قطره های بی حوصله …
یکی یکی سقوط می کنند.
آسمان، شوق باریدن ندارد …
دیگر بارانش را حرام زمین نمی کند!
انگار قرار است دنیا
از اینجا به بعدش،
نیمه کاره بماند …
به دیوار ها خیره می شوی
دوست داری با مشت
از خواب بیدارشان کنی …
اما دلت
برای عروسک های میخکوب شده می سوزد …
پشیمان از آرزوهای کودکی
می فهمی هنوز هم
یاد نگرفته ای
بزرگ شدن کار خوبی نیست !!!
پنجره را باز می کنی
در کوچه
کسی برای صدا زدن نیست
باید دست های شب را محکم بگیری و
تا صبح گریه کنی !
زیبا
هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایم
تا رود آفتاب بشوید
دلتنگی مرا
اقا عرفان زیبــــــــــــــــــــــــا کیه ؟ یاد شعرهای مریم حیدرزاده افتادم
سلام گلبهار خانوم این شعری که عرفان نوشتن از اشعار محمدرضا عبدالملکیان که با صدای زیبای زنده یاد خسرو شکیبایی هم دکلمه شده که برای شما و تمام دوستان کافه تنهایی لینکش رو گذاشتم اطمینان دارم که خوشتون میاد
http://s1.picofile.com/file/7674035913/Ziba_kh_shakibaee_.zip.html
دمت گرم کاکو همیشه از این کارای غافلگیرکننده بکن از همه چی هم سر درمیاری ایولا…
اطمینان داشته باش من خیلی خوشم اومد همچی باهاش حس گرفته بودیم یهو دیدیم تموم شد این زیبا گفتنش چقدر غمگینه ادم دلش کباب میشه خدا رحمتش کنه…ممنون اقا علیرضا
زیبا مخاطب خاص آقای عبدالملکیانه :) …
ولی شعرشو خیلی خیلی دوست دارم…
ممنون از علیرضا…
در میانِ گندمزارهایِ این روزهایِ من ،
کسی نیست
که برایِ آرامشِ ستاره ها
یک پیاله خواب بیاورد …
آه ای دلخوشی هایِ ساده ی مغرور
که می افتید یکی یکی از شاخه هایِ درختِ زندگی ،
روی سطوحِ نا مُسطّحِ شعرهایِ من ….
آه ای دلواپسی هایِ همیشه
و دردهایِ رنگ و رو رفته ،
کِی مرا زِ خاطر خواهید بُرد ؟!
“فریماه”