زندگی مثل یک کلاف کامواست
بافتن را از یک معلم یاد گرفتم
که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش،
اما حرفش هیچوقت از یادم نمی رود، می گفت:
زندگی مثل یک کلاف کامواست،
از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم،
گره می خورد،
می پیچد به هم،
گره گره می شود،
بعد باید صبوری کنی،
گره را به وقتش با حوصله وا کنی،
زیاد که کلنجار بروی،
گره بزرگتر می شود،
کورتر می شود،
یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد،
باید سر و ته کلاف را برید،
یک گره ی ظریف کوچک زد،
بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد،
محو کرد،
یک جوری که معلوم نشود،
یادت باشد،
گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند،
همان کینه های روزانه،
همان اشتباهات کینه جویانه،
همان تحقیر ها و توهین ها،
همان رفتارهای بی اندیشه ،
باید یک جایی تمامش کرد،
سر و تهش را برید،
زندگی به بندی بند است بنام ” دل”
بنام” دوست”
بنام “وجدان”
بنام “حرمت ”
که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است…
به آب است …..
به آب……..
سلام عزیییزم گلبهار دیشب که اومدم کامنتتو دیییدم نمیدونی چقد خوشحااااال شدم
هرکااری کردم کامنت بذارم نشد نمیدونم چرا هی میفرستادم ولی نمیومد کامنتم این بود:
گلبهااااااااااااااار :n اتفاقا داشتم فک میکردم یادتون رفته :n البته از قبل بهم تبریک گفته بودین ولی خب دییییگه یه ذره لوس و پرتوقعم :d قربونت برررم مرسی مرسی مرسییییی که یادت بود و بهم تبریک گفتی خیلییییی خوشحالم کردی عزییزم یه دنیا ممنون :lv :lv :tk :_ از مدیر و مهربون جونم ممنونم که قبلا بهم تبریک گفتن مرسی که انقد خوبین :lv
دیدی که صبح میشود شب ها بدون من……؟؟؟ دیدی که میگذرد روزها بدون من……؟؟؟ این نبص زندگی بی وقفه میزند… فرقی نمیکند!!! بامن……!!! بدون من……!! دیروز گرچه سخت…… امروز هم ...
کاش در لحظه هایم میماندی تا ببینی چگونه وجودم را وقف تو میکنم …ای کاش !…
زندگی مثل یک کلاف کامواست
بافتن را از یک معلم یاد گرفتم
که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش،
اما حرفش هیچوقت از یادم نمی رود، می گفت:
زندگی مثل یک کلاف کامواست،
از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم،
گره می خورد،
می پیچد به هم،
گره گره می شود،
بعد باید صبوری کنی،
گره را به وقتش با حوصله وا کنی،
زیاد که کلنجار بروی،
گره بزرگتر می شود،
کورتر می شود،
یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد،
باید سر و ته کلاف را برید،
یک گره ی ظریف کوچک زد،
بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد،
محو کرد،
یک جوری که معلوم نشود،
یادت باشد،
گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند،
همان کینه های روزانه،
همان اشتباهات کینه جویانه،
همان تحقیر ها و توهین ها،
همان رفتارهای بی اندیشه ،
باید یک جایی تمامش کرد،
سر و تهش را برید،
زندگی به بندی بند است بنام ” دل”
بنام” دوست”
بنام “وجدان”
بنام “حرمت ”
که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است…
به آب است …..
به آب……..
سلام سارایی تولدت مبارررررررککککککک عزیزممممم
بهترینهارو برات از خدا آرزو دارم شاد و تندرست باشی
:cn :)) :lv
سلام عزیییزم گلبهار دیشب که اومدم کامنتتو دیییدم نمیدونی چقد خوشحااااال شدم
هرکااری کردم کامنت بذارم نشد نمیدونم چرا هی میفرستادم ولی نمیومد کامنتم این بود:
گلبهااااااااااااااار :n اتفاقا داشتم فک میکردم یادتون رفته :n البته از قبل بهم تبریک گفته بودین ولی خب دییییگه یه ذره لوس و پرتوقعم :d قربونت برررم مرسی مرسی مرسییییی که یادت بود و بهم تبریک گفتی خیلییییی خوشحالم کردی عزییزم یه دنیا ممنون :lv :lv :tk :_ از مدیر و مهربون جونم ممنونم که قبلا بهم تبریک گفتن مرسی که انقد خوبین :lv
عاشق اینجام :sd همه بعضامو باهاش خالی میکنم :lv عاشق همه کافه تنهاییام
درود
ممنون از این همه لطفی که به ما دارید، باعث افتخاره
سلام دیبای عزیز خوشحالیم اینجا بهت آرامش میده ولی امیدوارم اشک به چشمات نیاد مگه از شوق زیاد..موفق باشی