برای قـدم زدن با تو
هر از گاهی از خودم،
بیرون میزنم،
روحم هنوز،
به خانه بَرنگشته است!
[کامران رسول زاده]
می گفتی مثل همه “نیستی”
که قول بدهی و بشکنی ،
که حرف بزنی و عمل نکنی ،
كه بیایی و نمانی ،
که بروی و نیایی ، امــــــــــــــــا …
هنوز بدرود نگفتهای، دلم برایت تنگ شده است
چه بر من خواهد گذشت
اگر زمانی از من دور باشی
هر وقت که کاری نداری انجام دهی
تنها به من بیاندیش
من در رویای تو شعر خواهم گفت
شعری درباره چشمهایت
و دلتنگی…
[جبران خلیل جبران]
دیـر آمدی باران …
من در جــایـــی
در حجـــم نبــودن کســی خشکیـــدم …!
بعضی وقت ها …
یکی طوری می سوزونتت که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن،
بعضی وقت ها هم یکی طوری خاموشت میکنه که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن…
[خسرو شکیبایی]
یه جایی هست
بعد از کلی دویدن وایمیستی
سرتو میندازی پایین
و آروم میگی :
بیخیال،
دیگه زورم نمیرسه…!
چه داستان غریبی است داستان زندگی
دستی که داس را برداشت
همان دستی که گندم را کاشته بود…!
از یک جــــایی به بعـــد حــــال ِ آدمهــا دیگـــر خــــوب نمی شـــود
فقـــط برای جلوگیـــــری از بــروز سوء تفـاهم لبخنــــد می زننـــــد !
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺳﭙﺮﺩﻣﺶ …
ﺍﻣﺎ ﺍﺯﺕ ﯾﻪ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺩﺍﺭﻡ
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ …
ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ …
ﺑﻐﻞ ﯾﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ …
ﻣﺴﺖ ﻣﺴﺖ …
ﺑﺪﺟﻮﺭﯼ ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﻨﺪﺍﺯﺵ …!
باخته ام ..
روزهایم را به خوابها
هیاهوهای زندگی را به سکوت
و دلی را به تو…
آخرین دیدگاهها