دلخوشی وقت های یخ زده ام. بیا - کافه تنهایی

کافه تنهایی

دلخوشی وقت های یخ زده ام. بیا

عاشقانه

ﻫﻮﺍ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﺳﺮﺩﻣﯿﺸﻮﺩ …
هندزفرى ام رو درگوش مى گذارم و کلاهم رو روى سرم مى کشم…
ﭼﺸﻢ ﻭ ﺑﯿﻨﯽ ﺍﻡ ﻗﺮﻣﺰ ﻣﯿﺸﻮﺩ ..
ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﯾﺮﺗﺮ ﻣﯿﺸﻮﻡ …
ﺻﺪﺍﯼ ﻗﺪﻡ ﻫﺎﯼ ﻣﺤﮑﻤﻢ روى برفها ﺩﺭﺧﻠﻮﺗﯽ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯿﺪﻫﺪ .ﭘﺎﻫﺎﯼﺗﻮ چراﺻﺪﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ..انگار ﻧﺒﻮﺩشان ﺭﺍ به ﺭﺧﻢ ﻣﯿﮑﺸﺪ ..
توﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﻏﺮﻭﺭ ﭼﯿﺴﺖ ..
ﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺷﮑستنش ﭼﯿﺴﺖ ..
چه مى دانىﺻﺪﺍﯾﺖ ﺧﺸﯽ ﺩﺍﺭﺩ که ﺗﮑﺮﺍﺭﺵ ﻟﺬﺕ ﺩﻧﯿﺎﯼﻣﻦ ﺍﺳﺖ !!! ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯼ ﯾﺦ ﺯده ام بيا و رد پاى کنارم باش!!!

دسته بندی : جملات فلسفی
بازدید : 1360
برچسب ها : , ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • نادیا :

    عاشق زمستان و برفم ، او را نمی دانم …

    من و زمستان ، هیچوقت او را نفهمیدیم.

  • باران :

    روی کاغذ نوشتم : دست هـــای تو …
    و روی آن دست کشیدم !
    روی کاغذ نوشتم : شانـــه های تو …
    و سر بر شانه ات گذاشتم !
    روی کاغذ نوشتم : چشــــم های تو …
    و یک دل سیر تماشایشان کردم !
    هر صبح …
    با مشتـــی کاغذ در آغوشم …
    از خواب تـــو بیدار شدم !
    و اینک
    روی همــــان کاغذ قـــدیمی
    می نویسم :
    من …
    از این زندگـــی کاغذی خسته ام !

  • گلبهار :

    سکوت که می کنی

    وزن جهان را تنها به دوش می کشم!

    و کم که می آورم

    زمین آنقدر کند می چرخد

    که تو توی تقویم می ماسی

    و من

    آونگ می مانم

    بین حقیقتِ تو

    و افسانه ای که از تو در سرم دارم!

    سکوت که می کنی

    شب پشتِ پلک های سکوت

    حتم می کند که تو هم تنهایی!

  • گلبهار :

    در خاطرم قرار تو است وتو نيستي
    دركوچه انتظار تو است وتو نيستي
    بي تو چي ميكشد دل من از خدا بپرس
    غم هاي بي شمار تو است وتو نيستي
    با هر كسي وفاي ترا قصه ميكنم
    هرگوشه يادگار تو است وتو نيستي

  • گلبهار :

    چه بی تابانه می خواهمت
    ای دوریت
    آزمون
    سخت
    زنده به گوری

    چه بی تابانه تو را طلب می کنم…

  • گلبهار :

    مرا با خیالت تنها نگذار
    اصلا به تو نرفته است
    مهربان نیست
    آزارم میدهد
    دلم خودت را میخواهد!

  • گلبهار :

    اگر درد داری
    تحمل کن
    روی هم که تلمبار شد
    دیگر نمی فهمی کدام درد از کجاست
    کم کم خودش بی حس میشود…

  • گلبهار :

    کـسـی چـه مـی دانــد ؟!
    شاید روزی بیاید که حال من هم خوب شود …
    هــوا خـــوب شـــود …
    عــشــق خــوب شــود …
    و تـــــو …
    خــــوب مــن شـــوی !

  • گلبهار :

    دلم “آرامش” وارونه میخواهد :
    “ش م ا ر ا ” . .

  • گلبهار :

    چقدر تنهاست

    شاعري که عاشقانه هاش

    دست به دست مي روند

    به دست تو اما …

    نمي رسند!

  • گلبهار :

    آدمی را دیدم

    که با سایه ی خود ، درد و دل می کرد .

    چه رنجی می کشد

    وقتی هوا ابری است …

    .

  • گلبهار :

    درانتظاردیدنت ناامید نشسته ام
    خاطراتت را مرورمیکنم
    خط به خط
    لحظه به لحظه
    گویی که روبه رویم نشسته ای ‎
    لبخند میزنی‎
    پنهان می کنم از چشم هایت
    دلتنگی را‎
    راز ها را‎
    راستی می دانی‎؟
    انتظار کشنده است‎
    مثل مرور هر لحظه ی خاطرات تو

  • گلبهار :

    سالهاست درپیله تنهایی خود اسیرم
    *بیا عشق*
    می خواهم با دستان عاشق تو پروانه شوم

  • سحر :

    :lv :lv :lv
    مثل همیشه دوس داشتنی


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید