بایگانی‌های احمد شاملو - صفحه 3 از 3 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

با تو درنگ میکنم …

با تو درنگ میکنم

با تو درنگ می کنم
کیستی که من اینگونه به اعتماد
نام خود را با تو میگوییم
کلید خانه ام را در دستت میگذارم
نان شادی هایم را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم و
بر زانوی تو اینچنین ارام
به خواب میروم
کیستی که من اینگونه به جد
در دیار رویاهای خویش
با تو درنگ میکنم

“احمد شاملو”

بازدید : 2326

زیباترین حرفت را بگو

عاشقانه - کافه تنهایی

عاشقانه

زیباترین حرفت را بگو

شکنجه ی پنهان ِ سکوت ات را آشکاره کن

و هراس مدار از آنکه بگویند

ترانه یی بی هوده می خوانید .

چرا که ترانه ی ما

ترانه ی بی هوده گی نیست

چرا که عشق

حرفی بیهوده نیست .

حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید

به خاطر ِ فردای ما اگر

بر ماش منتی ست ؛

چرا که عشق

خود فرداست

خود همیشه است .

” احمد شاملو “

بازدید : 1385

خداحافظ تابستان…

goodbye-summer

خداحافظ تابستان
یادت باشد روزهای گرمت به سردی گذشت…!

بازدید : 635

چــراغی در دلـم

a-light-in-my-heart

من، بر می‌خیزم!
چراغی در دست،
چــراغی در دلـم.
زنگار روحم را صیقل می‌زنم و
آیینه‌ای برابر آینه‌ات می‌گذارم،
تا از تو،
ابدیتی بسازم…!

[احمد شاملو]

بازدید : 691

و عشق سوء تفاهمی ست…

love-is-a-misunderstanding

و عشق
سوء تفاهمی ست
که با متأسفم گفتنی
تمام می شود …!

[احمد شاملو]

بازدید : 1502

در خاموشی نشسته‌ام

sitting-in-silence

در خاموشی نشسته‌ام
خسته‌ام
درهم شكسته‌ام،
من،
دل بسته‌ام…!

[احمد شاملو]

بازدید : 483

بیهوده زیستن را شمارش نیست

life-is-not-counted-in-vain

ساعت ها را

بگو بخوابند که بیهوده زیستن را شمارش نیست.

[احمد شاملو]

بازدید : 670

من و تو یکی دهانیم

you-and-i-are-one-mouth

من و تو یکی دهانیم
که به همه آوازش
به زیباتر سرودی خواناست
من و تو یکی دیدگانیم
که دنیا را هردم
در منظر خویش
تازه تر می سازد
نفرتی
از هر آنچه بازمان دارد
از هر آنچه محصورمان کند
از هر آنچه واداردمان
که به دنبال بنگریم
من و تو یکی شوریم
از هر شعله ای برتر
که هیچ گاه شکست را بر ما چیرگی نیست
چرا که از عشق
رویینه تنیم
و پرستویی که در سرپناه ما آشیان کرده است
با آمد شدنی شتابناک
خانه را
از خدایی گمشده
لبریز می کند

[احمد شاملو]

بازدید : 1074

خنیاگر عاشق

ahmad-shamlo

آنکه می گوید دوستت دارم
خنیاگر غمگینی است
که آوازش را از دست داده است…

… ای کاش عشق را
زبان سخن بود !

هزار کاکلی شاد
در چشمان توست…
هزار قناری خاموش
در نگاه من…

عشق را ای کاش زبان سخن بود !

آنکه می گوید دوستت دارم
دل اندوهگین شبی ست
که مهتابش را می جوید !

ای کاش عشق را زبان سخن بود …

هزار آفتاب خندان در خرام توست…
هزار ستاره گریان
در تمنای من…

عشق را ای کاش زبان سخن بود…

[احمد شاملو]

بازدید : 495

من درد مشترکم مرا فریاد کن

Fotor0518214334

قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی…
من درد مشترکم
مرا فریاد کن

[احمد شاملو]

بازدید : 641





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید