بایگانی‌های متن های عاشقانه - صفحه 44 از 58 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

باران باشد تو باشی

باران باشد
تو باشی
یک خیابان بی‌انتها باشد…
به دنیا می‌گویم… خداحافظ ![گروس عبدالملکیان]

موضوع :

آن نیمه از آدمیت

half-of-being-human
بیائید به دنبال آن نیمه از آدمیت باشیم که؛

با عطر عشق می آمیزندش، نه با عطر کافور؛

همان نیمه ای که نمی شویندش، نمی آلایندش؛

نمی پوشانندش و در خاک نمی سپارندش …

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

دور از هم می‌پوسيم

we-corrode-when-we-far
اما من و تو
دور از هم می‌پوسيم
غمم از وحشت پوسيدن نيست
غمم از زيستن بی تو در اين لحظه‌ی پُر دلهره است

[حمید مصدق]

موضوع :

آدمها دست به دست هم می دهند

people-tend-to-go-hand-in-hand

آدمها دست به دست هم می دهند…
دو دسته می شوند…
آنها که نمی فهمندت…
آنها که نمی پذیرندت…
و بعد تو محکوم می شوی به نقص…
گوشه گیری…
به سیگار و فنجان قهوه ی تلخِ روی میــــز…!

 

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

کمی عشق ببار!

bring-a-little-love

دعای باران چرا ؟؟؟

دعای عشق بخوان…!!!

این روزها دلها تشنه ترند تا زمینها…

خدایـــــــــــــــــا………….

کمی عشـــــــــــــــــق ببار!

 

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

یادت هست مادر

do-you-remember-mother

یادت هست مادر؟ اسم قاشق را گذاشتی :هواپیما .قطار.کشتی

تا یک لقمه بیشتر بخورم

یادت هست مادر؟ شدی خلبان ملوان لوکوموتیوران.

میگفتی بخور تا بزرگ بشی!

ومن عادت کردم هرچیزی را بدون آنکه دوست داشته باشم قورت بدهم …!

حتی بغض های نترکیده ام را …!

 

موضوع :

دوستت دارم بی بهانه

i-love-you-without-excuse

از دور تو را دوست دارم،
بی هیچ، عطری
آغـوشی
لمسي
و یا حتی بوسه‌ای.
تنها
دوستت دارم،
از دور … !

 

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

آدمای دلتنگ

missing-people

آدمای دلتنگ ؛
وقتایی که خیلی بهشون خوش میگذره و میخندن ،
یهو سرشون رو برمیگردونن اونوری …
یکم ثابت میشن …
یواش یواش چشماشون پر اشک میشه

 

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

مردم شهر سیاه

people-in-black-city

مردم شهر سیاه
خنده هاشان همه از روی ریاست
دلشان سنگ سیاست
ما در این شهر دویدیم ، دویدیم
چه سود !
خبر از عشق نبود
و تو ای مرغ مهاجر
که از این شهر گذر خواهی کرد
نکند از هوس دانه گندم
به زمین بنشینی !

 

موضوع :

مفهوم دير شدن را خواهي فهميد

youll-understand-the-concept-of-being-late

تو سکوت مي‌کني
و فرياد زمانم را نمي‌شنوي.
يک روز،
من سکوت خواهم کرد
و تو آن روز براي اولـين بار
مفهوم دير شدن را خواهي فهميد…!

[حسين پناهي]

موضوع :





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید