لبخند های پاک تو آسمانی اند
و حرف هایت فلسفه مهربانی اند
وقتی بر مدار تو می گردد عاشقی
حتی عشق های کوچک جهانی اند
پشت آن نگاه ساده و نجیب تو
این چشمه های سکوت آتشفشانی اند
پشت ترانه و شعرهای سرد من
استعاره های ناب عشق نهانی اند
بهارهای همین سالهای من هم
بی حضور تو همیشه خزانی اند
دستان نحیف غزلم را بگیر عزیز
این واژه ها پر از مهربانی اند
بخوان با من
ترانه ای از عشق
آوازی از با هم بودنها
بنویس با من
جمله ای از دوست داشتن
حرفی از مهربانی
بکش با من
تصویری از رویاها
نقشی از سرزمین زندگی
بنواز با من
آهنگی از غم و شادی
از محبت و دلدادگی
بگو با من
نکته ای از زندگی
رازهایی از عشق و عاشقی
بزن با من
لبخندی از خاطره ها
تبسمی از لحظه ها
ای تک پری رویاها
که دل غمگین من ندارد نای زندگی
مهربانی کن با من ای تک گل من
که ندیدنت و نبودنت
کاریست محال
و در آخر
بنویس با من
از عشق
از من و تو
از ما و از باهم بودنها ….
رفتهای
و من هر روز
به موریانههایی فکر میکنم
که آهسته و آرام
گوشههای خیالم را میجوند
تا بی”خیال” نشدهاَم
برگرد!
پلکهای مرطوب مرا باور کن
این باران نیست که میبارد
صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون می ریزند
اگر از خانه عشق نروی
و بمانی با من
همه گل های دلم را به تو خواهم بخشید
اگر از خانه عشق نروی
عطر نرگس ها را
به تو خواهم پاشید
تاج خورشید را نهم بر سر تو
ماه را می کشم از ابر برون
گر که نزدم ایی
کوچه را فرش کنم از گل یاس
به تنت می پوشانم
از حریر باور
از گل سادگی و عشق ، لباس…
سکه زندگی ام شیر ندارد
اما همین خطی که مرا به تو وصل نگه میدارد را دوست دارم……
مرا دوست بدار!
به سان گذر از یک سمت خیابان ،
به سمتی دیگر ؛
اول به من نگاه کن…
بعد به من نگاه کن…
و بعد ،
باز هم مرا نگاه کن!…
عجب هوایی داری!
هوایت که به سرم میزند ،
دیگر در هیچ هوایی نمیتوانم نفس بکشم!!
عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!
ﺗﻮ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﻤﮑﺘﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺮ ﺩﻧﯿﺎ
ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ آنچه ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺴﯽﺳﺖ ﮐﻪ
آن ﺳﺮ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﻤﮑﺘﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ آنچه ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﻮﯾﯽ!
ﻧﯿﻤﮑﺖﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﺪ ﭼﯿﺪﻩﺍﻧﺪ …!
یک حرف٬
یک زمستان آدم را گرم نگه می دارد…
و بعضی اوقات هم
یک حرف٬
یک عمر آدم را سرد می کند!
حرف ها چه کارها که نمی کنند!!!
آخرین دیدگاهها