خریدارم
تمام تنهاییهایت را
تمام غمها و دردهایت را
تمام اندوهت را
میخرم آنها را به قیمت تمام احساسم
که خرج میکنم و به پایت میریزم
تا آنجا که حالت خوش شود
چون نسیم بهاری
چون باران پاییزی
اکنون
حال خوشت را خریدارم
به قمیت تمام احساست
که چه زیبا میکند دنیایم را
همه در دنیا کسی دارن برای خودشان
” خسرو “و ” شیرین ”
” لیلی “و ” مجنون ”
” رامین ” و ” ویس ”
” پیرمرد ” و ” پیر زن ”
” تو ” و ” اون ”
” من ” و ” تنهایی ”
دیدی که صبح میشود شب ها بدون من……؟؟؟ دیدی که میگذرد روزها بدون من……؟؟؟ این نبص زندگی بی وقفه میزند… فرقی نمیکند!!! بامن……!!! بدون من……!! دیروز گرچه سخت…… امروز هم ...
سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد
تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد
بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من
که بغض آشنای ابر گریه می خواهد
بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم
و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد
چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی
که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد
کوه چون سنگ بود تنها شد یا چون تنها بود سنگ شد ! من که نه سنگ بودم نه کوه ، من چرا تنها شدم ؟
هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفرین شده ماست که تنهاست هنوز…
روزگـــاري ديــده در ديــدار ياري داشتيم
بـــودن و ديــدار او را دائمــي پنداشتيــم
غرق شادي ها شديم و غافل از ايام هجر
اي دريغا فصل گندم بود و ما جو کاشتيـم
روز تـلـخ غربــت و ايـــام سنــگين فراق
آمــد و ما بي خبــر افکــار باطــل داشتيم
چون به تنهايي رسيديم درد را باور شديم
باز هم آخر رسيديــم و عجب گل کاشتيـم
قصه ها تکـرار و تکـرارند اما اي دريـغ
دل چه غافـل بود و او را عاقـلي پنداشتيم
بيـــهوده ورق مي خورنــــــــد
تقويـــــــــم هــــاي ِ جهــــــــــان
روزهــــاي ِ من ، همه يک روزند…
شنبــــه هايي که فقـــط
پيشوندشــــــان عوض مي شـــــود…!!!
خریدارم
تمام تنهاییهایت را
تمام غمها و دردهایت را
تمام اندوهت را
میخرم آنها را به قیمت تمام احساسم
که خرج میکنم و به پایت میریزم
تا آنجا که حالت خوش شود
چون نسیم بهاری
چون باران پاییزی
اکنون
حال خوشت را خریدارم
به قمیت تمام احساست
که چه زیبا میکند دنیایم را
بی تو ایستاده ام روی پاهای خودم
و دارم تو را نگاه میکنم
که حتی روی حرف های خودت هم
نمی توانستی بایستی!
تنهایی را بلند ترین شاخه درخت میفهمد،
انگار هر چه بزرگتر میشویم تنهاتر میشویم
براستی خدا از بزرگی تنهاست ،یا از تنهایی بزرگ؟!!!
تنهایی ام را با کسی قسمت نخواهم کرد
یک بار قسمت کردم ، چندین برابر شد
دست به صورتم نزن !
می ترسم بیفتد . . .
نقاب خندانی که بر چهره دارم! و بعد . . .
سیل اشک هایم تو را با خود ببرد . . .
و باز من بمانم و تنهایی . . .
تنهــــایــی یعـــنی:
ساعـــت هــا ســـَرت را روی میـــز بگـــذاری،
و بیـــن ایـــن همـــه آدمـــ کهــ کنـــارت هســـتند،
کســــی حـــتی نگـــوید: “چه مرگت است؟”
گــــاهـی آنـــــــــقدر دلتنگـــــت میشـــــــوم …
کــــه اگر بفهمــــــــی ؛
از نبودت خجالــــــــــت می کــــــشی …
انکه ويران شده از يار مرا ميفهمد
انکه تنها شده بسيار مرا ميفهمد
چه بگويم که چنان از غم فرو ريخته ام
که فقط ريزش اوار مرا ميفهمد
آنكه دستش را اينقدر محكم گرفته اي….
ديروز عاشق من بود…
دستانت را خسته نكن….
محكم يا آرام….
فردا تو هم تنهايی
تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم ،
گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد !!!
افسانه بود شاید!!
آن روزها که در حماسه ی عشق تو، به بار می نشستم…
سالهای حاصلخیز گذشت
ملخ های خاطره ویرانم کردند
من مانده ام و اندام مترسک…
تنهایی مرا باد هم نمی برد!!
گاهی هیچکس را نداشته باشی بهتر است
داشتن بعضی ها، تنها ترت می کند
همه در دنیا کسی دارن برای خودشان
” خسرو “و ” شیرین ”
” لیلی “و ” مجنون ”
” رامین ” و ” ویس ”
” پیرمرد ” و ” پیر زن ”
” تو ” و ” اون ”
” من ” و ” تنهایی ”
نه راهِ پس دارم
نه پیش !
به تنهایی خود آویزانم . .
باید برای زمســـتان کتی گـرم بخرم با جیب هایی برای دسـتانم
تن های تنها زود یخ میزنند
.
فکر می کردم تنهایی یعنی
من
سکوت
پنجره های خاک گرفته
اتاق خالی از تو
نمیدانستم سنگینی اش بیشتر می شود در ازدحام آدم ها !
خیلی وقت است دستهایم را
با لیوان چاییم گرم میکنم !
این اوج تنهاییست . . .
تنهاییم را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست….
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست.
خرده های دل شکسته ام را
از کفپوش کلبه ی تنهایی ام
دانه چین میکنم
میترسم
مبادا تو بیایی
خاری شود در زیر پایت
سرِ سوزنی اگر مرا می خواست؛
زمین و زمان را به هم می دوختم …
“تنهايي” را ترجيح ميدهم
به
“تن هايي” که روحشان
با ديگريست
امروزه انسانها
تنهايي ات را پرنميکنند …
فقط خلوتت را
در هم مي شکنند…!!
سر به هوا بودنم را مسخره نکن..تنهايم و چشم اميدم فقط به خداست
اين روزها در خودم به دنبال يک کليک راست ميگردم
تا از خودم يک copy بگيرم و کنار خودم paste کنم
شايد از اين تنهايي خلاص شدم