قسمتی از ترانه عاشقانه با صدای پویا بیاتی - کافه تنهایی

کافه تنهایی

قسمتی از ترانه عاشقانه با صدای پویا بیاتی

عاشقانه
چشمات معصومن
چشمام آرومن
دنیا چه خود خواهه

ناراجتم از این
که عمر این رویا
اینقدر کوتاهه

دل می بری آسون
آدم کنار تو
دنیاشو می بازه

پیراهن مشکیت
از تو برای من
یه کعبه می سازه

موهای تو شعرن
تو شعرهای تو
هر سطر رو دوست دارم

بو می کشم عشقو
می دونی که خیلی
این عطرو دوست دارم

ما خاطره داریم
از هر چی حتی از
برگای پاییزی

با برگای پاییز
من عکس می گیرم
تو اشک می ریزی

قسمتی از متن ترانه عاشقانه از پیمان طالبی

دانلود این آهنگ

دسته بندی : دکلمه و موسیقی
بازدید : 2174
برچسب ها : , ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • پریسا :

    قلبم کاروان سرا بود…
    همه می آمدند
    خستگی در میکردند
    از ریشه جانم می نوشیدند
    و سرمست میرفتند!
    کم کم از این دل
    ویرانه ای بیش نماند!
    همان آنهایی که آنرا مکان امن میدانستند
    هراز گاهی از کنارش میگذشتند
    آهی میکشیدند
    وزیرلب میگفتند:
    حیف که ویران شد!!!!!
    و دریغ از دستی که برای آبادیش به حرمت نان ونمک به آن کشند…
    آهای آهای آهای
    باشمایم….آخر این خرابه روزی خراباتتان بود…آه
    مریم خیراندیش

  • erfan :

    یه چیزی بگو پس چرا ساکتی؟
    بگو که هنوزم دلت با منه…
    بذار فکر کنم وقتی تنها میشم
    دلت شوره تنهاییمو میزنه…
    .
    یه چیزی بگو بغضمو نشکنه
    بگو که نمیتونی ترکم کنی
    قراره منو تو جدایی نبود
    قسم خورده بودی که درکم کنی… :flr
    ……………
    آهنگ زیبایی بود…آهنگای پویا بیاتی رو من خیلی دوست دارم
    ممنون از پیشنهاد خوبتون… :flr

  • فرشته :

    قلب نا آرام من در سکوت فاصله ها آرام گرفته است…
    آرامی پر از طوفان و نگرانی و تشویش…
    پر از دلتنگی زرد….
    اینجا بهار است..پاییز و یا زمستان….!
    اینجا آسمان آبی هم که باشد در
    چشمان من خاکستریست !
    آسمان من چشمانی بارانی ندارد…چشمانی خشک..
    چشمانی منتظر و تشنه دارد ..
    هنوز من هستم، بوی عطرت ، خاطرت …هستند
    اما چه فایده که ” تو ” نیستی ؟؟!؟
    خسته ام …خسته…
    تحملی که با صبر عشقت به من هدیه کرده ای
    قطره قطره آب می شود .
    تو عادت کردی و هنوز من مثل شب اول
    از رفتنت دلگیرم …
    ای کاش هایم یکی پس از دیگری در آه هایم گم می شود.
    جاده ی تاریک سفرت را پیدا نمی کنم ..
    هنوز هم به یاد تو کنار پنجره ، ساعت ها
    می نشینم و آسمان را نگاه می کنم !
    فریادم را در بغضم می شکنم …
    باورم شده که رفته ای ..!
    اما !!! هنوز هم ” باور ” نمی کنم …!!

  • فرشته :

    ديريست دلم گرفته باران
    اشكم كه ز غم سر شسته باران
    چنديست ” اسير دست اويم ”
    بر لوح دلم نوشته باران !
    باران ! دل من چو راز دارد ،
    از او طلب نياز دارد ،
    آن ماه سفر كرده ي ديروز ،
    مرغيست خموش و ناز دارد ،
    باران به دلم غمي نشسته
    من بال و پرم . ولي شكسته !
    باران مه من چه حال دارد ؟؟؟
    اين دل ز تو هم سوال دارد !
    باران برمن ببار باران
    از او خبري بيار باران
    آه اي دل ناصبور ، صبري
    آرام بمان ، قرار قدري . . .

  • sara :

    سلام من تازه اومدم O) متنش قشنگ بود ولی هنوز آهنگ و گوش نکردم
    الان دانلود میکنم ممنون بابت این آهنگ

  • sara :

    بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است
    شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است
    آنچنان می فشرد فاصله راه نفسم
    که اگر زود ، اگر زود بیایی دیر است
    رفتنت نقطه ی پایان خوشی هایم بود
    دلم از هرچه و هر کس که بگویی سیر است
    سایه ای مانده زمن بی تو که در آینه هم
    طرح خاکستریش گنگ ترین تصویر است
    خواب دیدم که برایم غزلی می خواندی
    دوستم داری و این خوب ترین تعبیر است
    کاش می بودی و با چشم خودت می دیدی
    که چگونه نفسم با غم تو درگیر است
    تارهای نفسم را به زمان می بافم
    که تو شاید برسی حیف که بی تاثیر است
    سوگل مشایخی

  • گلبهار :

    سلام کافه چى ودوستاى عزيز مرسى پست زيبايى بود بازم از اين اهنگ ها بذارين فقط من دارم با گوشى اين پست رو ميخونم اگه اشتباه نکنم و لکه اى روىگوشيم نباشه مصرع سوم نوشتين ناراجتم

  • Mehraban :

    از کلبه دلتنگی
    در شمالی ترین سبز خواستن ها
    برایت می نویسم
    در صدای باران های موسمی
    که موعد توست
    اسم تو را
    از خیال گل های وحشی
    می چینم
    و در ایوان خاطرات بهار نارنج
    روی بند دلم
    به عشق گیره می زنم
    از ریسه های باران
    بر شانه افکار عاشقانه ام
    زنجیر موی تو را می بافم
    از تمشک های وحشی
    لب های تو را می چینم
    و دست هایت را
    از رخنه های آفتاب
    میان زالزالک ها
    در هوائی که فقط
    آدم دلش تو را می خواهد
    توئی که با تمام نبودن هایت
    به من معنا می دهی
    مثل ازدحام درختان
    برای درک یک جنگل
    مثل اجتماع عطرها
    برای رویش یک باغ
    خیالت مهم ست
    مثل تو برای تفهیم عشق
    مثل من برای دوست داشتن تو
    از تو می نویسم
    و رها می شوم در تو
    مثل باران در تن شالیزار …

  • Mehraban :

    غربت یعنی صندلی خالی تو
    وقتی زمینم وارونه می چرخد .
    آنجا که منم
    نه ابتدای خلقت است
    و نه انتهای آفرینش
    آنجا
    صفرترین نقطه دنیاست .
    شرمناک ترین بی پناهی انسان ،
    آنجا
    ناگهان ترین بغض تاریخ است .
    غربت
    نبودن تو نیست
    نزدیک ترین ساحل دور افتاده ایست
    که گاهی در چشمان تو جا می ماند .
    در آغوش تو گاهی حتی غریب بوده ام .
    غریب که باشی می دانی
    تنگ ترین جای جهان
    دل من است …

  • Mehraban :

    در امتداد این شب تیره
    من و تو
    و
    خاطره ات
    چه کرده ای با من
    تمام ثانیه ها
    یادت را
    برایم به ارمغان می آورند
    دیده بر هم می گذارم
    سکوت به لب میخرم
    آه در سینه حبس می کنم
    مبادا کسی
    خاطره ات را از من برباید
    دوستت دارم
    اندازه اش را نمی دانم
    گویی
    به اندازه ستاره های کهکشان
    نه
    بیشتر
    تو را
    اندازه خودت دوست دارم ….

  • sara :

    چرا نظرات من تایید نشدن؟یه شعر فرستاده بودم با نظرم در مورد متن
    فکر نمیکنم حرف بدی زده باشم که تایید نشن
    اما اشکالی نداره هر طور راحتید

  • نادیا :

    اول دستها, بعد چشمانش را؟

    صدايش را اول؟

    يالبخندهايش؟

    ازکجا بايد شروع کرد

    فراموش کردنش را؟

  • نادیا :

    هزار بارهم که از اين شانه به آن شانه بغلتي

    اين شب صبح نمي شود

    وقتي دلتنگ باشي !

  • نادیا :

    وقتي
    يه روز ديدي خودت اينجايي و دلت يه جاي ديگه …
    بدون كه كار از كار گذشته و تو عاشق شدي
    طوري ميشه كه قلبت فقط و فقط واسه عشق مي تپه ،
    چقدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختن
    همه چي با يک نگاه شروع ميشه
    اين نگاه مثل نگاهاي ديگه نست ، يه چيزي داره که اوناي ديگه ندارن …
    محو زيبايي نگاهش ميشي ، تا ابد تصوير نگاهش رو توي قلبت حبس مي كني ،
    نه اصلا مي زاريش توي يه صندوق ، درش رو
    هم قفل مي كني تا كسي بهش دست نزنه.
    حتي وقتي با عشقت روي يه سكو مي شيني و واسه ساعتهاي
    متمادي باهاش حرفي نمي زني ، وقتي ازش دور ميشي احساس
    مي كني قشنگترين گفتگوي عمرت رو با كسي داري از دست ميدي.
    مي بيني كار دل رو؟
    شب مي آي كه بخوابي مگه فكرش مي زاره؟! خلاصه بعد يه جنگ و
    جدال طولاني با خودت چشات رو رو هم مي زاري ولي همش از خواب ميپري …
    از چيزي ميترسي …
    صبح كه از خواب بيدار ميشي نه مي توني چيزي بخوري نه مي توني
    كاري انجام بدي ، فقط و فقط اونه كه توي فكر و ذهنت قدم مي زنه
    به خودت مي گي اي بابا از درس و زندگي افتادم ! آخه من چمه ؟
    راه مي افتي تو كوچه و خيابون هر جا كه ميري هرچي كه مي بيني
    فقط اونه ، گويا كه همه چي از بين رفته و فقط اون مونده
    طوري بهش عادت مي كني كه اگه فقط يه روز نبينيش دنيا به آخر ميرسه
    وقتي با اوني مثل اينكه تو آسمونا سير مي كني
    وقتي بهت نگاه مي كنه گويا همه دنيا رو بهت ميدن
    گرچه عشق نه حرفي مي زنه و نه نگاهي مي كنه !
    آخه خاصيت عشق همينه آدم رو عاشق مي كنه و بعد ولش مي كنه به امون خدا
    وقتي باهاته همش سرش پائينه
    تو دلت مي گي تورو خدا فقط يه بار نيگام كن آخه
    دلم واسه اون چشاي قشنگت يه ذره شده
    ديگه از آن خودت نيستي
    بدجوري بهش عادت كردي ! مگه نه ؟ يه روزي بهت ميگه كه مي خواد ببينتت
    سراز پا نمي شناسي حتي نميدوني چي كار كني …
    فقط دلت شور ميزنه آخه شب قبل خواب اونو ديدي…
    خواب ديدي که همش از دستت فرار ميکنه …
    هيچوقت براش گل رز قرمز نگرفتي …چون بهت گفته بود همش دروغه
    تو هم نخواستي فکر کنه تو دروغ ميگي آخه از دروغ متنفره …
    وقتي اون رو مي بيني با لبخند بهش ميگي
    خيلي خوشحالي که امروز ميبينيش …
    ولي اون …
    سرش رو بلند مي كنه و تو چشات زل ميزنه و بهت ميگه
    اومدم بهت بگم ، بهتره فراموشم كني !
    دنيا رو سرت خراب ميشه
    همه چي رو ازت مي گيرن همه خوشبختيهاي دنيا رو
    بهش مي گي من … من … من
    از جاش بلند ميشه و خيلي آروم دستت رو ميبوسه ميذاره رو قلبش
    و بهت ميگه خيلي دوستت دارم وبراي هميشه تركت مي كنه
    ديگه قلبت نمي تپه ديگه خون تو رگات جاري نميشه
    يه هويي صداي شكستن چيزي مي آد
    دلت مي شكنه و تكه هاي شكستش روي زمين ميريزه
    دلت ميخواد گريه کني ولي يادت مي افته بهش قول داده بودي که هيچوقت
    به خاطر اون گريه نميکني چون ميگفت اگه يه قطره
    اشک از چشماي تو بياد من خودم رو نميبخشم …
    دلت ميخواد بهش بگي چقدر بي رحمي که گريه رو
    ازم گرفتي ولي اصلا هيچ صدايي از گلوت در نمياد
    بهت ميگه فهميدي چي گفتم ؟با سر بهش ميگي آره!…
    وقتي ازش ميپرسي چرا؟؟؟ميگه چون دوستت دارم!
    انگشتري رو که تو دستته در مياري آخه خيلي اونو دوست داره بهش ميگي مال تو …
    ازت ميگيره ولي دوباره تو انگشتت ميکنه …ميگه فقط تو دست تو قشنگه…
    بعد دستت رو محکم فشار ميده و تو چشمات نگاه ميکنه و…
    بعد اون روز ديگه دلت نميخواد چشمات رو باز نمي كني
    آخه اگه بازشون كني بايد دنياي بدون اون رو ببيني
    تو دنياي بدون اون رو مي خواي چي كار ؟
    و براي هميشه يه دل شكسته باقي مي موني
    دل شكسته اي كه تنها چاره دردش تويي…

  • نادیا :

    فکــــر بودنـت دیـــوانه ام می کنـــد …

    آخ اگــر باشــی …

    برایــت دیوانگـــی را تمام خواهـم کــرد!!!

  • گلبهار :

    سر تا پایم را خلاصه کنند میشوم مشتی خاک!
    که ممکن بود خشتی باشد در دیوار یک خانه یا سنگی در دامان یک کوه
    یا قدری سنگریزه در انتهای یک اقیانوس!
    و شاید خاکی از گلدان!
    یا حتی غباری بر پنجره!
    اما مرا از این میان برگزیدند برای نهایت شرافت
    برای انسانیت…
    و پروردگارم که بزرگوارانه اجازه ام داد به نفس کشیدن..دیدن…شنیدن..فهمیدن
    و ارزنده ام کرد به واسطه ی نفسی که در من دمید
    من منتخب گشته ام برای قرب..برای سعادت..
    من مشتی خاکم که خدایم اجازه ام داده به انتخاب وتغییر..به شوریدن …به عشق
    وای برمن اگر که قدر ندانم
    وای برمن اگر که باز هبوط کنم به خاک…!

    ماه عبادت وبندگی وماه مهمانی خدا بر شما دوستان کافه ای عزیز مبارک.. :flr

  • Alireza :

    روزی اگر نبودم

    تنها آرزوی ساده ام این است

    زیرلب بگویى

    “یادش بخیر……..”

  • گلبهار :

    واااااااای من بالاخره تونستم اهنگو دانلود کنم این موفقیتمو مدیون گوشی جدیدمم بسیار ممنون خیلی زیبا بود نماز روزه هاتونم قبول ولی کافه مون خیلی اروم شده نمیدونم چش شده


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید