مي‌نويسم ای يار خانه‌ی ما اينجاست - کافه تنهایی

کافه تنهایی

مي‌نويسم ای يار خانه‌ی ما اينجاست

کافه
من دلم مي‌خواهد خانه‌اي داشته باشم پر دوست،

کنج هر ديوارش دوست‌هايم بنشينند آرام گل بگو گل بشنو…؛

هر کسي مي‌خواهد وارد خانه پر عشق و صفايم گردد

يک سبد بوی گل سرخ به من هديه کند.

شرط وارد گشتن شست و شوي دل‌هاست

شرط آن داشتن يک دل بي رنگ و رياست

بر درش برگ گلي مي‌کوبم روي آن با قلم سبز بهار

مي‌نويسم ای يار خانه‌ی ما اينجاست

تا که سهراب نپرسد ديگر ” خانه دوست کجاست؟ ”

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 991
برچسب ها : ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • نادیا :

    ۵۰ سال بعد
    من با دستی لرزان
    تو با گیسی سفید
    این روزها را
    حسرت خواهیم خورد
    که چرا در مه ماندیم
    با ابرها بازی کردیم
    سردمان شد
    ولی گرم نکردیم
    رویای ما شدن را…
    مجید پروازی

  • نادیا :

    دوست یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی و وقتی نیست چیزی توی زندگیت کم باشه
    دوست یعنی اون جمله های ساده و بی منظوری که می گی و خیالت راحته
    که ازش هیچ سوتعبیری نمی شه
    دوست یعنی یه دل اضافه داشتن برای اینکه بدونی هر بار دلت می گیره
    یه دل دیگه هم دلتنگ غمت می شه
    دوست یعنی وقت اضافه … یعنی تو همیشه عزیزی حتی توی وقت اضافه
    دوست یعنی تنهایی هامو می سپرم دست تو چون شک ندارم
    می فهمیش … دوست یعنی یه راه دو طرفه ٬ یه قدم من یه قدم تو …اما
    بدون شمارش و حساب و کتاب
    دوست یعنی من از بودنت سربلندم نه سر به زیر و شرمنده …
    (یه دوست با ارزش و بی همتا مث گلبهارجوووووووووووووووووونم :flr :flr :flr )

    • گلبهار :

      از همه بیشتر دلتنگ تو میشوم
      تویی که غصه‌هایم
      مهربان ترت کرد
      که اشکهایم را شمردی وُ
      در خنده ام شریک شدی!
      که شوق نقاشی ِ آبرنگی کودکی هایم را زنده میکردی !
      تویی که تکیه گاه شب های دلتنگیم بودی !
      تویی که رد انگشت هر کودکی که تورا دیده بود، روی صورتت داشتی…

      دلتنگت میشوم چون
      شبیه خودم
      پشت چهره‌ی سنگی‌ات
      دل مهربانی پنهان کرده بودی !

      { ملیکا افتخاریان )
      ♥♥♥♥♥♥♥♥
      ممنونم نادیا جونم :flr :flr

  • نادیا :

    هیچگاه نفهمیدم چه رازیست بین دل و دستم…….از دستم رفت به هرچه دل بستم.

  • نادیا :

    وابستگی چه زود اتفاق میفته
    قبل از اینکه بفهمی ؛
    راه برگشت رو گم کردی …!

  • نادیا :

    عاشق که میشوی ، همه چیز بی علت می شود
    و تمام دنیا علـت میشود ، تا عـشق را از تو بگیرد . . .

  • نادیا :

    اتوبان ها چه میفهمند از اندوه آدمی تنها
    در حجم یک ماشین…
    که فشار پایش روی پدال گاز
    بستگی به شدت بغض گلویش دارد…!!!

  • نادیا :

    شاید این را شنیده ای که زنان
    در دل « آری » و « نه » به لب دارند
    ضعف خود را عیان نمی سازند
    رازدار و خموش و مکارند

    آه ، من هم زنم ، زنی که دلش
    در هوای تو می زند پر و بال
    دوستت دارم ای خیال لطیف
    دوستت دارم ای امید محال

    ———–
    فروغ فرخزاد

  • نادیا :

    در سرزمینِ من

    آغوش‌ها

    برای بدرقه گشوده می‌شوند…
    ——–
    علیرضاروشن

  • نادیا :

    مرد و زنش فرقی نمی کند،
    دوست من!
    هرگاه کسی را آنقدرها دوست داشتی
    که حاضر شدی
    دار و ندار احساست را
    به پایش بریزی و او
    در عوض
    در انحنای اولین دو راهی
    پشت پا به قلبت زد و
    همه چیز را از یاد برد و
    رفت و کمرت را شکست
    و تو در جواب تنها
    مسیر گم شدنش را در خم جاده
    تا سر حد محو شدن دنبال کردی و
    همه آنچه بر تو گذشت را هیچ از چشم عشق ندیدی،
    آن روز
    سرت را بالا بگیر رفیق!

    تو دیگر یک مرد شده ای!
    ——-
    مصطفی زاهدی


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید