و چه زیباست... - کافه تنهایی

کافه تنهایی

و چه زیباست…

عاشقانه
دعا میکنم زیر این سقف بلند،
روی دامان زمین،
هرکجا خسته شدی، یا که پر غصه شدی،
دستی از غیب به فریادت برسد،
و چه زیباست که آن دست خدا باشد و بس…

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1521
برچسب ها :
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • گلبهار :

    خیلی پستای زیبایی بود بسیار ممنونم…
    ———
    دعایت می کنم ، روزی بفهمی گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است دعایت می کنم، روزی بفهمی با خداتنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد دادمپوشانی تنت را از نوازش های بارانی دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسدبا عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوابخوانی خالق خود رااذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نورببوسی سجده گاه خالق خود رادعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی با موج های آبی دریا به رقص آیی و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی …

  • گلبهار :

    فردی چند گردو به رهگذری داد و گفت : بشکن و بخور و برای من دعا کن !
    رهگذر گردوها را شکست ولی دعا نکرد .
    آن مرد گفت: گردوها را میخوری نوش جان ، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم !
    رهگذر گفت:

    «مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای ، خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است!»

  • گلبهار :

    ساعت ده صبح دکتر به همراه مأمور آشپزخانه وارد اتاق بیماران می شود. ده تخت هم داخل اتاق است، دکتر می گوید:

    « به این چلوکباب بدهید با کره، به تخت کناری غذا ندهید، به او سوپ بدهید، به این شیر بدهید، به او کته ی بی نمک بدهید، به این آش بدهید، دیگری نان و کباب. »

    مریض ها همه یک جور به دکتر نگاه می کنند. حتی به کسی هم که می گوید غذا ندهید، او می فهمد که امروز عمل جراحی دارد و نباید غذا بخورد، چون می فهمد و می شناسد که دکتر خیرش را می خواهد، اعتراضی نمی کند.

    حالا اگر بلند شود و بگوید که چرا به آن مریض چلوکباب بدهند و به من ندهند، دکتر می فهمد که این شخص روانی است.

    ما هم اگر به خدا بگوییم خدایا چرا به فلانی خانه ی دو هزار متری دادی و به من ندادی، ما هم روانی هستیم. ما هم قضا و قدر الهی را نشناختیم و نفهمیدیم. باید بفهمیم همانطور که مریض می فهمد و به دکتر اعتراض نمی کند، ما هم به خدا نباید اعتراض کنیم و هر چه به ما می دهد راضی باشیم.

    ( برگرفته از کتاب: مجموعه سلوک ابرار ۲ – طریق وصل ؛ مجموعه رهنمودهای اخلاقی حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی )

    • هانیه :

      گلبهار عالی بود مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!
      :)

  • گلبهار :

    خداوندا . . .

    مرا از ” مَـــن ” رَهــــا کن که هیچکس

    به اندازه ی ” مَـــن ” مرا اذیـتــــــــ نکرد

  • گلبهار :

    خندم می گیرد از تقلایت ای دنیا که چگونه در پی آنی که زمینم بزنی.
    ای دنیای پر از سراب این را بدان:
    اگر تمام غم هایت را بر دلم فرو ریزی، هرگز در مقابلت کمر خم نخواهم کرد.
    اگر تمام دردها و رنج هایت را بر سرم آوری، هرگز در مقابلت زانو نمی زنم.
    اگر تمام سختی ها را زمینه راهم کنی، هرگز زندگی را در مقابلت نمی بازم.
    اصلا
    هر چه خواهی کن، هر چه خواهی باش…
    ولی همیشه این را بدان

    من، خدا را دارم.

  • گلبهار :

    خدایا…
    عجب بخشنده ای هستی!
    آنوقتی که در دنیایی زندگی می کنم پر از منت،
    ذره ای به رخم نمی کشی بخشندگیت را
    و من چه زود فراموشت می کنم…

  • گلبهار :

    خدایا می شود گاهی صدها بار مادرم را از خود می رنجانم، صدها بار به او بدی می کنم، صدها بار قلبش را می شکانم…

    ولی او صدها بار مرا می خواند، صدها بار مرا مورد محبت خود قرار می دهد، دوباره برایم دعا می کند، دوباره به من لبخند می زندو بدیهایم را فراموش می کند.

    حال تو ای مهربان مهربانان

    ای آفریننده خوبی ها

    ای آفریننده مادر

    مرا به خاطر بدی هایم نمی بخشی…؟!

  • فرشته :

    مي‌دانم‌ هيچ‌ صندوقچه‌اي‌ نيست‌ كه‌ بتوانم‌ رازهايم‌ را توي‌ آن‌ بگذارم‌ و درش‌ را قفل‌ كنم؛ چون‌ تو همه‌ قفل‌ها را باز مي‌كني. مي‌دانم‌ هيچ‌ جايي‌ نيست‌ كه‌ بتوانم‌ دفتر خاطراتم‌ را آنجا پنهان‌ كنم؛ چون‌ تو تك‌تك‌ كلمه‌هاي‌ دفتر خاطراتم‌ را مي‌داني ..
    حتي‌ اگر تمام‌ پنجره‌ها را ببندم، حتي‌ اگر تمام‌ پرده‌ها را بكشم، تو مرا باز هم‌ مي‌بيني‌ و مي‌داني كه‌ نشسته‌ام‌ يا خوابيده‌ و مي‌داني‌ كدام‌ فكر روي‌ كدام‌ سلول‌ ذهن‌ من‌ راه‌ مي‌رود. تو هر شب‌ خواب‌هاي‌ مرا تماشا مي‌كني، آرزوهايم‌ را مي‌شمري‌ و خيال‌هايم‌ را اندازه‌ مي‌گيري.
    تو مي‌داني‌ امروز چند بار اشتباه‌ كرده‌ام‌ و چند بار شيطان‌ از نزديكي‌هاي‌ قلبم‌ گذشته‌ است. تو مي‌داني‌ فردا چه‌ شكلي‌ است‌ و مي‌داني‌ فردا چند نفر پا به‌ اين‌ دنيا خواهند گذاشت ..
    تو مي‌داني‌ من‌ چند شنبه‌ خواهم‌ مُرد و مي‌داني‌ آن‌ روز هوا ابري‌ است‌ يا آفتابي ..

    تو سرنوشت‌ تمام‌ برگ‌ها را مي‌داني‌ و مسير حركت‌ تمام‌ بادها را. و خبر داري‌ كه‌ هر كدام‌ از قاصدك‌ها چه‌ خبري‌ را با خود به‌ كجا خواهند برد ..
    تو مي‌داني، تو بسيار مي‌داني …
    خدايا مي‌خواستم‌ برايت‌ نامه‌اي‌ بنويسم .. اما يادم‌ آمد كه‌ تو نامه‌ام‌ را پيش‌ از آن‌ كه‌ نوشته‌ باشم، خوانده‌اي .. پس‌ منتظر مي‌مانم‌ تا جوابم‌ را فرشته‌اي‌ برايم‌ بياورد ..

    { ‌عرفان‌ نظرآهاري }

  • فرشته :

    خدا گوید تو ای زیبا تر از خورشد زیبایم

    تو ای والاترین موجود دنیایم

    شروع کن،یک قدم با تو

    تمام گامهای مانده اش با من

  • sara :

    چقدر عالی بود و آرامش بخش هم پست و هم کامنت ها
    منکه خیلی دوس داشتم

  • Mehraban :

    درود بر دست هاي تو باد
    آنگاه که پر مي کشند به سوي من
    که سپيدي شان آوازم
    و بوسه هاشان حيات من است

    پاهايت رودي از تداوم
    چونان رقاصه اي که با جاروبي مي آويزد

    امروز در رگ هايم
    خون تو جاري است
    جرياني لطيف
    ساده
    و ابدي

    “شاعر: پابلو نرودا”

  • Mehraban :

    آنقدر بي صدا آمدم
    که وقتي به خودت آمدي
    هيچ صدايي جز من نبود

    آنقدر ماهرانه تمامِ تو را دزديدم
    که خدا هم به شوق آمد
    آنقدر بي صدا آمدم
    که وقتي به خودت آمدي
    هيچ صدايي جز من نبود

    آنقدر ماهرانه تمامِ تو را دزديدم
    که خدا هم به شوق آمد
    آنقدر عاشقانه نگاهت خواهم داشت
    که دنيا
    در احکامِ سرقت
    تجديد نظر کند

    افشين يداللهيآنقدر عاشقانه نگاهت خواهم داشت
    که دنيا
    در احکامِ سرقت
    تجديد نظر کند

    “شاعر: افشين يداللهي”

  • فرشته :

    از تو چه پنهان

    گاهی آنقدر برایم خواستنی می شوی

    که شروع می کنم

    به شمارش تک تک ثانیه ها

    .
    .
    .
    برای یک بار دیگر رسیدن
    .
    .
    .
    .
    به نگاهت . .


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید