زندگی هنر همنفسی با غمهاست - کافه تنهایی

کافه تنهایی

زندگی هنر همنفسی با غمهاست

عاشقانه

 

زندگی دوختن شادیهاست و به تن کردن پیراهن گلدار امید
زندگانی هنر هم نفسی با غم هاست زندگانی هنر هم سفری با رنج است
زندگانی هنر سوختن اکنون با روشنی آینده است زندگانی هنر ساختن پنجره بر
بیداری است
زندگانی یافتن روزنه در تاریکی است زندگانی گاهی آری به همین باریکی در همین
نزدیکی است
زندگانی هنر بافتن پارچه زیبایی است زندگی دوختن شادیهاست و به تن کردن
پیراهن گلدار امید.
آری ذهن ما باغچه است ، گـــل در آن باید کاشت
ور نکاری گل سرخ علف هرز در آن میروید !!!

بازدید : 1761
برچسب ها : , , ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • گلبهار :

    اگر توانسته باشم در قلب يک انسان
    پنجره جديدي را به سوي او باز کرده باشم
    زندگاني من پوچ نبوده است

    زندگاني تنها چيزي است که اهميت دارد
    نه شادماني و نه رنج و نه غم يا شادي

    تنفر همانقدر خوب است که عشق
    و دشمن همانقدر خوب است که دوست

    براي خودت زندگي کن
    زندگاني را به آن سان که خود مي خواهي زندگي کن
    و از اين رهگذر است که تو
    وفادارترين دوست انسان خواهي بود

    من هر روز تغيير مي کنم
    و در هشتاد سالگي هم ، همچنان تجربه مي آموزم و تغيير مي کنم
    کارهايي را که به انجام رسانده ام
    ديگر به من ربطي ندارد ، ديگر گذ شته است
    من براي زندگي هنوز نقدينه هاي بسياري در اختيار دارم

    • ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت
      یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت

      ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد
      از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد

      ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی
      یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی

      ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد
      مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد

      ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود
      یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود

      ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد
      یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !

      • گلبهار :

        واقعا زیباست موندم این همه مطالب قشنگ از کجا میارین خودتون هم شعر میگین؟
        منم با اجازه تون بعضی از متنها رو کپی میکنم
        موفق وپیروز وسربلند باشین

      • گلبهار :

        اثبات دوست داشتن فقط حرف هاي عاشقانه نمي خواهد !
        يک دل ساده مي خواهد و يک دنيا مهرباني !
        وقتي ثانيه هاي عمرت را خرج نگاه مهربانش کردي، خرج خنداندن و شاد کردن دلش…
        آنوقت عاشقانه ها مي شود شانه هايت !
        همانجايي که حاضرست جان دهت، وقتي که سر مي گذارد…

        • باخود عهد بسته ام برف که ببارد
          بروم زیرآسمان خدا
          روی سنگ فرش زمین بنشینم
          برف بباردو بباردوببارد
          ومن آدم برفی بی روحی شوم
          بدون هیچ احساسی
          درست مثل تو
          فقط یادم باشد خاطراتت راازصندوقچه قلبم بیرون بکشم
          میدانی دیگرهرکجا باشند آنجا را به آتش میکشند

  • گلبهار :

    دل از سنگ باید که از درد عشق ننالد
    دلم سنگ نیست
    مرا عشق او چنگ اندوه ساخت
    که جز غم در این چنگ اهنگ نیست
    به لب جز سرود امیدم نبود
    مرا بانگ این چنگ خاموش کرد
    چنان دل به اهنگ او خو گرفت
    که اهنگ خود را فراموش کرد
    نمیدانم این چنگی سرنوشت
    چه میخواهد از جان فرسوده ام
    کجا میکشا ندم این نغمه ها
    که یکدم نخواهند اسوده ام
    دل از این جهان برگرفتم دریغ
    هنوزم به جان اتش عشق اوست
    در این واپسین لحظه زندگی
    هنوزم در این سینه یک ارزوست
    دلم کرده امشب هوای شراب
    شرابی که از جان برارد خروش
    شرابی که بینم در ان رقص مرگ
    شرابی که هرگز نیایم بهوش
    مگر وارهم از غم عشق او
    مگر نشنوم بانگ این چنگ را
    همه زندگی نغمه ماتم است
    نمیخواهم این ناخوش اهنگ را

    • تقدیم به گلبهار خانوم
      “بین من و تو و دلمان بماند
      بین نگاه های شرجی مان هنگام دوری ها بماند..
      بین تو و دستان پر از شوقت و بین من و تن بی قرارم بماند…
      مگذار كسی ترجمه كند نگاهمان را …
      بالشم پر از آواز نگاه توست …”

  • گلبهار :

    ممنون از اینهمه لطفی که به من دارین …..

    • عشق من، قلبت را فشرده ام در آغوشم
      میرویم تا اوج احساس عشق، تا برسیم به جایی که نبینیم هیچ غمی را در سرنوشت
      تا برسیم به جایی که من باشم و تمام وجودت، بیخیال همه چیز، باز کن برایم آغوشت
      عشق من، تو را در میان خویش گرفته ام، من که از آغازش هم عاشق تو بوده ام،
      من که در تمام سختی ها در کنارت بوده ام،
      تو چقدر خوبی که تا اینجا هم از دلت راضی بوده ام
      شب میشود و دلتنگی هایم بیشتر، چرا نمی رسد فردا، چند قطره اشک هم بیشتر
      فردا برسد و باز تو بیایی، من تو را ببینم و تو با عشق کنارم بمانی

  • گلبهار :

    چاي مينوشم، يکباره دلتنگت مي شوم…
    بغض مي کنم و اشک در چشمانم حلقه مي زند،
    همه با تعجب نگاهم مي کنند!
    لبخند ميزنم و ميگويم:
    ” چقدر داغ بود! “

  • گلبهار :

    دوست من …
    این روزها هوا پر شده از آرزوهای خوب ،
    که برایت
    به بادها سپرده ام .
    کاش پنجره ات باز باشد

  • گلبهار :

    اقاااااااا من کم اوردم تسلیم هرچی مینویسیم یه جوابی دارین من که توش موندم

  • گلبهار :

    سلام علیکم ورحمه خیلی مرسی کمی تا قسمتی خوبیم وخوبتر هم میشیم انشاله مرسی از توجه شما برادر گرامی


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید