بایگانی‌های متن های عاشقانه - صفحه 18 از 58 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

صبح که بیدار می‌شوم

صبح که بیدار می‌شوم

صبح که بیدار می شوم
هر شب که می‌خواهم بخوابم
می‌گویم
صبح که آمدی با شاخه‌ای گل سرخ
وانمود می‌کنم
هیچ دل تنگ نبوده‌ام

صبح که بیدار می‌شوم
می‌گویم
شب، با چمدانی بزرگ می‌آید
و دیگر نمی‌رود.

“کیکاووس یاکیده”

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

نفهمیدی که من …

نفهمیدی که من

نفهمیدی که من
ایستاده ام
تنها
پشت میله های خاطرات دیروز
این جا
انگشت هایم را می شمارم
یک
دو
سه……
ودست های تو در هم فرو رفته اند
تو
غزل را مشت مشت به حراج گذاشتی
که مهربانی ات را ثابت کنی
ولی…
ولی نفهمیدی که من
آن سوی خیابان
انتظارت را می کشم
تو بی وقفه فریاد کشیدی…
و من
دیگر آزارت نمی دهم
زین پس
قصه هایم را برای هیچ کس تعریف نمی کنم
مطمئن باش…
هنوز هم قافیه را به چشمان تو
می بازم
مطمئن باش!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

کلماتم را در جوی سحر می‌شویم

کلماتم را در جوی سحر می‌شویم

 کلماتم را در جوی سحر می‌شویم
کلماتم را
در جوی سحر می‌شویم
لحظه‌هایم را
در روشنی باران ها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بی‌دغدغه بی‌ابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و هامون
با تو بی‌پرده بگویم
که تو را
دوست می‌دارم تا مرز جنون

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

دل من باز شکست…

دل من باز شکست

دلشکسته
مطمئن باش و برو…
دل من سخت شکست
و چه زشت
به من و سادگی ام خندیدی
به من و عشقی پاک
که پر از یاد تو بود…
و خیالم می گفت
تا ابد مال تو بود…
تو برو…
دل من باز شکست…

موضوع :

برای هنگامی که فراموش خواهیم کرد!

تصویردلتنگی

عاشقانه
خدایا
از عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار
.نگاهی ،
یادی ،
تصویری ،
خاطره ای ،
برای هنگامی که فراموش خواهیم کرد
روزی چقدر عاشق بودیم

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر…

چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر

دلنوشته
روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر
هوای یار دگر دارم و دیار دگر
به دیگری دهم این دل که خوار کردهٔ تست
چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر
میان ما و تو ناز و نیاز بر طرف است
به خود تو نیز بده بعد از این قرار دگر
خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
به فکر صید دگر باشد و شکار دگر
خموش وحشی از انکار عشق او کاین حرف
حکایتیست که گفتی هزار بار دگر

موضوع :

چقدر شکستن سخت است !

چقدر شکستن سخت است !

تنهایی
آنروز
تازه فهمیدم
در چه بلندایی آشیانه داشتم
وقتی از چشمهایت افتادم
هنوز دست و پای دلم درد می کند …
چقدر شکستن سخت است !
وقتی تو داری نگاه می کنی …

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

بیا و تنها بقدر خاطره ای نو بمان …

انگار هزار سال منتظر بودم

بیا و تنها بقدر خاطره ای نو بمان
پیراهنِ خاطرات تو را
آنقدر بر تنِ خیالم کرده ام
که دیگر تنگ شده
بیا و تنها بقدر خاطره ای نو
بمان.

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

اینجا شده پاییز …

اینجا شده پاییز

اینجا شده پاییز
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمی دانم

اینجا شده پاییز ، آنجا را نمی دانم

اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمی دانم . . .

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

چگونه می شود …

سکوت شب

چگونه می شود

به خاطر مردم است که می گویم

گوش هایت را کمی نزدیک دهانم بیار،

دنیا

دارد از شعرهای عاشقانه تهی می شود

و مردم نمی دانند

چگونه می شود بی هیچ واژه ای

کسی را که این همه دور است

این همه دوست داشت …​

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید