بایگانی‌های مطالب عاشقانه - صفحه 6 از 56 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

صدای آب می آید …

تنها لب دریا

صدای آب می آید

مگر در نهر تنهایی چه میشویند؟

لباس لحظه ها پاک است

میان آفتاب هشتم دی ماه

طنین برف

نخهای تماشا

چکه های وقت

طراوت روی آجر هاست

روز استخوان روز

چه میخواهی؟

بخار فصل گرد واژه های ماست

دهان گلخانه فکر است

سفر هایی تو را در کوچه هاشان خواب میبینند

تو را در میان دریا ها دور مرغابی ها به هم تبریک میگویند

چرا مردم نمیدانند که لاین اتفاقی نیست؟

نمی دانند در چشمان دم جنبانک امروز برق

آب ها شط دیروز است

چرا مردم نمیدانند که گلهای ناممکن هوا سرد است؟

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 582

مثل بهاری تو …

مثل گل‌دوزی یک دختر عاشق

مثل بهاری تو …
می دانم
در موسم آمدنت
تنم به گل خواهد نشست.
در اندیشه ام
باغ های خشک کویر را سبز خواهم کرد
دیگر پاییز و زمستان در فصل های من نیست.
و آنگاه است که
دستانم را لانه جوجه گنجشکهای بی پناه خواهم کرد.
وقتی بیایی
مثل کودکان باهوش
رنگ ها را یاد خواهم گرفت
تو از من خواهی پرسید
و من به تو خواهم گفت که
رنگ برگ سبز است
رنگ آسمان آبی ست
و قرمز را میتوان در گل ها جست.
تو می پرسی از سیاه
و من به تو می گویم
رنگیست شبیه روزگار من
و
چشم های تو

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 515

من تو را دوست دارم اگر چه بی واژه…

عاشقانه

چرا نمی‌توانم تو را توصیف کنم؟
انگار
در واژه‌نامه‌های منتشر
هیچ واژه‌ی معصومی
برای توصیفِ تو نیامده است
اما من تو را توصیف می‌کنم
اگر چه با خطوطِ در هم و ناخوانا
اگر چه با نقاشی
اگر چه با دوستت دارمی ساده.
مهم همین است که:
من تو را دوست دارم
اگر چه بی واژه…

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 528

من چشم می گذارم

عاشقانه

من چشم می گذارم
تو میان صفحات
این دفتر شعر
پشت انبوه کلمات
پنهان شو…!
نمی دانی
چه کیفی دارد
وقتی از پشت شعری
که دوستش داری
پیدایت می کنم!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 645

تنهایی کافه ی من است

تنهایی کافه ی من است
روزانه
دو سه باری به آنجا سر می زنم
روبروی خودم می نشینم
وقهوه می نوشم!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 567

زرد و نیلی و بنفش …

Cafe

زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با بنفشه ها نشسته ام
سالهای سال صبحهای زود

در کنار چشمه سحر
سر نهاده روی شانه های یکدگر
گیسوان خیسشان به دست باد
چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم
رنگها شکفته در زلال عطرهای گرم
می تراود از سکوت دلپذیرشان
بهترین ترانه ، بهترین سرود

مخمل نگاه این بنفشه ها
می برد مرا سبکتر از نسیم
از بنفشه زار باغچه
تا بنفشه زار چشم تو
زرد و نیلی بنفش
سبز و آبی و کبود

با همان سکوت شرمگین
با همان ترانه ها و عطرها
بهترین هرچه بود و هست
بهترین هرچه هست و بود
در بنفشه زار چشم تو
من ز بهترین بهشتها گذشته ام
من به بهترین بهارها رسیده ام

ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من
لحظه های هستی من از تو پرشده ست
آه ، در تمام روز، در تمام شب،
در تمام هفته، در تمام ماه ، در فضای خانه، کوچه، راه
در هوا، زمین، درخت سبزه ، آب
در خطوط درهم کتاب
در دیار نیلگون خواب

ای جدائی تو بهترین بهانه گریستن
بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام
ای نوازش تو بهترین امید زیستن
در کنار تو من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام

در بنفشه زار چشم تو
برگهای زرد ونیلی و بنفش عطرهای سبز و آبی و کبود
نغمه های ناشیده ساز می کنند بهتر از تمام نغمه ها و سازها

خوب خوب نازنین من نام تو مرا همیشه مست می کند
بهتر از شراب بهتر از تمام شعرهای ناب
نام تو اگرچه بهترین سرود زندگی است
من تو را به خلوت خدائی خیال خویش
بهترین بهترین من خطاب می کنم
بهترین بهترین من.

[فریدون مشیری]

بازدید : 479

و من چقدر ساده ام …

قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام…!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 565

برای دلداری دادنم؟

چه کسی برایم پرتقالی خواهد خرید
برای دلداری دادنم؟
پرتقالی سالم و رسیده
به شکل یک قلب
نمک دریا بر لبانم
وای بر من!
بر لبانم و در رگانم
نمک دریا.
هیچ کس پیشکش من نخواهد کرد
گرمای لبانش را
هرگز خوشه ای نخواهم چید
از گندمزار پرمهر بوسه ای.
هیچ کس نخواهد چشید
شراب خونم را.
احساس نخواهم کرد
جریان آن را در جانم.
همچون کشتی شکستگانم
وای بر من!
به ابرهای سرگردان میمانم
به کشتی های گمشده در دریا!
و قلبی ندارم دیگر
زیرا خواهانی ندارم دیگر.
چه کسی برایم پرتقالی خواهد خرید
برای دلداری دادنم؟

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 564

باران که میبارد …

عاشقانه

باران که میبارد

باید یه آغوشی

پنجره ی بازی

بوی خاکی

صدای تپش قلبی

گره ی کور دست ها و پاهایی

باید چیزی باشد

باران که میبارد

باید کسی باشد!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 936

تنها صلاح تو را می جویم و می شنوم

عاشقانه

تا روز شود
تا چشم من به روی تو گشوده شود
زمزمه های شب را
صبور وسر به زیر گوش میکنم
فردا چشم هایم تو را میجوید
خدایا!
این کار هرشب من است
تنها صلاح تو را می جویم و می شنوم
با مهر تو نفس هایم جاودانه میشود..

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 499





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید