لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار
لمس کن لحظه هایم را
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن
همیشه عاشقت می مانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام…
رسیده ام به غزل های دوستت دارم
به درک لحظه ی زیبای دوستت دارم
نشسته ام به ادب ، در کلاس درس عشق
خوشم به مشق الفبای دوستت دارم
نشسته ام به تماشای فصل سیب سرخ
نشسته ام به تماشای دوستت دارم
« منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن »
و ایستاده دلم ، پای دوستت دارم
سروده ام غزلی با ردیف سیب سرخ
بخوان به لهجه ی زیبای دوستت دارم
و عشق ، راز بزرگ خداست ، باور کن !
خوشم به کشف معمای دوستت دام
شاعر : رضا اسماعیلی
ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ
ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﮔﻠﺪﺍﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﻣﺤﺒﺖ ﺯ ﺗﻤﺎﻣﯿﺖِ آن ﻣﯽ ﺭﻭﯾﺪ
ﻭ ﮔﻞ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﺪﺍﻥ
ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ
ﯾﮑﺴﺮ ﺍﺯ ﺗﺎﺑﺶ ﭼﺸﻢِ ﺗﻮ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ای همه زندگی من
از من نپرس چقدر دوستت دارم،
اینجا درقلب من حد و مرزی
برای حضور تو نیست!
از دور هم تو را دوست دارم
بی هیچ،
عطری
آغوشی
و یا حتی بوسه ای
تنها
دوستت دارم …
عاشقانه!
تا دیروز هرچه می نوشتم عاشقانه بود
از امروز هرچه می نویسم صادقانه است
عاشقانه دوستت دارم
می دانی زیباترین خط منحنی دنیا چیست؟
لبخندی که بی اراده روی لب های یک عاشق نقش می بنده
تا در نهایت سکوت فریادبزنه :
دوستت دارم
می نویسم
می نویسم از تو برای تو و دور از تو
بدون هراس از خوانده شدن
بگذار همه بدانند
می نویسم برای تو
برای تویی که بودنت را
نه چشمانم می بیند
نه گوشهایم می شنود
و نه دستانم لمس می کند
تنها با شعفی صادقانه
با دلم احساست می کنم
دوستت دارم ای تمام زندگی من
زیباااااااااا
شـاید این صفحه همان پنجره ی رویایی است
که من از شیشه ی شفاف لغات
روی زیبای تو را می بینم
گاه تابیدن مهتاب حضورت و نسیمی که معطر به تو و شادابی است
می خورد بر تن این پنجره ی رویایی
واژه ها می خوانند، غزل مستی تو، شعر بیتابی من
ای صدایت پر از آرامش روح
و دلت آینه ی پاک وجود
باورت هست که من
نغمه ی وصل تو بر لب دارم؟
ای همه باور من دوستت دارم
سلام مهربااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان جووووووووووووووووووووووووووووووووووووون
چقد خوشحال شدم اومدی دیگه نریاا :(
سلام سارا عزیزم
آنقدر این محیط زیبا و دوستانه است که آدم نمیتونه ازش جدا بشه
با تمام مشغله ام به روی چشم هستم در خدمتتون
شعرهای تو و گلبهار محشره
تشکر از همه شما
خوش باشی سارا گل
مرسی عزیزم
یه اهنگی بود فکرکنم این بود البته اگه چپکی نگم خدمتون عارضم که میگفت اهممممم یک دو سه: مهربووووووووووووووون من همه جوووووووووووووووووون من فدای احساس قشنگگگگگگگگگگگتتتتتتتتتتت..دیگه بقیه ش نمیدونممممممممممممممممم تقدیم با یه گونی عشق بر تو ای مهربانترین مهربانان مهربانم
وای مرسی گلبهار جان
واقعا با کامنت مهربانانه تو سورپرایز شدم!
یک عالمه تشششششششکر
یک عالمه گل تقدیم به گلی چون گلبهار
مانا باشی گلبهار جان
تو دیدی من خطا کردم دلم گم شد دعا کردم
کمک کن تا نفس مونده به آغوش تو برگردم …
.
.
تو حتی از خودم بهتر غریبی هامو میشناسی
نمیخوام چتر دنیا رو که تو بارون احساسی
خدایا دوستت دارم واسه هر چی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که ازم حالم رو پرسیدی
بازم چشمامو می بندم که خوبی هاتو بشمارم
نمی تونم فقط می گم :خدایا دوستت دارم
من از نقش تبسم های زخمی بر لبانم ،
و از عمق جراحتهای احساسم ،
که از زیبایی چشمان تو ،
در شعر من ، بر جای مانده
برای روح مغلوبم هزاران واژه ی مجروح و زخم خورده می سازم .
من از آغاز شب تا صبح امروز ،
با آیه های عشق در خلوت ، تو را با شعر می خوانم .
تو را تکرار کنان بر دفترم ترسیم می سازم .
و از مفهوم نام تو ،
در آن تاریکی ممتد…
هزاران شعله کوچک ، هزاران روشنک با یاد تو
در قلب شب تصویر می سازم .
و آنگاه بی رمق با روشنک های خیالی ،
تا سحر بیدار می مانم .
و من بی وقفه با فریاد، تو را با شعر می خوانم .
تو را در لحظه دلتنگی و تردید ،
درون شعرهایم می یابم .
و این راهیست برای لمس تو ،
میان واژه های بالغ احساس .
خیلییییییی زیبا بووووووود
شاعر میگه زندگی زیباست ای زیبا پسند زیبا اندیشان به زیبایی رسند حالا درست گفتم یا نه؟ربط داشت یا نه؟ نمیدونم :D :D :D :D ا :D اصلا بیخیال بچه ها کامتناتون عالیه من واقعااااااااااااااااا لذت بردم نوش جونم شد دستتون طلا….
:-D
محشره گلبهار
با اجازه کپی کردم
وااااااااای مهربون قربونت برم چقد تو نمیدونم چی هستی یه کلمه ای باید بگم الان ضایع میشم درست یادم نی ولی خیلی باحالی میگن متواضعی یا فروتن یا یه چیزی تو این مایه ها خلاصه هرچی هستی خیلی بیستی
سلام
وای گلبهار جان اینقدر شرمنده ام نکن
خجالتم میدی
اینطوری میگی می ترسم کافه دیگه راهم نده :-D
اما خودت هزار و بیستی
همیشه شاد و سرزنده باشی گلبهار بهاری
نمیدانی چقدر پاهایم تاول زده اند…. وقتی راه رسیدن به -تو- طولانی است! نه اینکه فکر کنی رویای دیدنت مرا گم کرده است نه! راه رسیدن به تو در خواب هایم هم طولانیست تو دوری …. به اندازه خدا و دستم نزدیک…. به اندازه یک نفس. حالا من چگونه برسم به تو؟! و آری راه رسیدن به تو کوتاه هم باشد من آمدن نتوانم. نه اینکه جرات نداشته باشم، من با دوری ات زنده ام! و تو هر روز دورتر میشوی! و دورتر شده ای… قسم به فاصله ها هنوز هم دوستت دارم ….
ديشب خواب تو را ديدم ،
و مثل هميشه ، نگاهت مرا به اساطير زمان پيوند داد .
من ،
پلي زدم تا زمستان دستهايم ، به يمن لمس سرانگشتان تو بهار شود ؛
و از تو سرشار شدم .
چشمهايم را که گشودم ، لمس حضور خاليت ، روياهايم را بي محابا ربود .
از خدا مي خواهم ،
اين بار اگر قدم رنجه كردي و به خوابم آمدي ، مرا تا ابد در روياي دلنشين حضورت ته نشين كند .
چشم به راه آنکه روزی ناگزیر از رفتن شد و یادش را یادش رفت با خودش ببرد
وای! خیلی زیبا بود!
مثل همیشه گلبهار عالی
همیشه اونایی که ناگزیر رفتن هستند یادشون و یادشون میره ببرند
و به نظر من چه کار خوبی می کنند
چون اونقدر یادشون به یادمون میاد تا اینکه بالاخره یکروز برمی گردند
قربونت عزیزم به نظر میاد شبیه معلم ادبیات باشی خیلی بهت میاد
سلام
نه عزیزم من مهندسی می خونم و کارم برخلاف رشته درسیم طراحی با کامپیوتره!!!
خوش باشی گلبهار جان
موفق باشی عزیزم منم دیپلم استراحت دارم
ديدار تو گر صبح ابد هم دَهَدم دست
من سرخوشم از لذّت اين چَشم به راهی
تو را بلندتر از فاصله ها گریستم
شک نکنی
جز تو کسی بهانه من نبود
قرارمان باران
زیر طاق قوس وقزح
مرا زود می یابی
من از بام رنگین کمان صدایت می زنم
و تو از آسمان برایم دست تکان می دهی
ابرکم! زود بیا
دلم ….بوی باران می دهد
دوستت دارم
و این حقیقت من است
حقیقتی انکار نا پذیر تر از سپیدی صبح
در پایان سیاهیِ شب
و هر شب
ابتدای صبح سپیدی ست
که تا انتهای نفس هایش
دوستت دارم
دوستت دارم
در سکوتی آرام
که با لبخند تو مواج است
لبخندی
به شیرینیِ دست هایت
وقتی برای در آغوش گرفتنم منتظرند
امواجی
به نرمیِ نفس هایت
وقتی برای صدا کردنم بی تابند
دوستت دارم
و قلب من
همان اندازه که ماه برای شب
و خورشید برای روز ،
برای توست
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
در خلوت خــــــاموش من ، یاد تو نجوا می کند
در ظلمت سرد شبم ، صد شعله بر پا می کند
در لحظه های بی کسی ، در کوچه های اضطراب
یاد تــــو ، این همـــزاد مــن ، با من مدارا می کند
با این همه بیگانگی در غربتی این گونه تلخ
یاد تو ، این پیمانه را ، بر من گوارا می کند
در این فضای غمزده ، در این غروب پر ملال
این آشنای مهربان ، بغض مـــرا وا می کند
من بی تو با یاد توا م ، هر جا که هستم با منی
هر شعر من نام تورا ، در خویش نجـــوا می کند
ای شهرزاد شهر شب ، شب خوش ، چه می داند کسی
کاین صحنه ساز کور و کر ، فــــــــــــــردا چه با ما می کند
احمد بدیعی
ای شهرزاد شهر شب، شب خوش، چه می داند کسی
کاین صحنه ساز کور و کر، فردا چه با ما می کند ….
گلبهار عزیز
محشره بی نهایت محشره
از همین جا از این شاعر عزیز آقای احمد بدیعی تشکر می کنم
حرف نداره
بی نظیره
ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺴﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﮐﻠﻤﺎﺕ…
ﺍﻣﺎ…
ﺑﺎﺯ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰﻧﺪ…
ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺳﺖ…
ﺑﺎ ﭼﻪ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ “ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻦ ﺍﺳﺖ”؟…
ﮔﺎﻫﯽ نمیشود که نمیشود…
ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ، ﺗﻤﺎﻣﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ…
ﺯﻣﯿﻨﻮ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﺮﺕ ﺁﻭﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ…
ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮﺍﻧﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ…
ﺁﺭﯼ…
ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺩﺍﻍ ﺑﺰﺭﮔﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺩل ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ…
به رسم اقا عرفان مینویسیم : گاهی خواستن داغ بزرگیست ک بردل می ماند :cry: :cry: :cry: ممنون گریه م گرفت
خدایش رحمت کند… :-D
یادش بخیر… :cry:
منم گریم گرفت… :( :cry:
:(
اين بازی عادلانه نيست…
اين زندگی همه اش مار بود…
پله هايش کجاست؟…
در خود ریختگی یعنی…
دار و ندار سفرم…
یک هندزفری بیشتر نباشد..
یعنی به جای تو…
این جاده ها هستند…
که مرا عینِ کف دست میشناسند…
وقتی رسیدنم…
قرار نیست به شرطِ هیچ آب و قرآنِ پشت سرم باشد…
در خود ریختگی یعنی…
این مسافر آنقدر غربت دارد…
که تعادل بی کسی اش…
تنها روی پاهای سفر بهم نمیخورد…
خوشبختی داشتن کسی است
که بیشتر از خودش
تــــــــــو را بخواهد
…
و
بیشـــتر از تــــــــو
هیـــــــــــچ نخواهد
و
تــــــــــو …
برایش تـــــــمام زندگی باشی …
میخواستم حالا که صحبت از دوس داشتنه از کسی تشکرکنم که همه زندگیمو مدیونشم وخیلی دوسش دارم تو سخت ترین دقایق زندگیم تنهام نذاش کسی که تو زندگیم خیلی اذیتش کردم ولی بازم جا نزد نادیا خیلی خیلی ازت ممنونم من اگه این روحیه م رو دارم به خاطر وجود توئه که منو به زندگی امیدوار کردی نمیدونم چه طوی میشه جبران کرد ولی امیدوارم هرچی از خدا میخوای بهت بده برات بهترینها رو ارزو دارم موفق باشی عزیزم
دوست واقعی کسی است که در سختیها به یادت باشه و این دوست پرستیدنی است
قدرش را خوب بدان
اره مهربون واقعا باید قدرشو دونست تاج سره امیدوارم که لایق دوستی باهاش باشم شما بچه های کافه رو هم دوس دارم خیلی خوبید بهترین دوست های مجازی
برگ برگ خاطرات کهنه را وا می کنم
حاصل آن روزهایم را تماشا می کنم
تاب خندیدن ندارد چشم هایم بعد از این
تا تو باشی با تمام دردها تا می کنم
هیچ کس غیر از تو حالم را نمی فهمد و من
هی برای رفتنت امروز و فردا می کنم
فرق دارد حال امروزم و دنیای شما
صبر کن اینبار خود را در دلت جا می کنم
قدر یک باران زدن در این حوالی صبر کن
تازه دارم سور و سات عشق برپا می کنم
برگ برگ خاطرات کهنه را وا می کنم
هرچه دارم خرج در تکرار آن ها می کنم
حاصل آن روزهای من کتاب شعر شد
این کتابم را به چشمان تو اهدا می کنم
شاعر : محمد نجفی نوکاشتی
سارا گل
عالیه عالی
مرسی یه عالمه گل برای تو
مرسی مهربون جونم من گل رز خیلی دوست دارم راستی این رزه دیگه نه؟ :)
نه این کاکتوسه عمل زیبایی کرده این شکلی شده
:-P عججججججب
کافه عزیز
سلام و سپاس
این پست بسیار زیباست
کامنتهای دوستان که دیگه حرف نداره
سپاس از شما و دوستان عزیز
پایدار باشید
سلام
شعرهای شما بسیار زیباست
اما فوق العاده غمگین و دلشکسته
غمگینش هم زیباست
اما سعی کنید شادش کنید و به زیباییش بیفزایید
پایدار باشید و شاد
سلام…
بابت لطفتون یک دنیا ممنونم…
اما… گذاشتن کامنت های شاد ، دل شاد میخواد…
سلام
خواهش می کنم.
اون دل شاد هم خودتون باید برای خودتون بسازید اول از همه با تغییر اسمی که انتخاب کردید!
و بعد کم کم شادی سراغتون میاد.
شاد و خرم باشید.
اره منم با مهربون موافقم از تو حرکت از خدا شادی به سویت روانه میشود مطمئن باشین منم اینجوری بودم الان به لطف دوستای عزیزی که دارم وکافه تنهایی که بودنش منو از تنهایی در میاره خیلی بهتر از قبلم
خوبِ من! حیف است حال خوبمان را بد کنیم
راه رود جاری احساسمان را سد کنیم
عشق، در هر حالتی خوب است؛ خوبِ خوبِ خوب
پس نباید با “اگر” یا “شاید” آن را بد کنیم
دل به دریا میزنم… دل را به دریا میزنی؟
تا توکّل بر هر آنچه پیش میآید کنیم
جای حسرت خوردن و ماندن، بیا راهی شویم
پایمان را نذر راه و قسمتِ مقصد کنیم
میتوانی، میتوانم، میشود؛ نه! شک نکن
باورم کن تا “نباید” را “فقط باید” کنیم
زندگی جاریست؛ بسم الله… از آغاز راه…
نقطههای مشترک را میشود ممتد کنیم
آخرش روزی بهار خندههامان میرسد
پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم…
یعنی اگه فصل بغض رو رد کردیم بهار خنده نرسید حساب اقا عرفان با کرم الکاتبینه مارو امیدوار کرده :D انشالله برسه اون روزی که هیشکی غمی نداشته باشه انشالله
ایشالـــــلــــــــه…
شما دعا کنین ایشالله درست میشه…
ممنون گلبهار خانوم…
بسیار زیبا
تشکر
مرسیییییییییی…
نظر لطفتونه…
ایشالله همیشه همینجور پرانرژی باشید…
سلاااااااام بازم دیر به دیر میایناااااااااا
سلام سارا خانوم…
باور کنین هر موقع وقت کنم ، سر می زنم…
موفق باشید…
بازم بابت تاخیرام از همه عذر میخوام…
من رسما اعلام میکنم اینجانب گلبهار کم اورده است دیگه شعر ودلنوشته ندارم میام همش پارازیت میندازم وشعرای شما رو میخونم فعلا میخوام استراحت کنم :D راستی مهربون من هی میخواستم بپرسم خیلی کنجکاو شدم بدونم یه دونه مهربون تو اس ام اس خور هس احساس کردم تو بودی ایا بودی یا نبودی؟؟
سلام گلبهار جان
یادت باشه هر چی خواستی از من بپرسی راحت بپرس و من حتما جواب میدهم
من فقط توی کافه تنهایی کامنت میذارم و بس! کلا دوستان مجازی من فقط شمایید
شعرهایی که اینجا می بینی میذارم برای شاعرانی چون سهراب سپهری، فریدون مشیری، مولانا و … حفظ هستم و عاشق شعرهاشونم
مابقی شعرها ارسالی دوستانم هست من هم برای کافه تنهایی و شما دوستان گل می نویسم
خوش باشی گلبهار جان
از شعرهای که تو اینجا میگذاری بی نهایت لذت می برم تشکر
رهایت نکرده ام…
در این نزدیکی نفس میکشم…
مینگرم…
تمام میشوم…
میشکنم…
و فرو میریزم…
از نگاه های بی تفاوتت…
من در این نزدیکی خواهم ماند…
بی صدا…
بی تاب…
بی تو…
تا روزی که دیگر نخواهم بود…
تا بدانی چگونه میتوان در اوج بی تابی ، بی صدا شکست…
دلم گرفته است…
کاش باران می آمد…
دلم گرفته است…
کاش تو هم می آمدی…
دلم گرفته است…
کاش دوباره کودک میشدیم…
تا من…
تو را در کوچه ای بارانی پیدا کنم…
چترم را…
روی سر تو و عروسکت باز کنم…
و با همان کلام کودکانه و صدای مضطرب…
بگویم…
چقدر دوستت دارم…
دلم گرفته است…
کاش…
تو ، باران و کودکی هایم…
دوباره می آمدید…
حالا که رفته ای
کنارش می نشینم
گریه نمی کند
دستش را می گیرم
گریه نمی کند
به پایش می افتم
گریه نمی کند
نکند اتفاقی افتاده است
که شعر گریه نمی کند
می خواستم که مال تو باشم فقط همین
رویای بی محال تو باشم فقط همین
می خواستم ز چشمه ی جوشان عشق تو
یک آسمان زلال تو باشم فقط همین
می خواستم که ابری و بارانی ام کنی
شبها به خواب و خیال تو باشم فقط همین
می خواستم که بر تن من لرزه های عشق
تا آن زمان که مال تو باشم فقط همین
می خواستم که چشم تو باشم ولی نشد
تصویری از جمال تو باشم فقط همین
می خواستم بگردم و پروانه ات شوم
تا بشکنم و بال تو باشم فقط همین
می خواستم که نزدیکتر و نزدیکتر به تو
رویای بی محال تو باشم فقط همین
آذر زمانی
llk,k…fsdhv cdfh f,n…
به فارسی خودمون یعنی ، ممنون…بسیار زیبا بود(یادم رفت کیبوردو فارسی کنم… :-D )
:-D
می خواستم مال تو باشم فقط همین ….
زیبا زیبا زیبا
مرسی سارا جان
طوفان خنده هایت
دلم را
به ویرانه بدل میکند…
زیر و زبر دلم
در گیر و دار
خنده هایت است
زمانی که
سر خم کرده بر شانه
مستانه میخندی…
آخ ….
بانو تیشه ی ویرانی را
آرامتر به ریشه جانم بزن.
بگذار عاشقانه تمام شدن
را از برای تو
بجا آورم….
بانو
امان از
طوفان خنده هایت…
برای تويی كه قلبت پـاك است…
برای تو می نویسم……..
برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست…
برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست…
برای تويی كه احساسم از آن وجود نازنين توست…
برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد…
برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است…
برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی…
برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی…
برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است …
برای تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است….
برای تويی كه قلبت پـاك است…
برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است…
برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است…
برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است…
برای تویی که آرزوهایت آرزویم است……….
دوستت دارم تا ……..!
نه…!
دیگر برای دوست داشتن هایم تایی وجود ندارد
بی حد و مرز دوستت دارم گلبهارعزیززززززززززززززم
دوستت می دارم
با قلبم بازی می کنی
و من
بازهم
عاشق می شوم
و تو ادامه می دهی
و من به دنبال تو
هنوز هم دوستت دارم
و هنوز هم حست می کنم
برای تویی که هرشبت برای من است
دوستت دارم ….
(فدای دل مهربونت گلبهارجوووونم.اینجوری که تو ازم تعریف و تمجید کردی حالا فکر میکنن کی هستممممممممم.وجودت انقدددددددددد پر مهرومحبته که هرکار ی هم کنم جبران یه اپسیلون از خوبیهای خودت نمیشه عزیزم.سپاس از اینهمه لطف و محبتت نسبت بهم فدااااااااااااااااااااات
وبا تشکر از کافه تنهایی بابت سایت بی نظیر و فوق العاده شون )
درود
نظر لطفتونه
نادیا گل
روحیه مثبت و دوستی خالص از کلامت می بارد
همیشه دوستیتان برقرار و پایدار
فداااااااااااااات مهربون جون :
مث اسم قشنگت واقعاااامهربون وباحالی عزیزم
اگر میدانستم این آخرین دقایقی است که تو را میبینم،
به تو میگفتم «دوستت دارم»
و نمیپنداشتم تو خود این را میدانی.
همیشه فردایی نیست
تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلتها به ما دهد.
کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش
و بگو چقدر به آنها علاقه و نیاز داری.
مراقبشان باش.
به خودت این فرصت را بده تا بگویی: «مرا ببخش»،
«متاسفم»، «خواهش میکنم»، «ممنونم»
و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن.
هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر
افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری.
خودت را مجبور به بیان آنها کن.
به دوستان و همهی آنهایی که دوستشان داری
بگو چقدر برایت ارزش دارند.
اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود
و روزی با اهمیت نخواهد گشت. … . همراه با عشق
«گابریل گارسیا مارکز»
هر چه انسان تر باشيم زخمها عميق تر خواهند بود.
هر چه بيشتر دوست بداريم بيشتر غصه خواهيم داشت .
بيشتر فراق خواهيم کشيد .
و تنهائي هايمان بيشتر خواهد شد.
شادي ها لحظه اي و گذرا هستند
شايد خاطرات بعضي از آنها تا ابد در ياد بماند ،
اما رنجها داستانش فرق ميکند
تا عمق وجود آدم رخنه مي کند
و ما هر روز با آنها زندگي مي کنيم.
انگار که اين خاصيت انسان بودن است!
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
اوریانا فالاچی
شنیدهام عشق کشک است
شکم را میسابم
و
به تو فکر میکنم