کلمات هم شده اند بازیچـــه
مـــــــن و تـــــــو !
نمی خواهم خاطره ی فردایم شوی!
امروز من باش
حتی لحظه ای……!
من :
نه شاعرم
و نه شعر می گویم
پروانه ام
بی قرار گل
شعر توئی
که یک مصرع عطر تو
در خیال دفتر من
صد گلستان برویاند
تو چیستی ؟!
کز هجوم تو در من
گل های عالم
سر به شورش می برند
تو کیستی ؟!
خیالت که می وزد
طوفان چشمت در دلم
ساحل به دریا می برد
من از رفتار دستت
با گل سرخ
دانستم
عشق را می شناسی !
همیشه نه،
ولی گاهی میان بودن و خواستن فاصله می افتد،
بعضی وقتها هست که
کسی را با تمام وجود می خواهی
ولی نباید کنارش باشی …
در کوچه های خیالم
که می وزی
از پنجره تا پنجره
من حُسن یوسف می شوم
گم می شوم
آخرین دیدگاهها