بایگانی‌های متن عاشقانه - کافه تنهایی

کافه تنهایی

ببخش دیگر دوستت ندارم!

ببخش دیگر دوستت ندارم

ببخش دیگر دوستت ندارم
یک اتفاقی افتاده در حوالی دلم که می خواهد تو را دوست نداشته باشد
تا همیشه و باید اعتراف کنم چند روز و چند شب است به این فکر می کنم
اگر دوست نداشته باشم چه می شود و بعد فکر می کنم نمی شود؛
اما دقیقا در لحظه ای از امروز وضعیتم را خراب کردی
و باید اعتراف کنم زمانی که می گذرد دیگر جبران نمی شود
و باید اعتراف کنم چون کلماتی تکراری می پیچم از حرفهایت .
ببخش دیگر دوستت ندارم و مرا برای گذشته ببخش ؛
برای روزهایی که به انتظار امدنم معطلت کردم .
برای روزهایی که تو را بامیز تنها گذاشتم .

موضوع :

فراموشـش کـن!

فراموشـش کـن

فراموشـش کـن
خداونـدا
از بچـگی بـه مـَن آموختنـد همـه را دوسـت بـدار
حـال کـه بـُزرگ شـده ام
وَ
کسـی را دوسـت مـی دارم
می گوینـد :
فراموشـش کـن

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

حسرت ديدار تو …

حسرت ديدار تو

حسرت ديدار تو

هميشه منتظرت هستم
خيال مي کنم پشت در ايستاده اي و در ميزني
اينقدر اين در کهنه را باز و بسته کرده ام که لولايش شکسته است
لولاي شکسته در را عوض ميکنم
انگار کسي در ميزند
در را باز مي کنم و در خيالم تو را مي بينم که پشت در ايستاده اي
مي گويم :
بانو خوش آمدي
ولي تو نيستي
پشت در تنهاييست
در را مي بندم و باز دوباره باز ميکنم
ولي هنوز هم نيستي
اينقدر باز ميکنم و مي بندم که لولاي در دوباره مي شکند
کاش مي آمدي
مي دانم چشم خسته ام بسته خواهد شد
قلبم خسته ام خواهد ايستاد
ولي تو نخواهي آمد
بانو
بانو
بانو جان
تا آخر عمر فقط همين خواهد بود
من و در و لولاي شکسته
و حسرت ديدار تو
فقط همين

“کيکاووس ياکيده”

موضوع :

گرمي دستانت…

عاشقانه - love birds

عاشقانه - Love Birds

در هر باد ،
طنين صداي تو بود

بر هر خاک ،
رد پاي تو فرو رفته بود

و در هر آب ،
انعکاس سيمايت

در هر آتش ،
گرمي دستانت…

آنگاه که من
کوچه به کوچه
خانه به خانه
نشان تو مي خواستم…

موضوع :

آمدم پاک کنم عشق تو را بدتر شد …

تصویر عاشقانه

تصویر عاشقانه

هر چه کردم نشوم از تو جدا بدتر شد
و نرفت از دل من مهر و وفا ، بدتر شد
مثلا خواستم این بار موقر باشم
و به جای «تو» بگویم که «شما» ، بدتر شد
این متانت به دل سنگ تو تاثیر نکرد
بلکه برعکس ، فقط رابطه ها بدتر شد
آسمان وقت قرار من و تو ابری بود
تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر شد
چاره دارو و دوا نیست که حال بد من
بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد
روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت
آمدم پاک کنم عشق تو را بدتر شد …

” شیرین صندوقی “

موضوع :

لحظه ي ديدار نزديک است

عاشقانه

عاشقانه
لحظه ي ديدار نزديک است

باز من ديوانه هستم

باز مي لرزد دلم دستم

باز گويي در هواي ديگري هستم

هاي مپريشي هواي زلفکم را باد

هاي مخراشي به غفلت گونه ام را تيغ

آبرويم را نريزي دل

لحظه ي ديدار نزديک است

“م.اميد”

موضوع :

هرگز نگو هرگز

عاشقانه

عاشقانه

تو را به جاي همه روزگاراني که نمي زيستم دوست دارم

براي خاطر عطر نان گرم

و برفي که آب مي‌شود

و براي نخستين گل‌ها

تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم

تو را به جاي همه کساني که دوست نمي‌دارم دوست مي‌دارم

بي تو جز گستره‌يي بي‌کرانه نمي‌بينم

ميان گذشته و امروز.

از جدار آيينه‌ي خويش گذشتن نتوانستم

مي‌بايست تا زندگي را لغت به لغت فرا گيرم

راست از آن گونه که لغت به لغت از يادش مي‌برند.

تو را دوست مي‌دارم براي خاطر فرزانه‌گي‌ات که از آن من نيست

به رغم همه آن چيزها که جز وهمي نيست دوست دارم

براي خاطر اين قلب جاوداني که بازش نمي‌دارم

مي‌انديشي که تو ترديدي اما تو تنها دليلي

تو خورشيدي رخشاني هستي که بر من مي‌تابي

هنگامي که به خويش مغرورم؟

سپيده که سر بزند

در اين بيشه‌زار خزان زده شايد گلي برويد

شبيه آنچه در بهار بوئيديم

پس به نام زندگي

هرگز نگو هرگز…؟

موضوع :

دوستت دارم ای بهترین بهانه ام

دوستت دارم

دوستت دارم

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار
لمس کن لحظه هایم را
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن
همیشه عاشقت می مانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام…

موضوع :

غروری زخمی ….

غروری زخمی

غروری زخمی

یکی دو بغض آنطرف تر

همانجا پشت کوچه شبگردی هایم

لحظه هایی را چال کرده ام

که قرار بود زندگی شان کنم …

از من این روزها

تنها غروری زخمی مانده

که از ترس خنجری نو

از هر نیشتری گریزان است ….

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

زندگی ثانیه ای است

زندگی ثانیه ای است

زندگی ثانیه ای است

تو كه در باور مهتابی عشق
رنگ دريا داری
فكر امروزت باش
به كجا می نگری
زندگی ثانیه ای است
وسعت ثانيه را می‌فهمی؟
در شبی مهتابی
می‌شود در دل اين ثانيه باران بشويم
وز دلی غمزده در بستر عشق
عقدها بگشائيم
گره از كار كسی باز كنيم
و تماميت دنيامان را
از نم عاطفه لبريز كنيم
مي شود مثل نسيم
بال در بال پرستو با شوق
بوسه بر قلب شقايق بزنيم
مي شود غرق محبت بشويم
خودمان را به خدا بسپاريم
قلبمان را به صميميت عشق
دلمان را به اميد
می‌شود همدم تنهائی يك دل بشويم
بودنت تنها نيست
تو خدا را داری
و من آرامش چشمان تو را
زندگي ثانيه ای است
وسعتش را درياب
می‌شود در دل اين ثانيه كامل بشويم

موضوع :





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید