می 2014 - صفحه 3 از 3 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

از تو برايم چه مانده؟

از تو برايم چه مانده؟

تصویر فنجان قهوه
از تو برايم چه مانده؟

بغضي مهار نشدني
و يک عکس سه در چهار …

دقايقي که ..
ميخواهمت و نيستي …

حرفهايي که ..
ميخواهم و نميزني …

شنيدني هايي که ..
ميخواهم و نميگويي …

تعليق و انتظار، سردي تو
و گرمي اشک هاي من …

بي خبري هاي پي در پي …

مهري که دارم
و بي مهري هاي تو …

کلامي که نياز دارم
و مجالي براي بيانش نيست …

و يک دنيا خاطرات کشنده …

تو چقدر با سخاوتي
و من چقدر ثروتمند …

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

گر مرا بشناسی

کافه تنهایی

گر مرا بشناسی
گر مرا بشناسی

نه به اسم ، نه به چشم

نه به یک لحظه نگاهی کوتاه

و نه با خنده ی یک عابر و یک بیگانه

گر مرا بشناسی

با سکوتم که ز جام عطش خواستنت

لبریز است

روشنی را تو به باغ شب من می آری.

واژه ی زیستنم

معنی تازه به خود می گیرد.

و دلم باز

به بیداری و هوشیاری ها

طعنه زن می خندد.

گر مرا بشناسی

ز زمستان ، تو رها خواهی شد

چون که من می دانم

قصه ای را که بهار

خواند در گوش زمین و پر کرد

همه ی حجم تنش را از یاس

گر مرا بشناسی

باز در صبحدم عشق

طلوع خواهم کرد

و به همراه خیال

تا سراپرده ی دیدار تو

خواهم آمد

گر مرا بشناسی

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید