خودت را جای من بگذار - کافه تنهایی

کافه تنهایی

خودت را جای من بگذار

عاشقانه

تمام خاطرات من
پر از عشق و پر از شور است
تمام من ولی خالی
از این عشق و از این شور است

خودت را جای من بگذار
دلت می بــاره دنیا را
تمام عمـر باریدم
در این صحرای طوفان زا

کلافی پیچ در پیچم
به دستان تو می پیچم
ولی بی تو در این پیچش
گره خورده رها می شم
رها درغم
رها در تـو
رها در جام یاد تو

به مِی رو می کنم اما
به یادت می کنم مستی
به یاد چشم زیباست
به یاد آن همه مستی

تو رفتی و دلِ ژولیده ی تنها
به یادت تلـخ می خواند

بیا بغض سکـوت من
وفادارو بمان با من

بیا آرام جان من
دلی دارم ز غصه تنگ

بیا در بر بگیـر جانم
که مثل رقص عطر گل
بپیچم من در آغوشت

بیـا در من به آتش شو
بلغزان و بسوزانم
که بی تـو مرده ام در خود
ولی با تـو
پر از آواز و مستانه ام

دسته بندی : شعر و دلنوشته
بازدید : 1426
برچسب ها : , , ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • گلبهار :

    ای از همه زیباتر،عمریست شکیبایم
    هرچند که دل خسته هرچند که تنهایم
    تو صبح بهارانی با نور و نسیم و رنگ
    من پنجره ای بسته ، همسایه دریایم
    دیریست که می بینم ، ای پاکتر از رویا
    در مذهب ناب تو من عاشق و شیدایم
    از وسعت چشمانت یک روزنه می خواهم
    تا زنده شود با تو امروزم و فردایم
    رویای تو را باید طرحی بزنم در شعر
    ای واِژه ی زیبایی، ای طرح غزلهایم
    لبریز از احساسی ، آنوقت که بازآیی
    می آیی و می بخشی شوری به نفسهایم
    ……….

    • سحرگاه
      صدای بال فرشته ها
      باز مرا از خواب بیدار کرد
      شاید حسادتشان شد
      به دیدن رویای تو در خواب
      ببین چقدر عزیزی
      که فرشته ها از عرش تا فرش
      برای حسادت به تو
      بال بال می زنند

  • گلبهار :

    «پيشاني ام»
    سجده گاه لب هايت؛
    «چشمانم»
    ميعادگاه قدم هايت؛
    «دستانم»
    تکيه گاه خستگيهايت؛
    و «قلبم»
    حريم دلتنگيهايت؛
    تمامي اينها،
    ارزاني «نيم نگاهت»!

    • مانند یک بهار …
      مانند یک عبور …
      از راه می رسی و مرا تازه می کنی.
      همراه تو هزار عشق از راه می رسد
      همراه تو بهار …
      بر دشت خشک سینه من سبز می شود.
      وقتی تو می رسی …
      در کوچه های خلوت و تاریک قلب من …
      مهتاب می دمد …
      وقتی تو می رسی …
      ای آرزوی گم شده بغض های من …
      من نیز با تو به عشق می رسم

  • پردیس :

    تنهایی یعنی:
    کافه های شلوغ…
    چای های از دهان افتاده…
    مشتریانی که روی میزهای تک نفره لم داده اند…
    و کافه چی که به ساعت گذشته از نیمه شب خیره مانده!

    • چه فرقی می کند
      در سیرک یا در خانه
      خنده ات که تلخ باشد
      دلت که خون باشد
      تو هم دلقکی….

      • گلبهار :

        چه بی روحم

        چه خسته است جان بی روحم

        چه بی تابم

        چه بی تاب است درد جان تابم

        نمیخواهم بخوابم در شبی

        حتی دمی بستن دو چشمم را

        مانم چون جغد شب

        تنها بر بید خمیده

        سرکشیده از غم و غربت

        چه تنهایم

        چه سخت کنج غم را روز شب

        در بی کسی صدبار

        رفتن

        آمدن

        ماندن

        نشستن

        دمی را فرصتی بر خود نیافتن

        مرده بودن

        جای پای مرگ را بر تن گشودن

        چشم ها بسته از همه رسته به غربت بازگشته

        منتظر مانده به دیدارش،دیدار مرگ

        مردن تا ابد رفتن ندیدن پشت سر را

        تا نماند بوی بودن خوردن غم

        افسوس زندگی در بی کسی را……!

        • تنها یکبار
          فقط یکبار دیدنت کافی بود
          که به دست های تو اعتماد کنم
          و من با دلهره به دست های تو نگاه کردم
          تنها یکبار
          فقط یکبار دیدنت کافی بود
          که عاشقانه به من نگاه کنی
          و تو بی پروا به چشم های من اعتماد کردی
          آه در آه ….
          نگاه در نگاه ….

    • گلبهار :

      در نهان، به آنانی دل میبندیم که دوستمان ندارند،

      و در آشکارا

      از آنانی که دوستمان دارند غافلیم.

      شاید این است دلیل تنهایی ما

      • شعر فقط دل نوشته های تو
        قلم فقط قلم زیبای تو
        فروغ دیگر کیست وقتی من عاشق ترین حوا را در کنار خویشتن دارم
        شاملو را نمی شناسم وقتی طنین صدایت در گوش هایم بیداد میکند
        تو ای زیباترین شعر خدا
        اشعارت را بر لبانم جاری کن
        باشد که ایمان آورده، از بندگان خاص درگاهت شوم …

        • گلبهار :

          می گویند:

          عشق خدا

          به همه یکسانَ ستــ

          ولی من می گویم:

          مرا بیشتر از همه

          دوستــ دارد

          وگرنه

          به همه

          یکی مثل تو می داد .

          • این دوست داشتن است
            این همان حس قشنگی ست که دلم میخواهد
            او درون دل من جای باز کرده است
            کودکی بازی گوش
            نازنینی با هوش
            چشمهای مشکی
            پوستی مهتابی
            گیسوانی چو شب بی مهتاب
            که نسیم خوش او دلها برده ز کف
            آری آری آری
            دوستش میدارم
            قهقه های قشنگش که همه مستانه
            حاکی از سر درون خوش اوستدوستش میدارم
            من که خود میدانم
            او یقین سهم من است
            از بهشت خاکی ….

  • donya :

    من بازمانده یک داستان پر دردم ، همان یکی که همیشه بود کنارِ یکی که هیچوقت نبود …

    • شک میکنم تو چشم تو
      گاهی به چشمای خودم
      گاهی به دنیای تو و
      گاهی به رویای خودم
      شک میکنم وقتی که تو
      امروز و فردا میکنی
      وقتی که گاهی بی ثمر
      با من مدارا میکنی
      شک میکنم حتی به عشق
      با هر تپش با هر نفس
      شک میکنم به آسمون
      پشت در باز قفس
      وقتی که دلتنگ همیم
      وقتی که عادت میکنیم
      وقتی که از هم خسته ایم
      وقتی رعایت میکنیم
      شک میکنم حتی به این
      احساسهای مشترک
      گاهی به تو گاهی خودم
      گاهی به این احساس شک
      وقتی که پشت گریه هات
      لبخندت و بو میکشم
      وقتی که قلب گیجم و
      این سو و اون سو میکشم
      شک میکنم حتی به عشق…

  • donya :

    .
    در من
    کوچه هاییست که با تو …
    سفر هاییست که با تو …
    روزهایست که با تو …
    شبهاییست که با تو …
    عاشقانه هاییست که با تو …
    نگشته ام
    نرفته ام
    سر نکرده ام
    آرام نیافته ام
    نگفته ام
    می بینی چقدر با تو کار دارم ؟
    زودتر بیا !

    • دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
      در انحصار قطره های اشک نبینم!
      دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم!
      دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد!
      همیشه از حرارت عشق گرم باشد!
      من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند!
      برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم!
      که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند!
      من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکن!


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید