نیمی از زندگیام را با دوست داشتن تو سپری کردم
و نصف دیگرش را با فراموش کردنت
در هیچکدام موفق نشدم
خیلی از اوقات رویاهایمان را بە آیندە گرە میزنیم
اما خیلی از اوقات، اکنون از آیندە
زیباتر و
مهربانتر است
و من حالا میفهمم کە جهان گورستان بزرگی است
تو هم کودکی کوچک
اکنون بە یاد میآورم
روح گر آتش میگرفت، چندی بە خاکستر تبدیل میشد؟!
دل اگر استخوان داشت، چقدر خرد میشد؟!
“هەردى شەفیق
سلیمانى-کردستان عراق”
این دلنوشته رو یکی از عزیزان به ایمیل سایت فرستادند، نمی دونم متن از خودشونه یا نه ولی زیباست، در همینجا ازشون تشکر فراوان داریم.
. ..دیدن عكست تمام سهم من است
از ” تـــو “… آن را هم جیره بندی كرده ام… تا مبادا… توقعش زیاد شود.. دِل اســت دیـــگر … ممكن است فردا خودت را از من بخواهد…
…آنقـدر نفس میکشم
تا تمـام شـود…
همه ی آن هوایی
که…
سراغ تو را می گیـرد…
حق با پرستو هاست… که این جا جای ماندن نیست… کوچ باید کرد……
…ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ
ﺣﺎﻝ ﻣﻦ خـﻮﺏ ﺍﺳــﺖ…
ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩاﻡ…
ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻧﻘــﺪﺭ ﮐـﻮﭼﮏ ﻧﻴﺴﺘـﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﺩلتنگی ﻫﺎﻳﻢ…
ﮔﻢ ﺷــﻮم…
ﺁﻣـﻮﺧﺘﻪ ﺍﻡ، ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﻓـــﺎﺻــﻠﻪی ﮐﻮتاهِ ﺑﻴﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻭ ﺍﺷﮏ…
ﻧﺎﻣﺶ ﺯﻧﺪﮔﻴﺴﺖ…
:ay
کاش می شد…
کاش می شد تمام داستان های دنیا را
از دهـــــــان تـــــــو بشنوم
تمام عاشقانه های دنیا را
تـــــــــو برایم تکرار کنی
اصلا هر چه تــــو بگویی زیباست
می دانی
کاش می توانستم
با تمام وجود
صدایتـــــــــــــــ را در آغوش بگیرم…
ماندن به پای کسی که دوستش داری زیباترین اسارت است