هرگز از دوری این راه مگو! - کافه تنهایی

کافه تنهایی

هرگز از دوری این راه مگو!

زیبا و عاشقانه
هرگز از دوري اين راه مگو!

و از اين فاصله ها که ميان من و توست…

و هرگاه که دلت تنگ من است،

بهترين شعر مرا قاب کن

و پشت نگاهت بگذار!

تا که تنهايي ات از ديدن من جا بخورد!

و بداند که دل من با توست

و همين نزديکي ست…

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1526
برچسب ها :
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • erfan :

     خدمت شروع شد، تاریک و تـو بـه تـو
    بی عکس نامزدش، بی عکس «آرزو»
    .
    شب های پادگان، سنگین و سرد بود
    آخـر خدا چرا؟… آخـر خدا چگو….
    .
     نه… نه نمی شود، فریاد زد: برقص…
    در خنده ی فـروغ، در اشک شاملو…
    .
    توی کلاهِ خود، لاتین نوشته بود
    “Your hair is black, Your eyes are blue”
    .
     « – : خاتون تو رو خدا،سر به سرم نذار
    این جا هـــوا پسه، اینجـــا نگـو نگـو»
    .
    یک نامــــه آمد و شد یک تــــراژدی
    این تیتر نامه بود: «شد آرزو عرو…
    .
    س» و ستاره ها چشمک نمی زدند
    انگار آسمــــان حالش گرفته بود
    .
    تصمیم را گرفت، بعد از نماز صبح
    با اشک در نگـــاه، با بغض در گلو
    .
    بالای بــــــرج رفت و ماشه را چکاند :cry:
    با خون خود نوشت: «نامرد آرزو…»  :flr

  • erfan :

    یه گوشه ی کوچیک این دل ، هنوز هوایی ست …
    هوایی خدایی که چند وقتی ست مقابلم نشسته ، اما سکوت میکند
    و تماشایی حزن انگیز …
    یا من حالم خوب نیست و او میداند …
    یا او دلخور است و من نمیدانم …
    هر چه هست خوب نیست … :cry:

  • erfan :

    نمیشه رویایی زندگی کرد؟!
    نمیشه صبح ها بریم پارک ، یه دست بدمینتون بزنیم ، بعدشم بریم صبحونه حلیم بخوریم؟
    نمیشه صبح ها باهم همین که تو ماشین داریم به رادیو جوان گوش میدیم بریم سرکار؟
    نمیشه وقتی سرکاریم دلتنگ هم بشیم و هی بهم اس بدیم؟بعد مدیرامون بیان دعوامون کنن و بگن که سرکار موبایل بازی نکنید؟
    نمیشه سر ظهر باهم از سر کار برگردیم؟تو از خستگی تو ماشین خوابت ببره بعد برسیم خونه ، من دلم نیاد از خواب بیدارت کنم و منم تو ماشین بگیرم بخوابم؟
    نمیشه عصر که شد برای هم چایی بریزیم و با این بیسکوییت سلامتا بخوریم؟
    نمیشه غروبا بریم بیرون پارکی چیزی ، روی یه نیمکت بشینیم و غروب و تماشا کنیم؟
    نمیشه شام قرمه سبزی درست کنی ، بعد من الکی بگم غذات چقد بدمزه شده، تو قهر کنی و بری  و منم مجبورشم بیام از دلت دربیارم؟
    نمیشه بریم سینما بعد فیلم باهم دیگه بشینیم نقدش کنیم؟
    نمیشه باهم دیگه بشینیم شرطی بازی کامپیوتری کنیم؟هر کیم باخت باید ظرفارو بشوره؟
    نمیشه باهم بریم بیرون ، یکی بیاد بهت چپ نگا کنه ، بعد من غیرتی شم بگیرم بزنمش؟
    نمیشه تو خونه رو جارو کنی ، بعد زورت نرسه وسایلو جابجا کنی و من بیام بهت کمک کنم؟
    نمیشه موقع تلویزیون دیدن سر برنامه مورد علاقمون باهم دیگه دعوامون بشه و آخرش مجبورشیم تلویزیونو خاموش کنیم؟
    نمیشه تو هواست نباشه و غذات بسوزه ، بعد من بیام بهت روحیه بدم و از دلت دربیارم و آخرشم زنگ بزنیم از بیرون برامون غذا بیاد؟
    نمیشه وقتی دارم ظرف میشورم یه لیوان بیفته و بشکنه و ازدستم خون بیاد ، بعد بیای کلی سرم غر بزنی و آخرش دستمو باند بپیچی؟
    نمیشه باهم دیگه بریم خرید ، بعد عین این فیلما یه دونه ازین سبد چرخدارا ورداریم و کلشو با چیپس و پفک پر کنیم؟
    نمیشه تو خونه بلند بلند سرو صدا کنیم , همسایه ها فکر کنن ما داریم باهم دعوا میکنیم ، بعد بیان زنگ خونمونو بزنن و سرکارشون بذاریم؟
    نمیشه بریم مسافرت ، بعد خونواده هامون نگرانمون بشن، هی بهمون زنگ بزنن ماهم اول جوابشونو ندیم بیشتر نگرانمون بشن؟
    نمیشه آخر هفته ها باهم گل و شیرینی بخریم و بریم عیادت پدرمادرمون؟
    واقعا نمیشه یه زندگی رویایی جوری که دوست داریم بسازیم؟!
    (نشد…آخرم نشد…از خودم) :cry: :flr

    • گلبهار :

      نه امشب که هرشب که حالم خرابه

      یه جزیرم که دورم یه دریا سرابه

      من عادت نکردم به شب های سردم

      به اینکه نباشی نه عادت نکردم

      قسم خورده بودم اگه از تو جداشم

      دیگه حتی یه لحظه تو فکرت نباشم

      ولی دیدم نمیشه نمیشه نمیشه که فکرت نباشم

      نه دیروز و نه فردا همیشه

      نمیشه …

      قسم خورده بودم اگه از تو جداشم

      دیگه حتی یه لحظه تو فکرت نباشم

      ولی دیدم نمیشه نمیشه نمیشه که فکرت نباشم

      نه دیروز و نه امروز و نه فردا همیشه

      نمیشه …

      چقد قصه گفتم که دریا بخوابه

      چقد گریه کردم نفهمم سرابه

      نفهمم کجامو نفهمم کجایی

      چقد با تو بودم تو عین جدایی
      ================================
      ممنونم بابت پست های زیبایی که گذاشتید

    • Mehraban :

      چرا نمیشه یک زندگی رویایی ساخت؟!
      اگر تو بخواهی … اگر من بخواهم … اگر ما بخواهیم …
      می تونیم زیباترین رویاها را وقتی صبح ها شانه به شانه هم در پارک قدم می زنیم
      وقتی توی ماشین با آهنگ زیبا به محل کارمون میریم
      وقتی عاشقانه هایمان را در محل کار با پیام رد و بدل می کنیم که حتی مدیرامون عاشق میشن …..
      وقتی همه چیز را با نگاه عشق دوست داشتنی و قابل ستایش ببینیم
      چرا باید بگیم چرا نمیشه یه زندگی رویایی جوری که دوست داریم بسازیم؟!
      وقتی تو بخواهی از دل
      من بخواهم با جان
      ما بخواهیم با عشق
      زیباترین زندگی رویایی را ساخته ایم ….

      • erfan :

        نشد…اون ثابت کرد همه چیز فقط دل و جان و عشق نیست :cry:
        ………………
        من خواستم
        خداهم خواست
        ولی او نخواست… :cry:

        • Mehraban :

          ای وای :cry: شرمنده :cry:
          چیز خاصی ندارم بگم … :(
          فقط وقتی شما خواستید و خدا خواست و او نخواست به این فکر کنید چون شما خواستید خدا به خاطر دل شما خواسته وگرنه او زوجها را به بهترین شکل در کنار هم قرار خواهد داد اگر به او دل بسپاریم …
          دل و جان و عشق به خدا ببندید و مطمئن باشید بهترینی که تصورش را نمی کنید در کنارتان قرار خواهد گرفت و به این باور برسید که لایق و شایسته بهترین هستید ….

          • erfan :

            ممنون…دشمنتون شرمنده
            ایشالله که همینجور باشه که شما میگین…
            فعلا که اوضاع اصلا خوب نیست :cry:
            به امید روزای خوب…

    • sara :

      باور سبز من سپیدارا

      دوست دارم تو را و دریا را

      هر شب از چشمهات می شنوم

      نفس پاک صبح فردا را

      بر نمی گیرم از دو چشمت چشم

      رونقی داده ای تماشا را

      مه ابهام آسمان در پیش

      به کجا می بری دل ما را

      برتر از آفتاب می تابی

      چون نظر می کنم بالا را

      رودها بی شکیب می رانند

      تا تو در آب می نهی پا را

      بی نصیبم ز لطف شبنم هم

      کی توانم نوشت دریا را
      سلمان هراتی

    • sara :

      آقا عرفان زیبا ولی غمگین چراااااااااااااا؟ :cry: :flr

      • erfan :

        چیکار کنم خب وقتی ناراحتم؟!… :cry:
        شماهم تو شرایط من بودید همین وضعو داشتید…
        شرمنده…سعی میکنم حالم بهترشه… :flr

        • گلبهار :

          اقا عرفان شما نبودین چن وقت پیشا میگفتین همه چی فعلا خوش وخرمه؟ شگفتا که خوشیها ناپایداره… ای خدا ولی من از ته ته قلبم برای همه شما دوستای خوبم بهترینها رو ارزو دارم خدا هرچی بهتون داد از لطف بی نهایتشه و اگه نداد از حکمته من تو زندگیم دلم خیلی چیزا خواسته ولی الان که تو این سن هستم و به گذشته بهتر فکرمیکنم اصلا ناراحت نیستم و حتی گاهی بابت برخی مسائل خوشحالم که زیادی به خدا اصرار نکردم چون الان بهتر میفهمم که چرا خدا نخواست

          • erfan :

            خودمو داشتم گول میزدم…
            هیچوقت شرایط خوب نبوده…
            ممنون گلبهار خانوم…
            موفق باشید…

          • کافه تنهایی :

            ببین عرفان جان

            منم مثل توام شاید شرایطم بدتر، نمی تونی تصور کنی
            باورکن.

            ولی ما باید سعیمون رو بکنیم که این شرایط تا حدی عوض شه و همه چی به مرور حل میشه. مطمئن باش

            خدا با ماست :flr

    • ارام :

      سلام اقا عرفان.اینا همش تو زندگی پیش میاد ولی بهتره به چیزای مهمتر فکر کنی.زندگی چیزای مهمتریم داره.البته ببخشیدا این یه نصیحت خواهرانه بود. u) :flr

      • erfan :

        من کل زندگیمو گذاشته بودم…مگه مهمتر از زندگی هم داریم؟!…عشق و علاقه و محبت و کمک و فداکاری….شما از اینا مهمتر چیزی میشناسید؟!
        یکسالم صبر کردم، آخرشم…. :cry:

        • ارام :

          واقعا شرمنده.ولی به نظرم الان که دیگه همه چیز تموم شده تو گذشته نمون.بیا بیرون از اون حال و هوا،میدونم سخته ولی ممکنه.ولی اینو بدون که خدا بهترشو بهت میده اون وقت انقدر عاشقانه زندگی کن که از اینکه جای اون نیست حسرت بخوره.میدونم من جای تو نیستم که بتونم درکت کنم ولی حالا که رفته انقددر خودتو داغون نکن. ::(

          • erfan :

            این دومین باری بود که این اتفاق برام میفته…
            هربار عاشقانه زندگی کردم…مخصوصا دومین بار
            ببخشید ولی دیگه نمیتونم این جمله خدا بهترشو میده رو قبول کنم… :cry:
            بخاطر همینم شرایط برام سخته…خیلیم سخته…
            مرسی بابت همه چی…
            خوشبخت باشید… :flr

  • erfan :

    مرسی که توجه کردین…
    ممنون از مطلب زیبایی که گذاشتید…. :flr

  • ارام :

    دلت که تنگ یک نفر باشد…خود خدا هم بیاید تا خوش بگذرد و لحظه ای فراموش کنی،
    فایده ندارد…
    تو دلت تنگ است…
    دلت برای همان یک نفر تنگ است…
    تا نیاید…
    تا نباشد…
    هیچ چیز درست نمیشود.

  • ارام :

    یادتان باشد،
    دلتنگ شدن
    جزیی از فرایند فراموشی است…
    مگذارید احساس دلتنکی
    شما را به آغوش کسی برگرداند که میدانید با او آینده ای ندارید.

  • Mehraban :

    ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﻭ ﭘﺎﮐﻮﺑﺎﻥ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ
    ﺩﺭ ﭘﻮﺳﺖ ﻧﮕﻨﺠﺪ ﺟﺎﻥ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ

    ﺭﻭﯼ ﺻﻨﻤﯽ ﺩﯾﺪﻡ، ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺧﻮﺵ ﻣﺴﺘﯽ
    ﺗﻌﺒﯿﺮ ﺑُﻮَﺩ آﺳﺎﻥ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ

    ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﯼ ﮔﻔﺘـﻢ: ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺟﺎﻧﺎﻧﻢ
    ﺩﺭ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﯾﺰﻡ ﺟﺎﻥ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ

    ﮔﻪ ﺧﺎﮎ ﺷﻮﻡ ﭘﯿﺸﺖ، ﮔﻪ ﻧﻮﺭ ﺷﻮﻡ ﺳﻮﯾﺖ
    ﮔﻪ ﮊﺍﻟﻪ ﺷﻮﻡ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ

    ﯾﮏ ﺑﺎﻍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﻨﺒﻞ، ﻭﺯ ﺑﻬﺮ ﺗﻮ ﺭﻭﯾﺎﻧﻢ
    ﺧﻮﺷﺒﻮ ﺑﺸﻮﺩ ﺑﺴﺘﺎﻥ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ

    ﮔﻠﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﺍﻧﻨﺪ، ﻣﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﻏﺰﻟﺨﻮﺍﻧﻨﺪ
    ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﯾﻮﺍﻥ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ

    ﺟﺎﻥ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺷﻮﻕ آﯾﺪ، ﺩﻝ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ آﯾﺪ
    ﻏﻤﻬﺎ ﺑﺮﺳﺪ ﭘﺎﯾﺎﻥ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ

    ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ، ﻫﺮ ﻧﻐﻤﻪ ﯼ ﻣﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ
    ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﻊ آﻥ ﺩﯾﻮﺍﻥ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ

  • sara :

    وقتی که شانه هايم

    در زير بار حادثه می‌خواست بشکند

    از خيال پريشان من گذشت:

    ” بر شانه های تو … “

    بر شانه های تو

    می‌شد اگر سری بگذارم.

    وين بغض درد را

    از تنگنای سينه برآرم

    به های های

    آن جان پناه مهر

    شايد که می‌توانست

    از بار اين مصيبت سنگين

    آسوده‌ام کند …

    ” فریدون مشیری “

  • ارام :

    بخدا
    عاشقانه را نباید نوشت…
    عاشقانه باید گرم نفس باشد…
    بکر بکر از سینه بیرون بیاید…
    و نجوا شود کنار گوشی که آنقدر نزدیک است،
    می توانی لاله اش را لمس کنی با لبانت…

  • ارام :

    من ترانه می سرایم
    تو ترانه می نوازی
    در ترانه های من اشک است و بی قراری
    یک بغل آرزوهای محالی…
    تا ابد چشم انتظاری…
    فکر پایان و جدایی…
    ترسم ازاین است که شاید
    در نگاهت من بیابم ردی از یک بی وفایی…

  • erfan :

    تــــــو
    شبیه دیگران نیستـــی !
    دیگران حـــرف میزنند ،راه میـــروند ،نفس میکشند …
    تــــــونه حــــرف میـــزنی 
    نه راه میــــروی
    و نه …میـــگذاری نفس بکشم !! :flr


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید