دیوونه نمیگه دوستت دارم!
دیوونه میره تمام دوست داشتن رو..
به هر جون کَندنی جمع می کنه، از هر دری..
می زنه زیر بغل..
می ریزه پای کسی که
قرار نیست بفهه دوستش دارد…
آن روزها من به سلیقه کسی که دوستم داشت و دوستش داشتم
سر تا پایِ زندگیم را آبی کرده بودم ،
آبیِ آبی .. آبی به رنگ دریـا ..
و ناگهان یک روز او را دست در دست کسی دیدم که
سر تا پایش زرد بود .. زرد ، مثل نـور
من شنا نمی دانستم .
دلم فرصت نداد تا شنا یاد بگیرم .
و غرق شدم
در دریایِ آبی بیکران رویاها و کابوسها ! !
____________________________
حسین پناهی
اسمم را
در صفحه ی حوادث روزنامه ها
فهرست اعدامی ها
آمار کشته شدگان سقوط هواپیما
و در هیچ گورستان دیگری جستجو نکن!
عاشق که شدی خواهی فهمید
سنگ قبر زنده به گورها
نه تاریخ می خورد نه اسم!
تنها که ماندی میفهمی
این سالها کدام گوری بوده ام!
بهرام محمودی
دیدی که صبح میشود شب ها بدون من……؟؟؟ دیدی که میگذرد روزها بدون من……؟؟؟ این نبص زندگی بی وقفه میزند… فرقی نمیکند!!! بامن……!!! بدون من……!! دیروز گرچه سخت…… امروز هم ...
تمام تنم میلرزد…
از زخمهایی که خورده ام..!!
من از دست رفته ام…شکسـ ــ ـ ـته ام
می فهمی؟؟
به انتهای بودنم رسیده ام
اما…!
اشــــــک نمیریزم
پنهان شده ام پشت
لبخندی که درد می کند
تو رفتی…
من ماندم با تمام خاطره هایت
خاطرات تلخی که قِـصّه شیرین زندگیم را به پای غُـصه ای تلخ نشاند
و زمین گیرشد شیطنت هایم و دنیایم مُـــرد…
من که رفتم …
توماندی و تمام خوشی دنیایت!
“دست نوشته مهتاب”
سلام.من همیشه میام اینجا سر میزنم.واقعا خسته نباشین.
درود
ممنون، سلامت باشید
من همیشه ب اینجاسرمیزنم وازمطالبش کپی میکنم.البته باذکرمنبع
خیلی مطالبتون قشنگه
موفق باشین
بدرود :-D :) O)
دیوونه نمیگه دوستت دارم!
دیوونه میره تمام دوست داشتن رو..
به هر جون کَندنی جمع می کنه، از هر دری..
می زنه زیر بغل..
می ریزه پای کسی که
قرار نیست بفهه دوستش دارد…
دلم
نه تنگ شده ،
نه گرفته است !!!
دلم فقط…
هوای تو را کرده است…
الو الو .. نگو
از سکوتم بفهم
پشت خط منم
یکی در میان نفس بکش
همین برایم بس است
منتظرم….
شبیه یک آهنگِ غمگین قدیمی
در آرشیو رادیو !
“زنـگ بزن”
بگو که می خواهی مرا بشنوی….
همه ی چیزهایِ از دست رفته
یک روز برمیگردند؛
اما درست وقتی که یاد میگیریم
چطور بدون آنها زندگی کنیم..
آن روزها من به سلیقه کسی که دوستم داشت و دوستش داشتم
سر تا پایِ زندگیم را آبی کرده بودم ،
آبیِ آبی .. آبی به رنگ دریـا ..
و ناگهان یک روز او را دست در دست کسی دیدم که
سر تا پایش زرد بود .. زرد ، مثل نـور
من شنا نمی دانستم .
دلم فرصت نداد تا شنا یاد بگیرم .
و غرق شدم
در دریایِ آبی بیکران رویاها و کابوسها ! !
____________________________
حسین پناهی
حالا که از یاد برده ام تو را
این شهر پاییزی و تمامِ آهنگ های دنیا
کاسه ی داغ تر از آش شده اند…!
شهریار بهروز
اسمم را
در صفحه ی حوادث روزنامه ها
فهرست اعدامی ها
آمار کشته شدگان سقوط هواپیما
و در هیچ گورستان دیگری جستجو نکن!
عاشق که شدی خواهی فهمید
سنگ قبر زنده به گورها
نه تاریخ می خورد نه اسم!
تنها که ماندی میفهمی
این سالها کدام گوری بوده ام!
بهرام محمودی