امروز، امروز است…
امروز صبح اگر از خواب بیدار شدی و دیدی ستاره ها در آسمان نمی تابند
ناراحت نشو
حتما دارن با تو قایم باشک بازی میکنن
پس با آنها بازی کن
امروز هرچقدر بخندی و هرچقدر عاشق باشی از محبت دنیا کم نمیشه
پس بخند و عاشق باش
امروز هرچقدر دلها را شاد کنی کسی به تو خورده نمیگیرد
پس شادی بخش باش
امروز هر چقدر نفس بکشی جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمی شه
پس از اعماق وجودت نفس بکش
امروز هرچقدر آرزو کنی چشمه آرزوهات خشک نمی شه
پس آرزو کن
امروز هر چقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمی شه
پس صدایش کن
او منتظر توست
او منتظر آرزوهایت
خنده هایت
گریه هایت
ستاره شمردن هایت و عاشق بودن هایت است
امروزت را دریاب
امروز جاودانه است
و
امروز زیباترین روز دنیاست!
چون امروز روزی است که آینده ات را آنطور خواهی ساخت که تا امروز فقط تصورش میکردی…
آری، زندگی را آنگونه که دوست داری تصور کن تا آنگونه شود!
بشتابید بشتابید شهر;شهر فرنگه..پستامون از همه رنگه نبینی از دستت رفته به به دستت طلا اقا مجنون چه عکس قشنگی هم انتخاب کردی ..
راستی بهار در راه است خونه تکونی نمی کنین؟توروخدا رنگ و رو ی کافه رو عوض نکنینا نیام ببینم اینجا دگرگون شده فقط اون فنجونتون عوض شه میزاتون هم یه دستمال بکشین عالیه کمک خواستین من در خدمتم اقا عرفان وسارایی رو میفرستم …
:-)من در خدمتم.
یه چی بگم من:اون پایین رو نیگاه کنین سه تا قسمت کافه رو نشون میده یه مستطیل دیگه اضافه اومده باید از فضاها بهترین استفاده بشه خط رو بردارین تا شکل مستطیل نباشه یه گلدون بذارین اونجا خوبه …یا هر چی دوس دارین اضافه کنین بالاخره خالیه تو ذوق میزنه …قسمت موضوعات دوتا داریم یکیش کافیه به نظرم اون بالایی رو حذفش کنین جاش اون چهارتا گزینه(home;تماس با ما; با هم;اهنگ جدید )بذارین به خدا عالی میشه اون سردر کافه هم خلوت میشه اون سردر کافه نوشتین مث کلیپس دخترا که بالا کله شون هس یاد همون میفتم حالا فکرکنین حرفای بدی نزدما…یاعلی
انسان های خوب…
همچو انعکاس ماه در زلال برکه اند
لمس شدنی نیستند ولی… زیبایی بخش ظلمت شبند.
… همچو انعکـاس ماه…
… همچو انعکــاس مـاه در زلال آب برکه اند
خدايا !
راهي نميبينم ! آينده پنهان است …
اما مهم نيست !
همين كافيست كه تو راه را مي بيني و من تو را …
خیلی خوب بود…
عااالی…
همین کافیست که تو راه را میبینی…
فقط آخرشو میخوام اینجوری عوض کنم:
تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي ،
همت كن و بگو
ماهي ها ، حوضشان بي آب است…سهراب سپهری
کاش بیاموزیم که اگر ستاره نیستیم ، ابر هم نباشیم که جلوی درخشش ستاره ها را بگیریم …
امروز هرچقدر دلها را شاد کنی ،
وقتی کسی نباشه که دل تو رو شاد کنه ، هیچ فایده ای نداره…
باور کن هیچ چیزی در این دنیا ارزشی بالاتر از این ندارد!
غمی را از دل زدودن و لبی را به خنده وا کردن.
فقط خدا می داند بزرگی و بخشندگی قلبی را،
که به ازای هدیه لبخندی،
از تمام دردهای خود گذشته که فقط دیگری را شادتر ببیند…
فقط خدا می داند اندازه این خوبی را، این مهربانی را،
فقط خدا می داند..
فقط به همین دل خوشم…
منم خدایی دارم…
تو را ماه ها٬سالها می شناسم /تو در چشم من آشنایی و برق نگاهت که آتشفشانی ست سوزان به چشمم بسی آشنا می نماید/که بودی؟…..چه کردی؟که چون آذرخشی شب بی فروغ دلم رابه آتش کشیدی/ بیا نو رسیده تو دریاب٬این قلب سر گشته ی عاشقم را /و بگذار لبخند مهر آفرینت تسلی دهد زخم های درونم /چه محتاجم اکنون به همراهی و همزبانی /چه بی تابم اکنون برای رهایی /بیا نو رسیده….. تو را می شناسم
دلم امشب صاف است
آسمان هم آرام
و هزاران فانوس
باد هم می آید
و نسیمی زیرک
سعی دارد که بفهماند شب
مظهر این همه تاریکی و دلتنگی نیست…
به گمانم فردا
روز خوبی باشد:
صورت ماه به من می گوید
سلام من اینجا رو تازه پیداکردم خیلی زیباست تبریک میگم فوق العاده است
اگه خواستید میتونم باهاتون همکاری کنم.
مینیمال خیلی جالب بود
سلام مهسا خانوم خوش اومدی دوست عزیز به کافه تنهایی صفای قدمت باعث افتخاره ک کافه تنهایی اینچنین دوستای خوبی داره …
هر بار که کسی می میرد
بخشی از دنیا نابود میشود همراه او
تمام چیزهایی که احساس کرده ،
تجربه کرده،درباره اش فکر کرده
ناپدید می شود
به همان شکلی که اشکها در باران ناپدید می شوند
پائولو کوئلیو
از “خوب” به “بد” رفتن
به فاصله لذت پریدن از یک “نهر باریک” است
اما برای برگشتن، باید از اقیانوس گذشت…
سلاااام علیرضا جاااان خــــــــــــــــــــــــــــــــوبی؟؟؟؟
سلام سهیلا جان ممنون ای بدک نیستم … امیدوارم که شما خوب باشی و سلامت و شاداب … ممنون که به کافه تنهایی اومدی صفای قدمت …
و از خوشي هاي روزگار
همين بس…
که در هر ساعت از شبانه روز
که دلت خواست
به کسي زنگ بزني
و او بي درنگ گوشي را بردارد
و بگويد “سلام، جان ِ دل !! ”
که بداني مزاحم نيستي…
که احساس کني اصلا انگار
منتظر زنگت بوده..!!
تو که باشی بس است
مگر من جز “نفس” چه میخواهم !؟
واقعا….
جمله کوتاه ولی پرمفهوم…
خیلی ممنون…
عاقبت یکروز ما هم زین جهان پرمیکشیم
باده رفتن ز دنیا را همه سر میکشیم
بر کن و صد پاره کن این جامه کبر وریا
وقت رفتن ما همه یک جامه در بر میکشیم
(وبلاگ می چاره ساز)
به به…قشنگ بود…
……
فقط این وبلاگو من پیدا نکردم…
:(
اهااااا من که رفتم اول نفهمیدم کجام سردر وبش اینو نوشته بود دیگه ما هم به عنوان ذکر منبع استفاده میکنیم حالا این یکی از اون هزارتا وبی هست که میگن بی ذکر منبع مجاززززززززز نیس اخه من که این حرفا حالیم دیگه همون لحظه وجدانم قبول نکرد اینهمه گناه به توشه اخرتم اضافه شه دیگه ایندفعه منبع رو ذکر کردم
دوستت دارم ،
غزل هايم تمامش مال تو
شعرهايم ، هر چه دارم …عيدي امسال تو
زندگي را با تو فهميدم،
تو يعني هر چه هست
خنده هايت شور عشق و سينه مالامال تو
خدايا
پنجره اي براي تماشا و حنجره اي براي صدا زدن ندارم،
اميدم به توست، پس بي آنکه نامم را بپرسي و دفترهاي
ديروزم را ورق بزني،رحمتت را بر تمام کساني که دوستشان
دارم … جاري ساز …
دلم نه تنگ شده…
نه گرفته است…
“دلم”
فقط هوای تورا کرده..!!
که
عمیق بخندی به تمام عاشقانه هایم
و من بچگی کنم به وسعت تمام
“اغوش مردانه ات”…!!!
در انتهای کوچه ما….
خانه ای ست
که پله هایش به پشت بام خدا می رسد
آنجا که مادر بزرگ سجاده پهن میکند ….
وضو میسازد
عطر گل محمدی را می پاشد به چادر سپیدش!
آنجا که مهتاب گیسوانش را تاب میدهد
و من در گوشت آرام نجوا میکنم
برایم لالایی بخوان
و من با طنین صدایت به خواب میروم
و خواب بهشت را می بینم
ایست
لحظه ای چشمانت را ببند
اینجا ایستگاه آخر است
بهشت من در آغوش تو