتي تو داري نگاه مي کني …

” مهدي صفي ياري “

بازدید : 2640
برچسب ها : ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • فرشته :

    این روزها حالم را مپرس

    این روزها حالم خیلی گرفته است

    این روزها پریشانم

    آنقدر که حتی

    اگر خدا هم بگوید با تو قهرم

    میگویم

    هر جور راحتی

  • فرشته :

    ﺩﯾــﺪﻩ ﺍﯼ ﺷــﯿﺸــﻪ ﻫـﺎﯼ ﺍﺗــﻮﻣﺒــﯿﻞ ﺭﺍ ﻭﻗــﺘـﯽ

    ﺿﺮﺑـــﻪ ﺍﯼ ﻣــﯽ ﺧــﻮﺭﻧـﺪ ﻭ ﻣــﯽ ﺷـﮑﻨـﻨـﺪ !؟

    ﺩﯾــﺪﻩ ﺍﯼ ﺷـﯿﺸــﻪ ﺧــﺮﺩ ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ

    ﻭﻟــﯽ ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧﻤــﯽ ﭘﺎﺷــﺪ !؟

    ﺍﯾـــﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﻫﻤـــﺎﻥ ﺷــﯿﺸــﻪ ﺍﻡ ؛

    ﺧــﺮﺩ ﻭ ﺗــﮑـﻪ ﺗــﮑــﻪ ،

    ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧـﻤـــﯽ ﭘــﺎﺷـﻢ ﻭﻟـــﯽ ﺷــﮑـﺴﺘـــﻪ ﺍﻡ . . .

  • فرشته :

    تظاهر به بی تفاوتی،
    تظاهر به بی خیـــــالی،
    به شادی،
    به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست…
    اما . . .
    چه سخت می کاهد از جانم این “نمایش

  • فرشته :

    راه بی پایان است

    عشق معنای وجود

    در سکوت و غم دوست

    زندگی باید کرد

    وقت دوری و جدایی از یار

    آن زمانی که پلی بر احساس

    غرق در عشق به تنهایی خود می گرییم

    مرگ را می گوییم

    جای آرامش و رؤیای سکوت مطلق

    و به هنگام خداحافظی از قصه دوست

    زندگی سخت به ما می نگرد

    و به فریاد و خروشان گوید:

    وقت مردن هرگز

    زندگی باید کرد

    حال باید دانست

    زنده ماندن سرشار

    در غم و شادی گلهای بهار

    یک شب می گذرد

    روز را باید رفت

    زنده ماندن اجبار

    تا به کی شعر بگویم ای عشق

    بنویس و بنویس و بنویس

    و دگر راهی نیست

    زندگی باید کرد…

  • sara :

    یک دقیقه زل زدن در چشم زیبای تو چند ؟
    افتخار ناز پیچ و تاب موهای تو چند ؟            
     حال چون آرامشت سهم کسی غیر من است             
    غرق گشتن در هجوم موج غمهای تو چند ؟ 
    در شمال شهر عشقت زندگی رویایی است 
    گوشه ی پرت جنوب شهر دنیای تو چند ؟           
      بهره برداری ز مهرت حق از ما بهتران            
     بسته ای از غصه ها و درد و دعوای تو چند ؟
     ذوق شعر آنچنانی نیست در فهرست من
     حق ماندن با تب داغ غزلهای تو چند ؟         
       مهر در کانون گرم خانواده سهم تو          
      شب نشینی در تگرگ سخت سرمای تو چند ؟ 
    خنده در مهتاب و نور ماه ارزانی تو
     اشک در تاریکی سنگین شبهای تو چند ؟             
    زیرکی در عاشقی را من نخواهم خواستن           
     کند ذهنی در جواب یک معمای تو چند ؟ 
    نازنین ، خوش قد و بالا ، مهربانی مال تو
     یک نگاه مهربان بر قد و بالای تو چند ؟           
     قدرت من در خرید “دوستت دارم ” کم است       
         جمله های تلخ و غمگین سخنهای تو چند ؟
     جشن در ویلای ساحل آنقدر جذاب نیست 
    مرگ در دلتنگی غمگین دریای تو چند ؟    
    جواد مزنگی

    • Mehraban :

      سلام سارا عزیزم
      خیلی زیبا و قشنگ بود :flr
      با اجازه کپی کردم :flr

      • sara :

        سلام مهربان جان
        آره منم اولین بار که خوندم خیلی خوشم اومد از این شعر و شاعرش واقعا زیبا سروده،
        خواهش میکنم عزیزم :flr

  • گلبهار :

    خیلی زیبا بود ممنونم مدیریون گرامی..خسته نباشین

  • امیر حسن :

    امروز
    باز فکر نبودنت
    سکوت چشم هایم را شکست
    ومن در پس دانه های اشک
    با حسرت تو را جستجو کردم
    آیا این انصاف است؟
    که پس از این همه عاشقی
    بی تو بودن
    سهم دل من باشد؟
    آیا این عادلانه است؟
    که از این همه روز و ماه و سال
    حتی یک لحظه اش را
    به کام من نباشی!

    خسته تر از همیشه
    آرزویم بودن توست!
    نه برای خودم!
    برای شعر هایم!
    که اگر یک روز خواستم
    از بودن تو بنویسم
    بدانم بودنت چه رنگیست
    چه طعمیست

    بی وفا تر از همیشه ای!
    که دیگر به خوابم هم کم می آیی!
    میمیرم از این رشک
    که شاید
    به خواب کسی میروی!

    از تو به که شکایت کنم؟
    که سالهاست جا خوش کرده ای
    در این خلوتکده ی دلم
    اما….

    تو را قسم به عشق
    یکبار
    فقط یکبار
    دوستت دارم را
    به من
    در خواب بگو
    ومن بی وفاترین باشم
    اگر از آن خواب
    برخیزم !

  • سهم نوازش موهایت را
    به نام دست های من سند بزن ،
    باد معشوقه ی هرزه ای ست
    و لا به لای گیسوان
    تمام دختران شهر
    قدم می زند،
    این روزهــــا
    شهر پُر است از مردانی که
    هر روز پنجره ی اتاقشان را
    به امید استشمام
    عطــر موهای تو می گشایند…

  • لیلی :

    سلام به همگی
    خسته نباشید
    همگی مانند همیشه عالییییییییییییییی
    شرمنده من دکمه س سه نقطه کیبوردم خرابه میخواستم بگم مصسل همیشه!!!!!!! :D :flr :flr

  • نادیا :

    من کيم؟ان شکسته رفته ز ياد
    تک درختي که برگ وبارش نيست
    پاي در گل اسير طوفانها
    ازن خزاني که نو بهارش نيست
    ورقي پاره از کتاب زمان
    قصه اي ناتمام وتلخ آغاز
    اشک سردي چريده بر سر خاک
    نغمه هائي شکسته در دل ساز
    تو که بودي ؟ همه بهار بهار
    در نگاهت شراب هستي سوز
    از کجا امدي ؟ که چشم تو شد
    درشب قلب من طليعه ي روز
    دررگت خون زندگي جاري
    تنت از شوق ارزو لبريز
    تو طلوع ومن ان غروب سياه
    تو سرا پا شکوفه من پائيز
    راستي را شنيده بودي هيچ
    شوره زاري که گل در ان رويد؟
    يا ز شبهاي تيره اخر ماه
    دلي افسرده روشني جويد ؟
    تو که بودي ؟که شوره زار دلم-
    با تو سر شار برف وباران شد
    کاسه ي خشک چشمهايم باز
    تازه شد رنگ چشمه ساران شد
    سبز گشتم زنو جوانه زدم …
    با توگل کردم و بهار شدم
    هر رگم جوي خون هستي شد
    پر شدم پر زانتظار شدم
    واي بر من چرا ندانستم
    به وفاي گل اعتباري نيست
    شاخه اي را نچيده مي بينم
    در کفم غير نيش خاري نيست
    راستي را چنان نسيم سحر
    تو گذشتي چه ساده زان چه که بود
    من به جا مانده يکه و تنها …
    ميگريزم دگر ز بود و نبود
    بي من اري تو خفته اي ارام
    گر چه من لحظه اي نياسودم
    چکنم رسم عاشقي اين است
    چشم من کور عاشقت بودم
    بعد از اين مي گريزم از هستي
    به جهان نيز دل نمي بندم …
    اي همه شادمانيم از تو
    بي تو هر گز دگر نمي خندم
    اه اينک تو اي رطيل سياه
    وقت رفتن کنار خانه بمان
    تا ببيني چگونه مي ميرم
    لحظه اي هم به اين بهانه بمان
    صبر کن صبر کن ز باغ دلم
    گل شادي بچين وبعد برو
    اي که زهر تو سوخت جانم را
    مردنم را ببين و بعد برو

    • Dead Heart :

      ای که زهر تو سوخت جانم را…
      مُردنم را ببین و بعد برو…

      دلنشین و پُر از بغض…
      ***
      باش تا عشق زمین گیر شود بعد برو…
      یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو…
      خواب دیدی شبی ، زودتر از تو مُرده ام…
      باش تا خواب تو تعبیر شود بعد برو…

  • نادیا :

    ايستادي روبروم
    گفتي: خدا حافظ
    هيچي نگفتم
    گفتي: ميدوني كه …بايد برم
    هيچي نگفتم
    گفتي: متاسفم…ولي…ميدوني كه
    هيچي نگفتم
    گفتي: مواظب خودت باش
    هه…هيچي نگفتم
    دست تكون دادي و پشتت رو به من كردي و رفتي
    رفتي…
    رفتي…
    اونقدر ازم دور شدي و رفتي كه ديگه نديدمت
    رفتي…
    رفتي…
    ساعتها ايستادم
    تنها
    و روزها و ماهها و سالها
    تنها
    و تو هنوز مي رفتي
    .
    .
    .
    ايستاده بودم هنوز
    صدايت آمد از پشت سرم
    پشت سر
    گفتي سلام
    هيچ چي نگفتم
    گفتي: من برگشتم …آخه… ميدوني كه
    هيچ چي نگفتم
    هيچ چي نگفتم
    فقط صدايي در درونم مي گفت
    زمين گرد است
    زمين…گرد است

  • نادیا :

    وقتي دلتنگي مياد سراغت
    وقتي غم چنگ ميزنه به قلبت
    وقتي تنهايي ميشه همدم و مونست
    وقتي توي آينه حرف ميزني با خودت
    وقتي شادي سکوت ميکنه
    وقتي غم پايکوبي راه مي اندازه
    وقتي اشک رقص کنان رژه ميره
    وقتي سرما توي دستات لونه ميکنه
    وقتي اعتراض در چاهي مدفون ميشه
    وقتي رودخون? فرياد ته گلوت خشک ميشه
    وقتي شکايت به سد محکمي برخورد ميکنه

    چه بايد کرد ؟!

  • نادیا :

    رفت …
    تموم شد …
    باختم !!!…
    اندکي صبر سحر نزديک است …
    تو رفتي و من هستم
    همان ديوانه ي ديروز
    همان مردي که مي ديدي
    ولي هرگز نفهميدي
    گاهي بايد جدايي را پذيرفت و دم نزد
    گاهي تنهايي
    تنها ترين چيزي است که انسان مي خواهد
    تنها خواهم ماند
    مانند هر روز هاي ديروزم
    فاصله تنها چيزي بود که من فهميدم
    و هر بار دور تر از قبل
    من مسافري بيش نبودم
    و زمان رفتن خيلي نزديک تر از آن بود
    که مي پنداشتم
    من نخواهم شکست
    اما اندکي ترک خواهم خورد

  • نادیا :

    باز هم امشب زير لب صدايت مي كنم
    اشك مي ريزم دو چشمم را فدايت مي كنم
    در نگاه خسته ات دنبال حرفي تازه ام
    هرچه مي خواهي بگو من هم دعايت مي كنم
    خسته اي طاقت نداري مي روي آخر سفر
    طاقت اشكت ندارم پس رهايت مي كنم
    رفته اي من مانده ام در انتهاي عشق تو
    رفته ام قربان عكست جان به پايت مي كنم

  • نادیا :

    عاشق نبودي تو
    من عاشقت بودم
    در قبله گاه عشق
    بودي تو معبودم
    آرام و آسوده در خواب خوش بودي
    يک لحظه من بي تو هرگز نياسودم
    عشق تو چون برگي در دست طوفان بود !!!
    دل کندن و رفتن پيش تو آسان بود !!!
    روزي به من گفتي :
    ديگر نمي مانم
    گفتم :
    که ميميرم
    گفتي :
    که ميدانم !!!

  • erfan :

    ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺭﻧﮓ ﻫﺎ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﮔﻔﺘﯽ ﺯﺭﺩ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ
    ﺍﮔﺮ ﺭﻧﮕﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﺮﺩ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ
    ﺗﻮ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﻨﯽ ﯾﺎ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﻡ؟
    ﺟﻬﺎﻥ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺟﺎﺩﻭﺳﺖ ! ﺯﻭﺝ ﻭ ﻓﺮﺩ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ
    ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﻋﻘﻞ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ؟
    ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﺁﯼ ﻧﺎ ﺍﻫﻞ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ
    ﻧﻪ ﺩﻝ ﺩﺭ ﻋﻘﻞ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﻡ ، ﻧﻪ ﺳﺮ ﺩﺭ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﺑﺎﺯﻡ
    ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺑﯽ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺑﯽ ﺩﺭﺩ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ
    ﺑﯿﺎ ﭘﯿﻤﺎﻥ ﺑﺒﻨﺪﯾﻢ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﺑﺎﺷﯿﻢ
    ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﻫﺮﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ… :flr :cry:

  • erfan :

    با این همه
    عمری اگر باقی بود٬
    طوری از کنار زندگی میگذرم
    که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد
    و نه
    این دل ناماندگار بی درمان…
    حال همه ما خوب است
    اما تو باور نکن :cry: :flr

  • گلبهار :

    چقدددددددددددددد کامنتاتون زیبا بود خوشحالم تو جمع شماها هستم ممنونم از مدیرای گرامی که همچین مکانی رو به وجود اوردن واقعا یکی از دلخوشی ماها کافه تنهاییه

  • زیرباران خنجر به مسیر قلب دوام می اورم
    اگر……………
    در پایانه این بارش رنگین کمان وجوت پدیدار شود…………..

  • با اجازت !!!بدون اجازه ؟؟؟مطالبتو کپی پیس کردم امید وارم که راضی باشی در غیر اینصورت میتونی پیام بدی که بردارم ممنون.وبلاگتم بد نبود؟( شوخی کردم خوب بود)

  • هستی :

    دلم از این همه بد میگیرد! و چ خوب است ک آدم عاقبت می میرد!
    تو تنهاییام نفس کم میارم!
    غصه ها رو مجبورم دوتا دوتا یا شایدم چنتا چنتا بردارم و نوش جان کنم! اما زیادی بزرگن و گاهی،گاهی نه همیش عین یه قرص مسخره و تلخ گیر میکنن ته گلوم و حتی با چن لیوان آبم پایین نمیرن! حالم بد میشه! میخوام عق بزنم اما بالا نمیان! حال خیلی بدی میشم!
    تو تنهاییام رو دست شب میمونم و تاصبح جون میکنم از یورش حجم زیادی از درد ک ب روحم زخم زدن! غصه ها زیادن، حرفای منم همینطور ! اما با اینکه کلی حرف دارم، متأسفانه کلمه ندارم! ببخشید اگه فضای صمیمی و پراز احساس از جنس شعره کافه تنهایی رو با دلتنگیام درقالب این جمله های تلخ ب هم زدم! ببخشید اما باید محرمی پیدا میکردم! و این روزا فضای مجازی محرمتر از دنیایی شده ک من توش خیلی وقته واسه ریه هام اکسیژناشو ب زور کش میرم!


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید