تو
بینمان
دیوار بزرگی کشیدی
با نبودنت و ندیدنت کنار آمده ام گلم ..
اما با خاطراتی که با تو داشتم نـــه ….
این روز ها دلم به نوشتن نمی رود …
دیگر خسته شدم …
از تکرار نبودنت … از تکرار شکایت هایم …
کلمات هم شده اند بازیچـــه
مـــــــن و تـــــــو !
نمی خواهم خاطره ی فردایم شوی!
امروز من باش
حتی لحظه ای……!
من :
نه شاعرم
و نه شعر می گویم
پروانه ام
بی قرار گل
شعر توئی
که یک مصرع عطر تو
در خیال دفتر من
صد گلستان برویاند
تو چیستی ؟!
کز هجوم تو در من
گل های عالم
سر به شورش می برند
تو کیستی ؟!
خیالت که می وزد
طوفان چشمت در دلم
ساحل به دریا می برد
من از رفتار دستت
با گل سرخ
دانستم
عشق را می شناسی !
آخرین دیدگاهها