صدایت کردم ،
آهای ! ساکن کوچه های مهتابی،
کز تراس عابران را نظاره گری.!
هیچ مرا یادت هست!؟
منم آشنای دیرین …
اسیر غربت و بن بست و تنهایی،
همان عابری غریب در کوچه،
آن رهگذری که دگر چاره ندارد.!
دور ماندم از دوست ،
همیشه دلم تنگ است …
از من آیا خاطره ای در خاطرت هست، هنوز!؟
وجودت را بر ماندگارترین ستون خوبیها مینگارم
تا بدانی یادت برایم همیشه عزیز بوده و تا همیشه عزیز خواهد ماند
گاهی مرا یاد کن …
من همانم که اگر ساعتی از من بی خبر بودی
آسمان را به زمین می دوختی …
ان نازنین کجاست که یادم نمیکند / صد غم به سینه دارم و شادم نمیکند
یک لحظه آنکه بی من هرگز نمی نشست / امشب به یاد کیست که یادم نمیکند
علت بی خوابی ام را چگونه بگویم
وقتی یاد تو از سقف اتاقم چکه میکند..
من یاد تو را تا کردم و لای آن کتاب حافظ روی طاقچه که تو به من هدیه کرده بودی پنهان کردم . . .
آری خوب می دانم که دیگر نیستی ولی چه کنم که همه ی فال هایم تا ابد بوی تو را خواهند داد ؟!
.
یادت را از من نگیر !
بگذار من هم مثل سهراب بگویم:دلخوشی ها کم نیست !
همه ی حواسم را جمع میکنم تا خیالت را کم کنم
اما تمام یادت در”من” ضرب میشود و “من” تقسیم میشوم در “تو” …
می بینی ؟ عجب دنیای بی حساب و کتابی ست ؟
قول داده اَم…
گاهـــی
هَر اَز گاهـــی
فانـــوس یادَت را
میان ایـن کوچه ها بـی چراغ و بـی چلچلـه، روشَـن کنَم
خیالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر این شَبهای بـی خواب و بـی خاطـــِره
میان این کوچـه های تاریک پَرسـه میزَنـَم
اَما بـه هیچ سِتارهی دیگـَری سَلام نَخواهــَـم کَرد…
خیالَت راحَت !
کاش فاصله ها اجازه میدادند ،
وقتی قلب ها به یاد هم می تپند ، در کنار هم باشند
به یادتــــــــــم
عزیزم گلبهار این نوشته هات عالی بودن حرفای دل من:-(