چه شده است!
حال که پاییز آمد
باران هم …
عاشقانه هایش کو
آه که دلم لک زده است
برای عاشقانه هایش
درد و دل هایش
راستی چی شد …
بار آخر گفت
فردا حلقه به دست
با کسی می آیم
نگفت ؟
وای که بدم می آید
از این حرف های …
یا شاید
من فرسوده شده ام
یعنی نیمکتی دیگر …
هی
نکند من را
محرم اسرار نداند
من نگفتم به کسی
تنهای من
زود قضاوت نکن
از کجا معلوم
شاید
چشمانت تو را لو دادن
“محمد مهدوی”
پیشکش به تک تک هم کافه ای های عزیز …
درود
همیشه پاینده وبرقرار باشید.
خیلی زیبا بود . مثل همیشه. ممنون کافه عزیز.
ممنون
شاید تو…
سکوت میان کلامم باشی!
دیده نمیشوی
اما من تو را احساس می کنم!
شاید تو ….
هیاهوی قلبم باشی!
شنیده نمیشوی
اما من تو را نفس می کشم!
خیلی زیبا بود نیلوفر جان
با اجازه کپی کردم
لبهایم که تشنه و دلتنگ می شوند باران را می بوسم
من این جا زیر بارانم،
وقتی که بسیار از تو دورم و تو را می خواهم
باران را می بوسم؛ او تو را قطره قطره در من فرو می ریزد
خاطرت باشد ؛ ما هر دو زیر یک آسمان زندگی می کنیم
در دو سوی باران ها من به تو و بوسه و باران ایمان دارم
و قاصدک ها به تو خواهند گفت که دوستت دارم !
زندگی شاید همین فاصلۀ خیس ِ بارانیست
که تو را به من پیوند می زند . . .
ممنون کافه چی…عکسش خیلی زیباس
درود
شعر هميشه با باران مي آيد
و هميشه صورت زيباي تو با باران مي آيد
و عشق هرگز آغاز نمي شود
مگر زماني که
موسيقي باران آغاز شود
عزيز من ، مهرماه که مي رسد
از هر ابري سراغ چشمانت را مي گيرم
گويي عشق من به تو
به باران بستگي دارد …
“شاعر: نزار قبانی”
سلام مدیر محترم
یه پیشنهاد داشتم. اگه به کلاس سایتتون میخوره پست طنز بذارید ماهم کامنت طنز بگذاریم.
یه خورده بخندیم الکی :D :D
درود
فکر خوبیه اگه بقیه کاربرا هم راضی باشن اینکار رو می کنیم، برای شاد شدن محیط بسیار مناسبه.
خیلی عالی میشه به شرطی که طنزهای خوبی باشند
دروددددد بر نیلووو هر وقت حرف میزنی اتوماتیک وار من دهنم قد غار علی صدر باز میشه نمیدونم چرا خیلی باحالی ..من موافقمممممم شدیددددددددد
دلم لک زده…
برای یک عاشقانه آرام…
که مرا بنشانی بر روی پاهایت…
بگذاری گله کنم…
از همه این کابوس هایی
که چشم تو را دور دیده اند…
دلتنگی را بهانه کنم
سرم را پنهان کنم
در گودی گلویت…
تمام ریه ام را پر کنم
از عطر مردانه ات…
من و تو
در کافه
کنج دیوار
رو به روی هم
قهوه را نخوردیم
حرف هایمان
به اندازه کافی تلخ بود.
روزی چند بار دوستت دارم
یک بار وقتی که هوا برم می دارد،قدم می زنیم
وقتی که خوابم می آید،تو می آیی
یک بار وقتی که باران ناز می کند،دل ناودان می شکند و می بارد
وقتی که شب شروع می شود،تمام می شود
یک بار دیگر هم دوستت دارم…
باقی روز را
هنوز را
افشین صالحی
به روز های سخت که رسید…
بسیار تفاوت داشت،
آن کس که در روز های خوب با من…
بسیار تفاهم داشت…
دست هایم خالی اند…
جای خالی دست تو را هیچ کس
برایم پر نمی کند…
راست می گفت شاملو
دست خالی را باید بر سر کوبید.
این عکس خیلی زیباست
چه تفاوت عمیقیست
بین تنهایی قبل از نبودنت و
تنهایی پس از نبودنت…..
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حكم كرد
كه دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنكه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در كف مستی نمیبایست داد
قیصر امین پور
متن و تصویر خیلی قشنگ بود…
مخصوصا نوشته…
ممنون…
به یک عدد شادی نیازمندیم
ترجیحا پرنده داشته باشد برای تنهایی سوت و کورمان
خبره باشد در امور مربوط به رفع دلتنگی
آشنا به عصر دلگیر جمعهها به غروبهای دونفره آبان
به وقت گریه به حجم درد بیاید و در دفترِ دلِ ما، بی بها و اجاره اسباب بچیند
بیاید و کشتیهایمان را از غرق شدن نجات دهد
بیاید و بخندد و عادتمان بدهد به خنده
به یک مورد شادی بیمنت نیازمندیم
بیاید که بماند حتی اگر گاهی که با اشتیاق زانوی غم را بغل کرده باشیم
سلام فرشته جان
خیلی جالب و متفاوت بود
واقعا همه ما به یک عدد شادی نیازمندیم :-D
تقصیر تو نیست
هر چه هست زیر سر پائیــــــز است
که به نسیمی عقل را می رباید
تا دل بی اگــر و امــایی
تنگ تــــــــر شود
سلام.
چرا کامنتای منو نمی ذارید؟ :( :(
الان چند روزه که تایید نشده. :( :( :( :( :(
درود
دسترسی نداشتیم
ok شد