همیشه وقتی تنها و نا امید و ملول
تنت ، روانت ، از دست این و آن خسته ست
همیشه وقتی رخسار این جهان ، تاریک
همیشه وقتی درهای آسمان بسته ست
همیشه گوشه گرمی به نام « دل » با توست
که صادقانه تر از هر که با تو پیوسته ست
به دل پناه ببر ! آخرین پناهت اوست
تو را چنان که تمنای توست ، دارد دوست ..
…نمی دانم عشقت را
بر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود…
بر چه گلی بنویسم که هرگز پرپر نشود…
بر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود…
برچه آبی بنویسم که هرگز
گل آلود نشود…
برچه قلبی بنویسم که هرگز سنگ نشود…
پاییز که فصل عاشقی ست ،
تنها که باشی
آشوب است . . بی تابی ست . .
بارانش نم میزند به خاطرات گذشته
به آرزوهای نیامده .. اما باز گشته . .
برگهایش که میریزد
چشمت دنبال میکند
هر دو نفره ای را که تو را می رساند
بـه تک نفره بودن خودت . .
و غروبهایش
آخ غروبهایش . .
تمام نیاز هایت را می رساند به بودنی
که نیست . .
که نابودی ست . .
لباسها لایه دار میشود
و لایـه های تنهایی ات
بیشتر . . عمیقتر . . دورتر . .
تنهایی ات از توانت بزرگتر می شود . .
پیاده رو ها همه شاعر می شوند
و تو بی وزن ، بی قافیه
از بین تمام دو بیتی های عاشقانه
می گذری و دلت می گیرد
که شاعر تر از همه ای و بی شعر . .
تنها که باشی چترت با تو
هیچ دونفره ای نمیسازد
حالا باران هر چقدر نم نم
و تو هر چقدر به تنهایی راضی . .
چتر که باز می شود
دلت میگیرد
تمام غم دنیا در دلت
یکجا جمع می شود
تا می شود
و تو میشکنی . .
هر بار چترت را باز می کنی
پاییز دوباره می رود از اول
برگ اول
باد اول
باران اول
و تنهایی
و تنهایی
و تنهایی . .
سالگرد حضورم تو کافه رو به خودم تبریک عرض میکنم :)) :cs :d
حضور گرم و صمیمی شما دوستان بهم حس خوبی میده امیدوارم بتونم همچنان در کنار شما خوبان باشم من بهترینارو برای تک تک شما
آرزو مندم
و تشکر ویژه ای از مدیران خصوصا کافه چی دارم .واقعا ممنونم مطمئن باشین حضور مدوام ما بچه ها نشونه اینه که کافه تون یکی از بهتریناس..خدا پشت و پناهتون..یا علی
دیدی که صبح میشود شب ها بدون من……؟؟؟ دیدی که میگذرد روزها بدون من……؟؟؟ این نبص زندگی بی وقفه میزند… فرقی نمیکند!!! بامن……!!! بدون من……!! دیروز گرچه سخت…… امروز هم ...
سلام و بسیار ممنونم ..میگم از برادران کافه خبری نیس..کربلایی کوش..خیلی وقته به اینجا سر نزده.
وقتی آدم به چیزی که می خواهد نمی رسد ،
زیاد دور نمی رود . .
همان حوالی پرسه می زند
و به آشناترین چیز نزدیک به او ،
شبیه او ، چنگ می زند . . .
{ فریبا وفی }
گرچه تلخ
اما زیباست
این زوال رنگانگ
این درد موهوم جدایی
این مولود هزار نقش رویا
این انتشار اندوه عریانی
پــاییز ..
{ نیلوفر ثانی }
همیشه وقتی تنها و نا امید و ملول
تنت ، روانت ، از دست این و آن خسته ست
همیشه وقتی رخسار این جهان ، تاریک
همیشه وقتی درهای آسمان بسته ست
همیشه گوشه گرمی به نام « دل » با توست
که صادقانه تر از هر که با تو پیوسته ست
به دل پناه ببر ! آخرین پناهت اوست
تو را چنان که تمنای توست ، دارد دوست ..
{ فریدون مشیری }
…نمی دانم عشقت را
بر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود…
بر چه گلی بنویسم که هرگز پرپر نشود…
بر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود…
برچه آبی بنویسم که هرگز
گل آلود نشود…
برچه قلبی بنویسم که هرگز سنگ نشود…
…قول میدهم لام تا کام حرفی نزنم
فقط بگذار از “دال تا میم” بگویم…
بگذار بگویم که…
«دوستت دارم»♥…
…همین که تو می دانی
“دوستت دارم”…
کافیست…
بگذار…
خفه کند خودش را…
دنیـا..
…تو در قلب من جا داری
و خدا در قلب تو… تازه فهمیدم… راز نزدیک تر شدنم را به خدا…
چنان که از قفس هم دو یا کریم به هم
از آن دو پنجره ما خیره می شدیم به هم
به هم شبیه ، به هم مبتلا ، به هم محتاج
چنان دو نیمه سیبی که هر دو نیم به هم
من و توایم دو پژمرده گل میان کتاب
من و توایم دو دلبسته از قدیم به هم
شبیه یکدگریم و چقدر دلگیر است
شبیه بودن گل های بی شمیم به هم
من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم
من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم
بیا شویم چو خاکستری رها در باد
من و تو را برساند مگر نسیم به هم…
فاضل نظری
پاییز که فصل عاشقی ست ،
تنها که باشی
آشوب است . . بی تابی ست . .
بارانش نم میزند به خاطرات گذشته
به آرزوهای نیامده .. اما باز گشته . .
برگهایش که میریزد
چشمت دنبال میکند
هر دو نفره ای را که تو را می رساند
بـه تک نفره بودن خودت . .
و غروبهایش
آخ غروبهایش . .
تمام نیاز هایت را می رساند به بودنی
که نیست . .
که نابودی ست . .
لباسها لایه دار میشود
و لایـه های تنهایی ات
بیشتر . . عمیقتر . . دورتر . .
تنهایی ات از توانت بزرگتر می شود . .
پیاده رو ها همه شاعر می شوند
و تو بی وزن ، بی قافیه
از بین تمام دو بیتی های عاشقانه
می گذری و دلت می گیرد
که شاعر تر از همه ای و بی شعر . .
تنها که باشی چترت با تو
هیچ دونفره ای نمیسازد
حالا باران هر چقدر نم نم
و تو هر چقدر به تنهایی راضی . .
چتر که باز می شود
دلت میگیرد
تمام غم دنیا در دلت
یکجا جمع می شود
تا می شود
و تو میشکنی . .
هر بار چترت را باز می کنی
پاییز دوباره می رود از اول
برگ اول
باد اول
باران اول
و تنهایی
و تنهایی
و تنهایی . .
تو را می خواستم تا در جوانی ،
نمیرم از غم بی همزبانی
غم بی همربانی سوخت جانم ،
چه می خواهم دگر زین زندگانی ؟
{ فریدون مشیری }
تو رسوايی منی
و مرا توان پنهان کردنت نيست
مثل زخمی خونريز
تو خون منی
چگونه پنهانت کنم ؟
چون دريايی خروشان
تو موج منی
چگونه پنهانت کنم ؟
بسان اسبی سرکش
تو شيهه ی منی
چگونه پنهانت کنم ؟
چون تپشی هراسان در قلبم
چگونه پنهانت کنم
و نميرم ؟
{ قاسم حداد }
سالگرد حضورم تو کافه رو به خودم تبریک عرض میکنم :)) :cs :d
حضور گرم و صمیمی شما دوستان بهم حس خوبی میده امیدوارم بتونم همچنان در کنار شما خوبان باشم من بهترینارو برای تک تک شما
آرزو مندم
و تشکر ویژه ای از مدیران خصوصا کافه چی دارم .واقعا ممنونم مطمئن باشین حضور مدوام ما بچه ها نشونه اینه که کافه تون یکی از بهتریناس..خدا پشت و پناهتون..یا علی
درود
ما هم به شما و هم به خودمون برای حضور در کنار شما عزیزان تبریک می گیم
حضور شما باعث روشنی کافست ممنون که با مائید
…………..
از اینکه دو روز نبودیم از همگی معذرت می خوایم.
ممنون شما لطف دارین
…………………
اشکالی نداره حداقل باز کافه باز بود و ما میتونستیم روی ماهشو ببینیم :lv