زودتر بیا
من زیر باران ایستادهام
و انتظار تو را میکشم
چتری روی سرم نیست
میخواهم قدمهایت را، با تعداد
قطرههای باران شماره کنم
تو قبل از پایان باران میرسی
یا باران قبل از آمدن تو به پایان میرسد؟
مرا که ملالی نیست
حتی اگر صد سال هم زیر باران بدون چتر بمانم
نه از بوی یاس باران خورده خسته میشوم
نه از خاکی که باران ، غبار را از آن ربوده است.
هر وقت چلچله برایت نغمهی دلتنگی خواند
و خواستی دیوار را از میان دیدارهایمان برداری بیا
من تا آخرین فصل باران منتظرت میمانم …
یادتــــــــ باشد ؛
مــــــــــن اینجا،
کنار همین رویاهای زودگذر،
به انتظار آمدن تـــــــو ،
خط های سفید جاده را می شــــــــمارم … !
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ
” ﺑﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ”
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻧﮑﻦ
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ،
ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ…
ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺧﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ…
نگاه کن آن دور دستها یکی تنها به انتظار ایستاده
لبخندی عاشقانه ، دستی برایش تکان بده…
تا بشکند حصار سنگی تنهایی اش…
کدام راه است که پای خسته را نشناسد
کدام کوچه خالی از خاطره است
و کدام دل هرگز نتپیده به شوق دیدار
بیا تا برایت بگویم از سختی انتظار
که چگونه …..
در دیدهای بارانی رنگ هذیان به خود میگیرد ….
دلم از هزار راه ِ رفته ، بی تو باز گشته است…
ایوب هم اگر بود ، چشم می بست از انتظار آمدنت …
انتظارت چه زیباست
وقتی که لبه جاده ی دل تنگی ایستادمو
تو با شاخه گلی از بهانه های عاشقانه می آیی …
و حالا انتهای کوچه شعر
منم با انتظاری مبهم و زرد
ولی ایکاش جادوی نگاهت
غزل های مرا غارت نمی کرد
کاش بـــــدونی !
نباید با دل کسی بازی کـنــــــی . . .
می خــــــوای بـــــری ؟. . . بـــــــــرو . . .
اما بگــــو دارم میـــــــــرم !
ناراحت می شه ، بغض می کنه و دلش می گیره . . .
… اما دیگه چشم به راه و منتظرت نمیشینه !
تا خبری ازت بشه . . .!
تا برگردی . . .!
کاش بفهمی انتظار چقدر سخته . . .کاش
بدترین قسمت زندگی انتظار کشیدن است و بهترین قسمت زندگی داشتن کسی است که ارزش انتظار کشیدن را داشته باشد
به شقایق سوگند که تو بر خواهی گشت
من به این معجزه ایمان دارم
منتظر باید بود تا زمستان برود ، غنچه ها گل بکنند
بی تو تنها گریه کردم تو شبای بی ستاره
انتظار تو کشیدم تا که برگردی دوباره
در غروب رفتنت ، لحظه هایم را شکستم
زیر بارون جدایی با خیال تو نشستم
پشت شیشه روز و شب ، دل به بارون می سپارم
من برای گریه هام ، چشمه ها رو کم می یارم
انتظار با تو بودن منو از پا درمیاره
ترس از این دارم که بی تو ، تا ابد چشام بباره
تا روز شود
تا چشم من به روی تو گشوده شود
زمزمه های شب را
صبور وسر به زیر گوش میکنم
فردا چشم هایم تو را میجوید
خدایا!
این کار هرشب من است
تنها صلای تو را می جویم و می شنوم
با مهر تو نفس هایم جاودانه میشود..
باران به زمين وانچه در خود دارد
بي هيچ توقعي چنان مي بارد
تا ياد دهد به ادمي شايد دست
از خساست وخصلت بد بردارد
کـافـي سـت حـرفِ تـو بـاشـد
هـيـچ واژه اي
روي پـايـش بـنـد نـمـي شـود
راهـش را مـي گـيـرد و
تـا دوردست عـطـر تـو
پـروانـه مـي شـود . . .
باران که ميبارد
بايد يه آغوشي
پنجره ي بازي
بوي خاکي
صداي تپش قلبي
گره ي کور دست ها و پاهايي
بايد چيزي باشد
باران که ميبارد
بايد کسي باشد!
تو دنیایِ من هیچکسی جز تو نیست
منم با یه خونه بدونِ اُتاق
همه صورتَم خیسِ گریه ست
بزار همینجوری تاریک بمونه اتاق
از این خونه ی لعنتی خسته اَم
مَن افسُردَم اَز وَقتی عاشِق شُدم
جایِ زِندِگی تویِ آغوشِ تو
دارَم زِندِگی می کُنم با خُــــــودَم
من حتی واسه درد و دل کردنم
کسی رو ندارم که درکم کنه
منُ عاشق شدم عاشق اون کسی
کـــه هرلحظه می تونه ترکم کنه
من عاشق شدم عاشق اون کسی
کـــه اصلا نمیدونه چی می کشم
کسی که به من بی توجه شده
کـــه حتی نمی فهمه دلتنگشم
از این خونه ی ساکت و این اتاق
از اون که بهش خیلی وابسته ام
از این حس تنهایی لعنتی
از اینکه نفس می کشم
خستــــــــــــه ام
خیلی زیبا بود برادر ممنون…
خــــدایــا یــه بُــــر بــه ایــن زنــدگیــمون بــزن
شایــد دو تــا حکــم افتــاد دستمــون
که هــر نامــــردی آســش رو بــه رخ مــا نکــشــه