هر چه کردم نشوم از تو جدا بدتر شد
و نرفت از دل من مهر و وفا ، بدتر شد
مثلا خواستم این بار موقر باشم
و به جای «تو» بگویم که «شما» ، بدتر شد
این متانت به دل سنگ تو تاثیر نکرد
بلکه برعکس ، فقط رابطه ها بدتر شد
آسمان وقت قرار من و تو ابری بود
تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر شد
چاره دارو و دوا نیست که حال بد من
بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد
روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت
آمدم پاک کنم عشق تو را بدتر شد …
” شیرین صندوقی “
مرسی از شعرهای قشنگتون.ولی ممنون میشم زود به زود پست بذارید
حتما حسین جان
چشم اقای زینالی
سلام بر مدیران زحمت کش و بچه های فعال کافه…بابت همه چیز ممنون خسته نباشید..تا یکی دوپست قبلی که نگاه کردم بعضی بچه ها نبودن مث لیلی جون و اقا عرفان و اون برادر یکبی دیگه مون اسمش قلب مرده بود…..ساراییی و مهربون عزیز دلم براتون تنگ شده امیدوارم هرجا هستین خوب وخوش باشید
درسته بچه ها چند وقتیه نیستن و گه گاهی یکیشون میاد
هر جا هستن امیدوارم بهشون کلی خوش بگذره
سلام کافه عزیز
عکسها و پستها خیلی زیبا هستند سپاس
حقیقتش با این پستها حسابی سورپرایز شدم احساس می کنم کمی حس و حال کافه تغییر کرده و این خیلی عالی است
سارا جان و گلبهار عزیزم درود بر شما امیدوارم شما هم خوب باشید
من هرشب میام و پستها و کامنتهای قشنگتون و می خونم ولی شرمنده که نتونستم برای هر پست کامنت بذارم ولی حتما جبران می کنم
خوش باشید
درود
این از بزرگواری شماست …
ممنون از حمایتتون
سلام گلبهاری کجایی عزیزم تند تند بیا اینجا مام دلمون تنگ میشه واست :(
آراااام بیا
ببین سراغتو میگیرمممممممم :) ;-) :-
:D این قبول نیس چن وقت بعد که از این ماجرا گذشت و تو به یادش بودی اونو میشه گفت به یادش بودی ببین آرام این سارایی خودشم داره میخنده از کارش خنده ش گرفته :D
نخخخخییییرررررم من به یادش هستم ولی به زبون نمیاوردم الان به زبون آوردم :-P
اشکالی نداره گلبهار جان ما همین جوریم قبولش داریم.
سلام سارا جان.مرسی که به یادم بودی قربونت برم.
من یه چند وقتی گرفتار بودم و احتمالا تا آخر هفته یه خرده اوضاع آروم بشه بتونم بیام پیشتون.
خلاصه ببخشید دیگه..
دوسسسست دارم.
پس منتظرتیم
سارایی من همیشه به کافه سر میزنم ولی چون با گوشی میام تو نت نمیتونمم و بلد نیستم شعر کش برم از وبلاگا :D انشالله لب تابمون درست شد میام من بیام هم نمیدونم چی بنویسم بس که شما کامنت گذاشتین احساس میکنم هرچی میخوام بنویسم همش تکراریه :-D
اشکال نداره گلبهاری تو کامنتای تکراریتم قشنگن
مثل من پررو باش همش مدیرارو ناراحت میکنم ولی بازم پررو پررو میام ;-)
درود سارا جان
چه ناراحتی، اختیار دارید
به جز اینکه یکی از شما عزیزان چند روزی نباشید از چیز دیگه ای ناراحت نمیشیم
هیچکدوم حق ندارید فکر کنید ما از دست شما ممکنه ناراحت شیم
بعدشم شما که همیشه خوبی
ما شاید باعث ناراحتی شیم بعضی مواقع
ممنون مدیر
دنبال من
راه افتاده اي كه چه ، سايه؟
نفهميده اي هنوز!
من هرجا كه ميروم او نيست.
هوای تو در سرم بیداد میکند،
حس مزخرفیست دلتنگی
وقتی که میدانی آمدنی در کار نیست………..
دیگر هیچ چیز نمیخواهد مرا تسکین دهد.
دور از تو من شهری در شبم ای آفتاب
و غروبت مرا میسوزاند.
من به دنبالِ سحری سرگردان میگردم.
تو سخن میگویی من نمیشنوم
تو سکوت میکنی من فریاد میزنم
با منی با خود نیستم
و بیتو خود را در نمییابم
دیگر هیچ چیز نمیخواهد، نمیتواند تسکینم بدهد.
اگر فریادِ مرغ و سایهی علفم
این حقیقت را در خلوتِ تو باز یافتهام.
حقیقت بزرگ است و من کوچکم،
با تو بیگانهام.
فریادِ مرغ را بشنو
سایهی علف را با سایهات بیامیز
مرا با خودت آشنا کن
بیگانهی من
مرا با خودت یکی کن..
این روزها که میگذرد
بیشتردر میابم که
“عشق صدای فاصله هاست”
ومن برای تو تنها در دوردست ها عزیزترینم
نزدیک که می آیم
چه ساده دور میشوی
وبیچاره زمانه,چه کوتاه است دیوارش
که حجم تلخ نبودنت
عجیب بر دوش او سنگینی میکند
ومن ازنهایت فاصله ها میگویم
یاد روزهای خوب عاشقی بخیر…!
چه زیبا فرشته جان
Slm. Sara jan. Mamnonam.
سلام. ممنون سارا جان
مدت هاست دلم احساس سنگینی می کند…
مدت هاست یاد گرفته ام گریه نکنم …
مدت هاست دلم نتوانسته خودش رو سبک کنه …
مدت هاست دیگر در عمق قلبم کسی لانه ندارد …
مدت هاست تمام باورم این است که هرچه بود تمام شد، چه خوب چه بد نسیمی بود که وزید و رفت …
مدت هاست دل تنگ بارانم …
مدت هاست عاشقی را از یاد برده ام …
مدت هاست یاد گرفته ام بگویم، بنویسم خوبم تا بقیه بشنوند و بخوانند و باور کنند که خوبم …
نمی دانم که مدت هاست چرا این گونه شده ام .
چیزی کم دارم !
حس غریب گم شده ای
نزدیک؛
مثل اشک به گونه هایم
و دور ؛
مثل فاصله … من …تو …آرزوها !
چیزی کم دارم
شبیه هوس کردن اقاقی
در زمستانی سرد !
لمس یک رویای محال
پس از آه حسرت آلود بیداری !
و چشم های تو
نشانی از گم شده ام دارد
اندوهی که می شناسم اش !
دستی به شانه ام می گذاری
شاید این مرده
به تلقین : « دوستت دارم»
جان بگیرد !
اما من سردم است،
هوای اردیبهشتی خنده ای
نگاه باران زده ای
سلام ساده ای
دل بیقراری
چیزی را
کم دارم
که در روزمرگی ها گم شد …
کلافه و بی قرارم ، خبری از گذر زمان ندارم !
دستهایم میلرزد ، اینک روز است یا شب ، این را هم نمی دانم
تنها دردی در سینه دارم و بغضی که گلویم را می فشارد
تمام وجودم سرد است ، سیاهی لحظه هایم کار سرنوشت است
من دیوانه چقدر ساده بودم ، من عاشق چقدر بیچاره بودم
نمیخواستم عاشق شوم ، قلبم اسیر رویاهایم شود
رویاهایی که با تو داشتم ، کاش یاد تو را در خاطرم نداشتم
خواستم تو را فراموش کنم ، فراموشی را فراموش کردم
خواستم اشک نریزم ، یک عالمه بغض در گلویم را جمع کردم
کلافه و بی قرارم ، مثل این است که دیگر هیچ امیدی ندارم
سادگی من بود که بیش از هرچیزی مرا میسوزاند
همه جا مثل قلبم دلگیر است ، همه جا مثل چشمانم خیس است
همه جا مثل غروبها ، مثل پاییز و مثل این روزها نفس گیر است
همیشه میگفتم میگذرد میرود ، اما اینبار گذشت و چیزی از یادم نرفت!
عشق پرواز بلنديست مرا پر بدهيد
به من انديشه از مرز فراتر بدهيد
من به دنبال دل گمشدهاي ميگردم
يك پريدن به من از بال كبوتر بدهيد
تا درختان جوان، راه مرا سد نكنند
برگ سبزي به من از فصل صنوبر بدهيد
يادتان باشد اگر كار به تقسيم كشيد
باغ جولان مرا بيدر و پيكر بدهيد
آتش از سينه آن سرو جوان برداريد
شعلهاش را به درختان تناور بدهيد
تا كه يك نسل به يك اصل خيانت نكند
به گلو فرصت فرياد ابوذر بدهيد
عشق اگر خواست، نصيحت به شما، گوش كنيد
تن برازنده او نيست، به او سر بدهيد
دفتر شعر جنونبار مرا پاره كنيد
يا به يك شاعر ديوانه ديگر بدهيد
“شاعر: محمد سلمانی”
اسم شاعر اشتباه ذکر شده،این شعر اثر شادی صندوقی میباشد
ممنون
بله گویا اشتباه درج شده
ویرایش شد
کسی میداند کی کجا لبخندم گم شده ?!!
این روزها عجیب دلم برای چال روگونم تنگ شده
انگارکه بعدرفتنش شادی ممنوع شده
ازبس درگیرشم اشک هرشب ،کارچشمام شده…!