بایگانی‌های تنهایی - صفحه 12 از 17 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

و باران من و تو، غم و درد دارد

عاشقانه

 

باز باران بی ترانه
باز باران با تمام بی کسی‌های شبانه
می‌خورد بر مرد تنها
می‌چکد بر فرش خانه
باز می‌آید صدای چک چک غم
باز ماتم
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی‌دانم، نمی‌فهمم
کجای قطره‌های بی کسی زیباست؟
نمی‌فهمم، چرا مردم نمی‌فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می‌لرزد
کجای ذلتش زیباست؟
نمی‌فهمم
کجای اشک یک بابا
که سقفی از گل و آهن به زور چکمه باران
به روی همسر و پروانه‌های مرده‌اش آرام باریده
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد؟
نمی‌دانم
نمی‌دانم چرا مردم نمی‌دانند
که باران عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دل‌هاست
کجای مرگ ما زیباست؟
نمی‌فهمم
یاد آرم روز باران را
یاد آرم مادرم در کنج باران مُرد
کودکی ده ساله بودم
می‌دویدم زیر باران، از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه‌های پست شهر آرام جان می‌داد
فقط من بودم و باران و گل‌های خیابان بود
نمی‌دانم
کجای این لجن زیباست؟
بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا
که باران هست زیبا، از برای مردم زیبای بالادست
و آن باران که عشق دارد، فقط جاری ست بر عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد…

موضوع :

رسم زندگی …

عاشقانه

بهترین دوست

با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه،
رختخواب خرید ولی خواب نه،
ساعت خرید ولی زمان نه،
می توان مقام خرید ولی احترام نه،
می توان کتاب خرید ولی دانش نه،
دارو خرید ولی سلامتی نه،
خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ،
می توان قلب خرید، ولی عشق را نه.
آموخته ام که … تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی
آموخته ام … که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام … که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت
آموخته ام … که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم
آموخته ام … که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم
آموخته ام … که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی
آموخته ام … که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است
آموخته ام … که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند
آموخته ام … که پول شخصیت نمی خرد
آموخته ام … که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند
آموخته ام … که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم
آموخته ام … که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد
آموخته ام … که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان
آموخته ام … که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد
آموخته ام … که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم
آموخته ام … که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام … که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام … که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد

موضوع :

متن آهنگ گل بیتا با صدای مرتضی پاشایی

sleep

متن آهنگ گل بیتا

 

مگه تا اونور جاده های شهر چِقَدَر راه نرفته مونده بود

مگه تو چشمای سبز پنجره گل بیتا از خدا نخونده بود

 

مــگــــه معجزه نبود تو دست ما

مــگــــه شب با عشق ما سحر نشد

 

یادته رو اسم شهرها خط زدیم

دیگه چشم هیچ غریبی تر نشد

 

وقت خواب یه ترانست گل بیتای قشنگ

پُرِ اشکم ، پُرِ شعرم ، منمو این دل تنگ

 

حالا تنهایی دوباره می زنه بارون رو دستات

پُر می شن از باور شب رنگ آبیـــِ نفسهات

 

حالا تا صُبحِ نگاهت انگاری یه دنیا راههـــ

هر چی راه می ری تو شب ها، باز تَهِ جاده سیاهه

 

تو ببند چشماتو ساده ،اون دیگه حالا تو ابراست

اون گذشته از منو تو ،تو دلش زندگی برپاست

 

تو باید تنها بمونی

با همون چتر شکستتـــــ

زیر بارون توی پاییز

با چشای خیس بستتـــــ

 

وقت خواب یه ترانست گل بیتای قشنگ

پُرِ اشکم پُرِ شعرم منمو این دل تنگ

 

حالا تنهایی دوباره می زنه بارون رو دستات

پُر می شن از باور شب رنگ آبیـــــِ نفسهات

 

[audio:http://dl.bikalamha.com/ca/Gole Bita.mp3]

دانلود این موزیک

موضوع :

فردا بدون من

فردا بدون من

ديدی که سخــــت نيســـــت
تنها بدون مــــــــــن ؟
ديدی صبح می شود
شب ها بدون مـــــــــن
اين نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند
فرقی نمی کند
با مــــــن … بدون مــــــن
ديــــــروز گر چه ســـــــخت
امروزم  هم گذشت
طوری نمی شود
فردا بدون مــــــن

( ارسال شده توسط عليرضا عزيز )

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

صدای پای آب

footsteps-of-water

صدای پای آب می‌آید…
مگر در نهر تنهایی چه می‌شویند…؟

[سهراب سپهری]

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

تحمل تنهایی!

stand-alone

تحمل تنهایی
از گدایی دوست داشـتن، آسان‌تر است.
سهل است که انسان بمیرد،
تا آنکه بخواهد به تکدی حیات، برخیزد…!

[نادر ابراهیمی]

موضوع :

نخستین سفر

first-visit

نخستين سفرم
با اسبي آغاز شد
– که در جيبم جاي مي گرفت –
از اتاق تا بالکن.
سفر کوتاهي بود
اما من درياها را پشت سر گذاشتم
شهر هاي پر ستاره را
از ابتداي جهان
تا انتهاي جهان رفتم
و اين سفر
تنها سفر بي خطر من بود.

[رسول یونان]

دسته بندی : مینیمال
موضوع :

تنها زیستن در میان شلوغی ها

single-living-amongst-the-crowds

احساس میکنم
در محله ها ی چینی گم شده ام
همه جا هیاهوست
همه جا شلوغ
کاش اژده هایی زرد در مسیرم سبز شود
مر ببلعد
پایانی باشد
برای گم گشتگی هایم
چه کار دشواری ست
تنها زیستن در میان شلوغی ها…!

[رسول یونان]

دسته بندی : مینیمال
موضوع :

نخست برگ‌ها پریدند

first-leaves-jumped

نخست برگ‌ها پریدند
بعد پرنده‌ها
سرانجام درخت تنها ماند
در تابلوی بیابان…!

[رسول یونان]

دسته بندی : مینیمال
موضوع :

تنهایی واگیر ندارد

alone-is-not-contagious

نوازشم کن…
نترس…
تنهایی واگیر ندارد…!

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید