همیشه برای "ماندن " دلیل هست ... و برای "رفتن" بهانه. - کافه تنهایی

کافه تنهایی

همیشه برای “ماندن ” دلیل هست … و برای “رفتن” بهانه.

عاشقانه
همیشه برای “ماندن ” دلیل هست … و برای “رفتن” بهانه.
همیشه برای “خواستن” نیاز هست … و برای “رد کردن”، مصلحت.
همیشه برای “داشتن” فضا هست … و برای “نداشتن” تقصیر.این که سوار بر کدام کوپه این قطار شوی،
به پای ماندن و دست خواستن و عشق داشتنت، بر می گردد
اگر داری که بسم الله …
اگر نه، جهان پر است از “بهانه” و “مصلحت” و “تقصیر” بی صاحب !
بازدید : 4181
برچسب ها : ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • erfan :

    کاش یکی بیاید…
    که وقت رفتن…
    نرود…
    همین :(
    ……………..
    عالــــــــــــــ :( ـــــــــــی

  • گلبهار :

    وقتی من آمدم، او منتظر نبود

    آن آشنای دی، با من غریبه بود

    وقتی من آمدم… چشمش سحر نداشت

    انگار او ز من، هرگز خبر نداشت

    من خسته از غبار، در راهِ او شدم

    با من سفر نخواست، همراه او شدم

    او دل بریده بود، من بسته دل به او

    لغزیده بر فریب، کو مردِ من…بگو!

    از بغض و آه من، آیینه هم گریست

    بعد از سقوط من… در قلب تو که زیست؟

    کو آن نگاه و تب؟ کو التهاب تو؟

    تصویر او دوید… در قابِ خواب تو!

    من شعله می کشم ای مرد پر غرور

    با من غریبه ای، با “او” پر از عبور

    مُهری به لب ولی، داغی به دل عیان

    دار است شهر تو، “من می روم، بمان”!!

  • گلبهار :

    موهایم را کوتاه می کنم

    طعم سرانگشتانت را می داد

    مزه ی روزهای رفته را…

    حالا روزهاست در آینه،

    دنبال خودم می گردم…

  • گلبهار :

    ان قدیم ها یک نفر میرفت
    وبچه ها ی دونسل بعد
    چند کتاب از رفتنش میخواندند

    این روزها با هرجدایی
    دوکوچه ان طرف تر
    زندگی تازه ای شروع میشود

  • گلبهار :

    من که خدا نیستم “صد بار اگر توبه شکستی باز ای ”
    رفتی: به سلامت

  • گلبهار :

    چشمانش مزرعه گندم زار نبود
    اما در چشمانش تاريکي شب هم پيدا نبود
    با حرف هايش دردهاي يخ زده مرا ذوب نکرد
    اما صدايش خالي از احساس هم نبود
    با تمام مردم اين شهر فرق داشت
    اما بهتر از او اينجا کم نبود
    او هم مانند من بي درد نبود
    اما درد او مانند درد من همانند نبود
    تمام دلخوشي اش صداي باران نبود
    اما لطافتش هم از گل سرخ کمتر نبود
    من براي هميشه اورا پيش خود مي پنداشتم
    اما او يک روز بود ويک روز نبود

  • گلبهار :

    نبودنت چه فصلي از سال است
    که هم روزها و هم شب ها اينقدر طولاني شده اند ؟

  • گلبهار :

    لغت نامه هاى دنيا را بايد آتش زد !
    جلوى واژه ى نبودن نوشته اند : “عدم حضور شخصى يا چيزى” ؛ همين !
    چقدر نبودن تو را ساده فرض مى کنند ؟

  • گلبهار :

    تمام زندگي ام را حراج کردم ولي او رفت و گفت :
    هيچ ارزاني بي علت نيست !

  • گلبهار :

    ﭼﻪ ﺗﻠﺨﻪ …

    ﺧــــــــــــــــﻮﺩﺕ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﺸﯽ ﺑﺰﺍﺭﯼ ﺑﺮﯼ

    ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺖ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻧﯿﺎﺩ …

  • گلبهار :

    به روزهای سخت که رسید

    بسیار تفاوت داشت،

    آنکس که در روزهای خوب بامن

    بسیار تفاهم داشت


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید