پنجره را باز کن ... - کافه تنهایی

کافه تنهایی

پنجره را باز کن …

زیر باران

پنجره را باز کن
و از این هوای مطبوع بارانی لذت ببر …
خوشبختانه
باران ارث پدر هیچکس نیست!

“حسین پناهی “

دسته بندی : جملات زیبا
بازدید : 1456
برچسب ها : ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • گلبهار :

    می‌روم زیر خاک ،
    که هزار سال دیگر برسم به دست آدمی
    که بدون ترس بتواند بگوید دوستت دارم …

    { شهریار مدنی‌پور }

  • گلبهار :

    شاد بمانید شما .. من که از
    خاطرم ایام خوشی رفته اند
    می شود هر ثانیه خوشحال بود
    ما که ندیدیم .. ولی گفته اند !

    { رضا حیدری }

  • گلبهار :

    ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﺭﺍ
    ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ!
    ﻣﺜﻼ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﮐﻪ می گوﯾﻨﺪ:
    ﻋﺎﺷﻖ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺷﺪﻡ
    ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ می گوﯾﺪ:
    ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ
    ﯾﺎ ﭼﻪ می داﻧﻢ ﻫﺮﭼﻪ!
    ﺍﺻﻼ ﻣﻌﻨﯽ ﻧﺪﺍﺭد!
    ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ می پرﺳﺪ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ؟
    ﺑﺎﯾﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻨﯽ
    ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﯽ
    ﻭ ﺑﮕﻮﯾﯽ:
    ﭼﻮﻥ “ﺩﻭﺳﺘﺶ دارم”…

  • نیلوفر :

    .
    .
    .
    باز کن پنجره را و به مهتاب بگو
    صفحه ذهن کبوتر آبي است
    خواب گل مهتابي است

    اي نهايت در تو، ابديت در تو
    اي هميشه با من، تا هميشه بودن
    باز کن چشمت را تا که گل باز شود
    قصه زندگي آغاز شود
    تا که از پنجره چشمانت، عشق آغاز شود
    تا دلم باز شود، تا دلم باز شود

    دلم اينجا تنگ است، دلم اينجا سرد است
    فصلها بي معني، آسمان بي رنگ است
    سرد سرد است اينجا، باز کن پنجره را
    باز کن چشمت را، گرم کن جان مرا

    اي هميشه آبي اي هميشه دريا
    اي تمام خورشيد اي هميشه گرما

  • علی :

    برخی مسائل تو زندگی انسان هست که پول حلش میکنه
    مثل ارزوی داشتن خونه و ماشین و …
    برخی مسائل هست که گذر زمان حلش می کنه
    مثل غم از دست دادن عزیزی
    فقط یه مسئله در زندگی انسان وجود داره که پول و گذر زمان نمیتونه حلش کنه
    و اونم عشق هست و اینکه به عشقت نرسی
    :sd

  • گلبهار :

    وقتی شعری برایت می نویسم
    دنبال واژه هائی می گردم
    که خانه به دوش چشمانت
    آوارۀ کوچه پس کوچه های باران اند
    و بوسه های کارتن خوابی
    که دنبال آغوش تو می گردند
    و خیال بی خانمانی
    که کجای عشق
    پای دیوار خاطره ای
    در رؤیای تو خوابش برده است
    وقتی برایت شعری می نویسم
    دلم یک باغچه پروانه
    دست هایم
    پر از خواب شب بوها ست
    و افکار عاشقانه ام
    قاصدک های بی سرزمین
    با کوله های پر از کوچ اند
    که در پایان شعرم
    در عطر تو ساکن می شوند !

  • گلبهار :

    و هیچ بارانی
    نگرانم نمی شود
    که بی تو من
    گلی مصنوعی
    در دل غمگین یک گلدانم !

  • گلبهار :

    تا وقتی
    نرگس ها
    در قلب درّه های بنفشه می وزند
    و پروانه ها
    جز گل ها معشوقه ای نمی گیرند
    تا وقتی
    آفتابگردان ها خورشید را می جویند
    و پلیکان ها به دریا می روند
    تا وقتی
    دختری
    پشت پنجره عاشق می شود
    و قاصدک ها شایع می شوند
    تا وقتی
    عشق می رود
    و مردی در باران گریه می کند
    تا وقتی
    گیلاس ها همزاد به دنیا می آیند
    و آدم خواب سیب می بیند
    تو را من
    تا وقتی
    باران می زند
    و آغوش ها به هم می رسند
    و بوسه ها اختراع می شوند
    من تو را
    دوست خواهم داشت

  • ارام :

    هوا پر از دوستت دارم هایی ست
    که به باد سپرده ام…
    پنجره را باز کن…

  • ارام :

    روی دلت چادری بکش،اینجا به اندازه ای که مرد ندارد
    نا محرم دارد…

  • ارام :

    تو لبخند می زنی،
    گل سرخ معنا می شود…

  • ارام :

    سکوت گورستان را ببین،
    دنیا ارزش فریاد زدن ندارد…

  • ارام :

    عجیب است پاییز،
    سبز تر می کند اندوهت را…

  • ارام :

    چقدر عاقل اند،
    آن هایی که در عشق احمق اند…
    ویکتور هوگو

  • ارام :

    دلم،
    زیادی روشن بود؛
    سوخت…

  • ارام :

    ترک برداشت دلم؛
    بس که تو سرد و گرمش کردی…

  • ارام :

    خدایا مرا ببخش که؛
    یک عمر از تو؛
    جز تو را خواستم…

  • ارام :

    زیباترین حس سجده این است که؛
    تو در گوش زمین پچ پچ می کنی؛
    اما در آسمان صدایت را می شوند…
    مرحوم آیت الله مجتهدی

  • فرشته :

    این نامه ام به توست!

    ای کوچ کرده به دنیای ماه ومِه،

    امشب،

    با نامه ای که به دستت نمی رسد،

    از روزگار خویش،

    برای دلت حرف می زنم:

    ای که خیال تو،

    حتی به تاول این پای لنگ،

    امید جستجوست، یاد توام هنوز.

    من خسته ام ولی،

    تا هر کجا که زمان یاریم دهد،

    در رقص بودن تو چرخ می خورم هنوز.

    من بی صدا شدم اما،

    تا آن زمان که تنم سایه گاهم است،

    با این ترانه تو را داد می زنم.

    من زنده ام هنوز.

    من با خیال تو،

    زندگی می کنم هنوز.

    “من عاشقم هنوز”

    “من عاشقم هنوز”

  • ارام :

    هی کافه چی
    برای لحظه های تلخ چه داری؟
    حرف؟

    موزیک؟
    آشنایی با یک دوست؟
    .
    .
    .
    نه،فراموشش کن
    یک فنجان قهوه برایم بیاور…
    و پنجره را باز کن،تا بهار شود…

  • ارام :

    ساکت نیستم
    لب هایم هم نسوخته است
    تنها تمام من تاول زده از آشی که نخورده ام…

  • ارام :

    من
    برای این همه درد
    کافی نیستم
    انسیه شادمهر

  • maryam :

    همه نوشته هاتونو از اون اول اول خوندم خیلی خوووب بودن مرسی :flr :flr

  • گلبهار :

    درود بر همگی…جا داره ازتون صمیمانه تشکر کنم کامنتاتون فوق العاده دلنشین بوده و بازم ادامه بدین از دوستانی که بودن ولی الان حضورشون کمرنگ یا بی رنگ شده خواهش میکنم بیان و با حضورشون به کافه و کافه چی دلگرمی بدن من به نوبه خودم از همتون بازم تشکر میکنم خدا پشت و پناهتون ..یا علی.. :flr

  • sara :

    من به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنم 
    پـیـششـان سـر بـر نمی آرم ، رعایت می کنم
    همچـنـانکـه بـرگ خـشـکـیده نمـاند بـر درخـت
    مـایـه ی رنـج تـو بـاشـم رفـع زحمـت می کنم
    این دهـــــان بـاز و چـشم بی تحرک را ببخش
    آنـقــدر جــذابـیـت داری کـه حـیـرت می کـنـم
    کـم اگـر با دوسـتـانم می نشینم جـرم تـوست
    هر کسی را دوست دارم در تـو رؤیـت می کنم
    فکر کردی چیست مـوزون می کند شعـر مـرا؟
    در قــدم بـرداشــتـن هـای ِ تـو دقـت می کـنم
    یـک ســلامـم را اگـر پـاسـخ بـگـویی مـی روم
    لـذتـش را بـا تـمـام شـهــر قـسـمـت می کنم
    ترک ِ افـیـونی شبیه تو اگـر چه مشـکـل اسـت
    روی دوش دیــگـــران یـک روز تـرکـت می کـنـم
    تـوی دنـیـا هـم نـشـد بـرزخ کـه پـیـدا کـردمـت
    می نـشیـنم تـا قـیامـت بـا تـو صحبت می کنم
      کاظم بهمنی


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید