اين روزها که مي گذرد
ريشه هاي تو در من عميق تر مي شود!!
آنقدر اشک به پاي تمناي تو ريخته ام
که محال است بتواني
پا بيرون بکشي از خاک خيس من…!!
آن چنان که تو مرا گرفتار مي کني
من نيز تمام تو را
در کام مي کشم…!!
مرا از تو
تو را از من
گريزي نيست!!!!!?
به تنهایی ام نگاه كن
مثل نیمكت چوبی خالی است
نه ؟
و حالا برگرد به ازدحام لحظه ها ی من
كه پر از آدمم
و خانه ام
جایی برای من ندارد .
مثل بارش شیرین درخت توت
گاهی
از خنده می بارم
تبر كه می زنند
خشك یا تر
می شكنم
تا بسوزم
تو نیستی
و من تنهایم…
تو نیستی
ومن این را مؤمنم.
تو نیستی
و این تلخ ترین مستند زندگی من است.
اما آموخته ام
که چگونه پیدایت کنم
آموخته ام
وقتی باران می بارد
دستانت را از عطر خاک باران خورده بگیرم
بکشم درون این اتاق
پشت این میز لعنتی
تا نوشته هایم را بخوانی
بعد تو لبخند بزنی
و بپرسی
اینها همه اش برای من است ؟
من بغض کنم
و بگویم
همه اش.
می بینی؟
کار سختی نیست.
خیالت بیشتر از تو با من کنار می آید.
زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما …
همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان میبینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز
نگران نباش حال دلم خوب است !!!
… نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست
نه از شیون های مداومش ، به وقت خواستن تو …
آرام
جوری که نبینی و نشنوی
گوشه ای نشسته ،
و رویاهایش را به خاک می سپارد
روزهایم گذشت..
اما روزگار از من نگذشت..
از روزها و روزگار گذشتم..
بگذرید از من..
( ارسال شده توسط عسل )
زیباترین شعر قیصر امین پور
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غم ندیدم
به اندازه ی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یك دهان شد هم آواز با ما:
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
آخرین دیدگاهها