بایگانی‌های عاشقانه ها - صفحه 5 از 7 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

باشی یا نباشی …

باشی یا نباشی

باشی یا نباشی

باران بیاید یا نیاید
تو باشی یا نباشی
خاطرت باشد یا نباشد
من با یاد تو خیسم …

{ مطلب ویرایش شد }

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

شکوفه لبخند نمی زد …

شکوفه لبخند نمی زد

شکوفه لبخند نمی زد
شب بود باران نمی بارید
شکوفه لبخند نمی زد …
اولین شب بود و پی اش هزار شب و پیشش هیچ شب
از آسمان برف می آمد و تو نگاهت را در کوله باری خواستنی گذاشتی و عزم رفتن کردی
فاصله ی نگاه تو تنها به اندازه ی یک نت بود …
نه یک پرده
تنها نیم پرده
دیگر اشک هایم هم برایت حرمت نداشت .

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

عشق تو نوشتنی نیست…

عشق تو نوشتنی نیست..

Paper love

در جلسه امتحانِ عشق
من مانده‌ام و یک برگۀ سفید !
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی ..
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی‌شود !

در این سکوت بغض‌ آلود
قطره کوچکی هوس سرسره بازی می‌کند !
و برگۀ سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش می‌کشد !
عشق تو نوشتنی نیست ..
در برگه‌ام، کنار آن قطره، یک قلب می‌کشم !
وقت تمام است .
برگه‌ها بالا ..

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

خواب ديده‌ام خانه‌ای خريده‌ام …

خواب ديده‌ام خانه‌ئی خريده‌ام

Aumbrella in rain
تا يادم نرفته است بنويسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نيامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببين انعکاس تبسم رويا
شبيه شمايل شقايق نيست!
راستی خبرت بدهم
خواب ديده‌ام خانه‌ای خريده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌ديوار … هی بخند!

” سید علی‌ صالحی “

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

از ناگهان عبور تو …

از ناگهان عبور تو

love you
از ناگهان عبور تو

چیزی به یاد نداشتم

جز آنکه های لحظه های تو را

روزی

شاید

جایی

جا گذاشتم!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

زندگي زيباست …

زندگي زيباست

عاشقانه
زندگي چقدر پررنگ است
رنگها دارن ميرقصند
آسمان پاكتر از هميشه
قلبم تندتر ميزند
اين چه شوقيست كه در سرم افتاده ؟
زندگي زيباست
روزها زيباست
لبخندت زيباست
و
عشقت زيباتر

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

من نگفتم به کسی …

من نگفتم به کسی

نیمکت خالی

چه شده است!

حال که پاییز آمد

باران هم …

عاشقانه هایش کو

آه که دلم لک زده است

برای عاشقانه هایش

درد و دل هایش

راستی چی شد …

بار آخر گفت

فردا حلقه به دست

با کسی می آیم

نگفت ؟

وای که بدم می آید

از این حرف های …

یا شاید

من فرسوده شده ام

یعنی نیمکتی دیگر …

هی

نکند من را

محرم اسرار نداند

من نگفتم به کسی

تنهای من

زود قضاوت نکن

از کجا معلوم

شاید

چشمانت تو را لو دادن

“محمد مهدوی”

پیشکش به تک تک هم کافه ای های عزیز …

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

یک عصر دل انگیز پائیز …

یک عصر دل انگیز پائیز

یک عصر دل انگیز پائیز
یک کت و دامن چهار خانه
کلاه گرد و لبه دار
یک عصر دل انگیز پائیز
قدم های نرم و نازک
لبخندی که یک لحظه از لبان سرخت محو نمی شود
چشمانی که هر چه می روی باز هم به انتهاشان نمی رسی
عطری که تا مدت ها بعد رفتنت با مشام کلنجار می رود
بی انصاف!
مگر می توان دید و عاشق نشد؟

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

نفهمیدی که من …

نفهمیدی که من

نفهمیدی که من
ایستاده ام
تنها
پشت میله های خاطرات دیروز
این جا
انگشت هایم را می شمارم
یک
دو
سه……
ودست های تو در هم فرو رفته اند
تو
غزل را مشت مشت به حراج گذاشتی
که مهربانی ات را ثابت کنی
ولی…
ولی نفهمیدی که من
آن سوی خیابان
انتظارت را می کشم
تو بی وقفه فریاد کشیدی…
و من
دیگر آزارت نمی دهم
زین پس
قصه هایم را برای هیچ کس تعریف نمی کنم
مطمئن باش…
هنوز هم قافیه را به چشمان تو
می بازم
مطمئن باش!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

برای هنگامی که فراموش خواهیم کرد!

تصویردلتنگی

عاشقانه
خدایا
از عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار
.نگاهی ،
یادی ،
تصویری ،
خاطره ای ،
برای هنگامی که فراموش خواهیم کرد
روزی چقدر عاشق بودیم

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید