لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار
لمس کن لحظه هایم را
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن
همیشه عاشقت می مانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام…
چیزی در تو
مرا به دلدادگی می برد
آن سان که گل ها
با کمند عطرها
پروانه ها را به دام می کشند
چیزی در تو
مرا به احساس عاشقانه می برد
آن سان که برکه ها
ترانه رنگین کمان ها را
با لحن لالائی
برای ماه می خوانند
چیزی در تو
مرا به جاهایی می برد
که هرگز نرفته ام
به سلام اولین گل سرخ
به حضور سبز دستانت
به آغوش اولین شب عشق
که پر از ناز نیاز بوسه است
چیزی در تو
دنیا را خالی می کند
تا تو تنها اوی من باشی !
یکی دو بغض آنطرف تر
همانجا پشت کوچه شبگردی هایم
لحظه هایی را چال کرده ام
که قرار بود زندگی شان کنم …
از من این روزها
تنها غروری زخمی مانده
که از ترس خنجری نو
از هر نیشتری گریزان است ….
تو كه در باور مهتابی عشق
رنگ دريا داری
فكر امروزت باش
به كجا می نگری
زندگی ثانیه ای است
وسعت ثانيه را میفهمی؟
در شبی مهتابی
میشود در دل اين ثانيه باران بشويم
وز دلی غمزده در بستر عشق
عقدها بگشائيم
گره از كار كسی باز كنيم
و تماميت دنيامان را
از نم عاطفه لبريز كنيم
مي شود مثل نسيم
بال در بال پرستو با شوق
بوسه بر قلب شقايق بزنيم
مي شود غرق محبت بشويم
خودمان را به خدا بسپاريم
قلبمان را به صميميت عشق
دلمان را به اميد
میشود همدم تنهائی يك دل بشويم
بودنت تنها نيست
تو خدا را داری
و من آرامش چشمان تو را
زندگي ثانيه ای است
وسعتش را درياب
میشود در دل اين ثانيه كامل بشويم
کافه تنهایی
کافه کوچیک تنهایی
برای تنهایی های من و تو
دلتنگی های ما به چیزهایی که توی زندگیمونه و دوستشون داریم
یکساله شد …
ولی کافه ما معتقده که حتما نباید مناسبتی پیش بیاد که ما بخوایم بابتش خوشحال باشیم
بی مناسبت شاد باشیم ، بخندیم و با روحیه خوب جامعمون رو زیبا کنیم.
وقتی که خدایی به این خوبی داریم نباید احساس تنهایی کنیم
چطور می تونیم تنها باشیم تا وقتی که خدای مهربون رو داریم.
……………………………………………………………………….
امام علی علیه السلام :
اَلذِّكرُ يونِسُ اللُّبَّ وَ يُنيرُ القَلبَ و َيَستَنزِلُ الرَّحمَةَ؛
ياد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى كند و رحمت او را فرود مى آورد.
غررالحكم، ج۲، ص۶۶، ح۱۸۵۸
………………………………………………………………………..
برای لمس دستای لطیفت
من هر شب لحظه ها رو می شمارم
همه دلواپسی هام مال اینه
ازت خاطره خوبی ندارم
کمی زوده بری آسوده باشی
بدون من و یاد چشم خیسم
کمی زوده بخوای از من جدا شی
نرو با رفتنت دیونه می شم
کمی زوده بفهمی
یکی حس می کنه تو مهربونی
یکی حس می کنه تو کل دنیا
تویی که درد اونو خوب می فهمی
برو ولی بدون هنوز شکستن
برای دل من یه کمی زوده
به یاد اون همه خاطره هامون
که توش خاطره خوبی نبوده
کمی زوده بری آسوده باشی
بدون من و یاد چشم خیسم
کمی زوده بخوای از من جدا شی
نرو با رفتنت دیونه می شم
دانلود آهنگ کمی زوده از احسان غیبی
غربت یعنی صندلی خالی تو
وقتی زمینم وارونه می چرخد .
آنجا که منم
نه ابتدای خلقت است
و نه انتهای آفرینش
آنجا
صفرترین نقطه دنیاست .
شرمناک ترین بی پناهی انسان
آنجا
ناگهان ترین بغض تاریخ است .
غربت
نبودن تو نیست
نزدیک ترین ساحل دور افتاده ایست
که گاهی در چشمان تو جا می ماند .
در آغوش تو گاهی حتی غریب بوده ام .
غریب که باشی می دانی
تنگ ترین جای جهان
دل من است …
نیمکت عاشقی یادت هست؟
کنار هم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود..
بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،
برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان می ریخت..
او نیز عاشق بودنمان را به رخ پاییز می کشید،
اما اکنون پاییز.. نبودنت را، جداییمان را به رخ می کشد.
بگو، صدایم کن، بیا تا دوباره ما شویم،
مرحمی بر سوز دلم باش، نگاه کن، پاییز به من می خندد، بیا داغ جداییمان را به دلش بگذاریم.
بیا کلاغ ها را پر دهیم تا خبر وصلمان را به پرستوها مژده دهند.
دوباره صدایم کن..
همه ي فصل جوونيم پا به پاي عاشقي رفت
تا رسيدم به تو عمرم مثل عطر رازقي رفت
دل من تو اين جزيره واسه هر دلي پناه بود
لب ساحل تك و تنها چشم به راه قايقي رفت
ديگه حوصله ندارم خسته ام خسته ي خسته
روي كتفم جاي زخم و دلم از همه شكسته
اگه آهم سينه سوزه يا كه حرفام پردرده
پشت اين همه ترانه عاشقي جلوه نشسته
دست خالي شدم اما غزل غزل ترانه دارم
واسه امروز كوله باري پر از خاطره دارم
هم نفس تا تو رسيدي تازه شو عمر بهارم
واسه عاشقانه خوندن يه نفس فاصله دارم
من از تو آغاز می شوم
مثل آسمان که از زمین
تو در من می وزی
با لهجه تمام گلدان ها
و در روح من رخنه می کنی
آن سان که بنفشه ها
در کوهساران
صخره ها را می شکافند
و زیبایی را
در هوا نجوا می کنند
چشم هایت
در دلم می پیچد
هم آوای گل های وحشی
در نی زارهای بارانی
و من هم سان قایقی رها
در توفان عطر تو
بالا و پائین می روم
نفس های تو
شکست می دهد
تمام رویاها را …
آخرین دیدگاهها