کافیست تو را به نام بخوانم تا ببینی
لکنت عاشقانه ترین لهجه هاست…
و چگونه لرزش لبهای من
دنیا را به حاشیه می برد…
دوستت دارم
با تمام واژه هایی که
در گلویم گیر کرده اند
و تمام هجاهای غمگینی که
بخاطر تو شعر می شوند…!!
چه کسی برایم پرتقالی خواهد خرید
برای دلداری دادنم؟
پرتقالی سالم و رسیده
به شکل یک قلب
نمک دریا بر لبانم
وای بر من!
بر لبانم و در رگانم
نمک دریا.
هیچ کس پیشکش من نخواهد کرد
گرمای لبانش را
هرگز خوشه ای نخواهم چید
از گندمزار پرمهر بوسه ای.
هیچ کس نخواهد چشید
شراب خونم را.
احساس نخواهم کرد
جریان آن را در جانم.
همچون کشتی شکستگانم
وای بر من!
به ابرهای سرگردان میمانم
به کشتی های گمشده در دریا!
و قلبی ندارم دیگر
زیرا خواهانی ندارم دیگر.
چه کسی برایم پرتقالی خواهد خرید
برای دلداری دادنم؟
دل من تنگ تو شد ، کاش که پیدا بشوی
که بیایی و در این تنگی دل جا بشوی
تو فقط امده بودی که دل از من ببری ؟
بروی ، دور شوی ، قصه و رویا بشوی ؟
انقلابی شده در سینه من ، فتنه ی توست
سبزی چشم تو باعث شده رسوا بشوی
من پس انداز دلم را به تو دادم که تو هم
بیمه ی عمر دلم روز مبادا بشوی
غرق عشق تو شدم ، بلکه تو شاید روزی
دل به دریا بزنی ، عازم دریا بشوی
حیف ما نیست که با عشق به جایی نرسیم
حیف از این نیست که تو این همه تنها بشوی ؟
نم باران ، لب دریا ، غم تو ، تنگ غروب
دل من تنگ تو شد ، کاش که پیدا بشوی
[ احسان نصری ]
دوست داشتن ات
نوشتنی نیست
که واژه ها
نه قلبی برای شکستن دارند
و نه دستی برای سرد شدن ..
دلتنگ که می شوم
نه چشم گریه ای دارند در باران
نه پائی برای گم شدن در باد ..
دوست داشتن ات را
نمی شود نوشت
وقتی که واژه ها
نه موئی برای سپید شدن دارند
و نه اندامی برای خم شدن ..
عشق تو انتظار ست
که کاغذ های کاهی نمی فهمند ..
دوست داشتن ات
حسرتی ست
که در دل هیچ واژه ای نمی ماند ..
و من زنده ام تا معلوم شود
عشق طولانی ست …
نگاهم که کردی دلم پر گرفت
دلم غربت زنگ آخر گرفت
نگاهم که کردی سکوتم شکست
درون دلم عشق گویی نشست
نگاهم که کردی زمان صبر کرد
دل آسمان را پر از ابر کرد
و بعد از نگاه تو باران گرفت
و عشقی درون تنم جان گرفت
نگاهم کن و باز با من بمان
تو حرف دل بی کسم را بخوان
نگاهم کن ای زندگی بخش من
نگاهم کن ای عشق دیرین من
دل همین است دیگر…
می نشیند برای خودش رویا می بافد
آرزوهای بی جا میکند…
مثل آرزوی بوییدن عطر گس مردانه ات
مثل آرزوی بوسه های حریصانه و تکثیر شیرین یک گناه در آغوشت
مثل عاشقانه تسلیم شدن مقابل هوس هایت!
مثل … میدانی؟!
باز هم آسمان و ریسمان بافته ام!
تمامی ماجرا همین است: من جز تو هیچ آرزویی ندارم!
کافیست تو را به نام بخوانم تا ببینی
لکنت عاشقانه ترین لهجه هاست…
و چگونه لرزش لبهای من
دنیا را به حاشیه می برد…
دوستت دارم
با تمام واژه هایی که
در گلویم گیر کرده اند
و تمام هجاهای غمگینی که
بخاطر تو شعر می شوند…!!
فاصله بین داشتنت و نداشتنت
یک حــــرف است فقط یک حرف
اما وقتی نیستی همه چیز تورا یاد اوری میکند
تورا و نبودنت را
گاهی یک حـــــرف چقدر بزرگ است…
یادش بخیر…!
هوا سرد بود
داشت برف می بارید…
او می خندید
و من فكر می كردم مرداد ماه است…!!!
ایـن روزهـا،
بـا تـو،
بـه وسـعـت تـمـام نـداشـتـه هـایـم،
حـرف دارم…
امـا مـجـالـی نـیـسـت تـا بـنـشـیـنـی بـه پـای ایـن هـمـه حـرف،
دلـم تـنـگ اسـت،
فـقـط بـرای حـرف زدن بـا تـو…
آخرین دیدگاهها