امشب دوباره دلم بی صدا شکست - کافه تنهایی

کافه تنهایی

امشب دوباره دلم بی صدا شکست

دل شکسته و دلتنگ

امشب دوباره دلم بي صدا شکست
امشب دلم باز بي صدا شکست
امشب دوباره دلم بي صدا شکست
با گريه اي غريب و غمي آشنا شکست
تا کهکشان غرقه شدن در خيال تو
پرواز کرد و چون مرغي رها شکست
يک عمر من شکستم و با درد ساختم
اما کسي نگفت چرا بينوا شکست
ماندم ميان موج غريبي ز اشک و آه
کشتي صبرم از ستم ناخدا شکست
امشب ستاره ها پي دلداري آمدند
اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست
باز به داد دلم رسي……..اي کاش
امشب دوباره دلم بي صدا شکست!

بازدید : 3224
برچسب ها :
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • sara :

    هر چند از طراوت چشمات خالی ام
    سنگم نزن شکسته دل این حوالی ام
    امروز را به خاطر تو شب نمی کنم
    فرقی نمی کند شب و روز خیالی ام
    اینجا ببین سکوت مراضبط کرده اند
    فریاد مرده بر لب زنجیر لالی ام
    حتی غزل دوای سکوتم نمیشود
    در انتظار حادثه ای احتمالی ام
    بی وسعت حضور تو پرواز ناقص است
    ای آسمان بیا که زمین گیر کالی ام
    در کوچه های تب زده از آه پنجره
    یک شب قدم بزن که ببینی چه حالی ام
    هر چند در مرام سکوتم گلایه نیست
    سنگم نزن شکسته دل این حوالی ام  
    بهنام صداقت حور

    • sara :

      سلام مدیر ممنون بابت پست زیباتون :flr :flr
      ولی شمام غمگین میذاریییید چرااااااا؟؟؟منم که اشکام فقط منتظرن تا سرییییع سرازیر بششششششششن

      • کافه تنهایی :

        سلام
        :flr
        خدا نکنه!
        سعی می کنیم کمتر پست غمگین بذاریم
        شاد باشید …
        :flr

        • Mehraban :

          سلام و صد سلام مدیران عزیز

          غمگین اما زیبا ….

          و اما بسیار لطف می کنید چند وقتی از فاز دل شکستن، دلتنگی، غم و درد، اشک و آه بیرون بیایید
          آیا میشه؟!!!
          ضمنا از این گلبهار خانوم خبری نیست چرا؟!

          • کافه تنهایی :

            باشه
            داریم سعی می کنید برا یه مدت بریم به سمت عشق و عاشقی :flr

            آره چند روزی نیستن ما یه خورده آرامش داریم ( شوخی )

        • گلبهار :

          یاد اون اوایل افتادم نمیدونم چی شد منم گفتم پست شاد بذارین بعدا متوجه شدم خب تو کافه ای که با غم واندوه بنا شده شاید ما نباید توقع داشته باشیم بنویسن کوچه تنگه بله عروس قشنگه بله دست به زلفاش نزنید مروارید بنده بله بزن دست قنگه روووووووو دست دست دست :D :D :D :D دیگه منم عادت کردم با این پستا که البته بسیار زیبا بودن وهستن وخواهد بود اخ دلمون عروسی خواس من که چشمم اب نمیخوره مطئننم پ انتظاری هم ندارم :-D :-D :-D

          • Mehraban :

            حق با شماست گلبهار جان
            اگر من از دلتنگی می نویسم
            یا از عشق می نویسم
            یا از دوری و فاصله و …
            به خاطر احساسی است که در وجودم نقش بسته
            و تا خودم نخواهم نمی تونم دلتنگیم و تبدیل به شادی کنم
            دوری و فاصله ام و تعبیر به صبر و شکیبایی کنم …
            اینجا کافه تنهایی است
            از اسمش پیداست که یعنی همه می تونند از تنهایی و دلتنگی و … خودشون بنویسند و احساس الان خودشون و ابراز کنند
            اینکه من گفتم از فاز دل شکستن و غم و اندوه و … برای یک مدتی خارج بشیم برای اینه کمی به گذشته فکر کنیم و ببینیم گذشته چه عایدمون کرده جز غم و حسرت و اندوه و … پس کمی در حال زندگی کنیم با فکر تازه و امیدی نو …
            و آینده ای بسازیم در جبران گذشته ….
            کافه عزیز شرمنده از تمامی جسارت ها و گفتارهام …

            پایدار باشید و همیشه امیدوار

          • کافه تنهایی :

            درود مهربان جان

            تا حدی موافقم و نباید احساسات گذشته رو هی آپدیت کنیم تو خودمون.

            باید عاشق باشیم ، شاد باشیم و این یعنی زندگی.

            دشمنتون شرمنده باشه ، جسارتی نمی بینیم ، اینجور حرفا باید زده بشه تا کافه زیبا شه و ممنون بابت حرفای زیباتون :flr

            شاد ، پاینده و در پناه حق سر بلند باشید :flr

    • Mehraban :

      وای سارا جان
      با اینکه غمگینه اما زیباست خیلی زیاد :flr

      با اجازه کپی شد :flr

  • گلبهار :

    سلام خدمت بروبچ عزیز ممنون که به یاد من بودید کافه چی برا شما هم دارم بعدا جبران میکنم بنده درگیر زندگی وخانه داری وبچه داری :D هستم واسه همین گاهی اگه نمیام واقعا نمیرسم شرمنده

  • گلبهار :

    دیشب، با خیال روی تو،
    شعری از مهتاب سرودم
    شعری از ستاره باران هوای تو سرودم
    از نگاهت، از صدایت،
    از تو و چشم سیاهت،
    شعری با صدای غمبارت سرودم
    دیشب، با خیال روی تو،
    از جاده بی انتهای شب، گذر کردم
    اما از روی حسادت
    از نگاه روشن مهتاب حذر کردم
    بی تو بودن
    و بی تو به مهتاب نگاه کردن
    برای من کابوسی از رفتن دیرینه توست…
    دیشب، با خیال یاد تو،
    شب را به صبح سر کردم
    این بار از روی خجالت
    به مهتاب نظر نکردم
    بی تو مرا،
    مهتاب رنگی دگر است

  • گلبهار :

    وای از آن شعر، شعر کوچه !
    وای از آن شب، شب مهتاب !
    وای از شوق دیدار…
    حتی در خواب
    بی تو بودم…تک و تنها،
    دور از همه غمها
    با تو اما،
    عشق آمد و من رفتم تو رویا…
    از غم دوری تو شعر سرودم
    شعر که نه!…
    حرف دلم بود که دگر بار بریدم!
    همه امید به آن لحظه
    که آیی به سراغم…
    شوق دیدار تو بود، دیدار نبود!
    عطر صد خاطره بود، یار نبود…
    یادم آید که شبی،
    از این کوچه گذر کردی
    شعر خواندی و نوشتی و سفر کردی…
    یاد داری که به من گفتی حذر کن؟
    حذر از عشق ندانم هرگـــــــــــــز …

  • گلبهار :

    شب از مهتاب سر میره

    تمام ماه , تو آبه

    شبیه عکس یک رویاست

    تو خوابیدی , جهان خوابه

    زمین دور تو می گرده

    زمان دست تو افتاده

    تماشا کن , سکوت تو

    عجب عمقی به شب داده

    تو خواب انگار طرحی از

    گل و مهتاب و لبخندی

    شب از جایی شروع میشه

    که تو چشمات و می بندی

    تو را آغوش می گیرم

    تنم سر ریز رویا شه

    جهان قد یه لالایی

    توی آغوش من جا شه

    تو را آغوش می گیرم

    هوا تاریک تر میشه

    خدا از دست های تو

    به من نزدیک تر میشه

    تمام خونه پر میشه

    از این تصویر رویایی

    تماشا کن , تماشا کن

    چه بیرحمانه زیبایی

  • erfan :

    …من چگونه از تو دور شوم ؟؟؟ 
    تویی که آرام و بی صدا در دلم لانه کردی
    و حالا معصومانه به من نگاه می کنی
    تویی که تمام ذهنم را با یادت آغشته کرده ای
    نگاه تو آسودگی ست و آرامشی که مرا در یاد تو تسخیر می کند
    میدانی! کاش میشد زیر بارانی که در دلم می بارید قدم می زدی
    و من فرصتی می یافتم تا حضورت را مرور کنم
    افسوس…
    تو نمی دانی اینجا پر از تکرار نام توست :flr
    کاش میتوانستم صراحتم را در صداقت عجین کنم و بگویم دلم برایت تنگ است :cry:
    عزیز غزلهای ننوشته ام 
    خودت بگو 
    تویی که هدف زندگی ام شدی …
    چه بنویسم در  این غروب بد رنگ …. بی تو ؟؟؟

    • sara :

      آقا عرفااااان ناراحت نباشید امیدوارم هرچه زودتر حالتون بهتر شه :flr

      • Mehraban :

        سارا جان
        آقا عرفان گرامی تا خودش نخواهد، تا تصمیم نگیره که برای چی داره زندگی می کنه
        نمیتونه خیلی چیزها رو فراموش کنه …
        وقتی یک نگاه به خودش در آیینه بیاندازه و به خالقش فکر کنه و به اینکه اگر به چیزهایی که رسیده نعمت خدا بوده و به آنهایی که نرسیده حکمت خدا و دیری نمی پاید که همه چیز براش روشن و واضح میشه آن موقع است که به آرامش رسیده و خدا بهترین و اگر ازش گرفته اما به موقع و زمانش بهترین و بهترین و براش به ارمغان میاره فقط کافیه این برادر خوب از دل و جان اول برای وجود خودش تلاش کنه و بدونه فرزند امانتی است از طرف خدا نزد پدر و مادر و برای خوشحالی آنها کم نگذاره …
        پدر و مادر با خوشحالی فرزند شادند و با غمش ذره ذره آب میشن و غیر قابل تکرار و بازگشتند
        وقتی خدا چیزی و ازمون می گیره و یا با اصرارمون بهمون نمیده بی شک بهترینش و برامون کنار گذاشته من به این باور دارم :flr

        امیدوارم این برادر خوب هر چه زودتر شاد و سرزنده گردد :flr

        • sara :

          مهربان جان چقدر قشنگ صحبت میکنی حرفا ت به آدم آرامش میده :flr

        • erfan :

          ممنون مهربان خانوم…
          ولی راستش زیاد با حرفاتون موافق نیستم…
          این چیزایی که میگین رو میدونم ولی درک کردنش برام سخته…
          من تو زندگی به خیلی چیزایی که میخواستم نرسیدم…همشونم خوب بود…ولی اینکه بخوام بگم،همه اینا حکمت الهی بوده که به من نرسه،قبول کردنش سخته…
          اون نخواست…همین…حالا بنظرم درست نیستش که ربطش بدیم به خدا و بگیم حکمت الهی بوده…چون نه خدا میتونه نظر اونو عوض کنه نه هیچکس دیگه…جوابم مثبت بود،همینطور…
          خدا خودش به بنده هاش عقل و قدرت انتخاب داده که بتونن آزاد زندگی کنن…این ماییم که باید مسیر خودمونو مشخص کنیم…همین…
          ممنون بازم…
          ایشالله خوشبخت باشید… :flr

      • erfan :

        ممنون سارا خانوم…
        خوبم :-|
        ایشالله همه خوب باشن… :flr

  • Mehraban :

    درود بر تمام شما دوستان عزیز
    آرزویم برای تک تک شما دوستان روزهای خوش، لبهای خندان و دلی شاد و قلبی مملو از عشق می باشد :flr

    زندگي زيبايي
    زندگي بوي خوش يك گل سرخ
    زندگي لمس تن ثانيه ها
    زندگي يعني من
    زندگي يعني تو
    زندگي اين لحظه
    كه نفس مي كشم اينجا ته شب
    زندگي رنگ شقايق تا عشق
    بوي اين تكرار است
    زندگي خواب به زير آفتاب
    زندگي حجم خيالم با تو
    زندگي يك بودن
    يك سكوتم تا تو
    زندگي عشق در اين نزديكي است

    “شاعر: رامین امید” :flr

    • گلبهار :

      ما هم برای تو مهربون عزیز دعا میکنیم هرچی از خدا میخوای بهت بده وهمیشه ی همیشه خنده رو لبات باشه خیلی گل ومهربونی الحق که اسمت برازنده خودته :flr

      • Mehraban :

        سلام گلبهار عزیزم
        قربون تو
        به من لطف داری عزیزم :flr آرزو می کنم همیشه شاد و سلامت باشی :flr

        کافه جان شما هم من و ببخشید کلی در این پست دخالت کردم :flr

    • کافه تنهایی :

      درود مهربان جان

      چه آرزوی قشنگی، ممنون

      ………………

      برايت خدا را آرزو دارم

      خداوند تنها روزنه ي اميدي است كه هيچگاه بسته نميشود

      تنها كسي است كه با دهان بسته هم مي توان صدايش كرد

      تنها كسي است كه مي توان با پاي شكسته هم سراغش رفت

      تنها خريداريست كه اجناس شكسته را بهتر بر مي دارد

      تنها كسي است كه وقتي همه رفتند مي ماند

      تنها كسي است كه وقتي همه پشت كردند ، او همچنان آغوش مي گشايد

      خدا را برايتان آرزو دارم….
      :flr

  • گلبهار :

    ههههههه کافه چی سوتی دادی باز :D اون بالا مهربون داشت جواب منو میداد نه سارایی :D :D :D برو درستش کن

  • حسام :

    همه شب با دلم کسی می گفت
    سخت آشفته ای زدیدارش
    صبحدم با ستارگان سپید
    می رود،می رود، نگهدارش
    من به بوی تو رفته از دنیا
    بی خبراز فریب فراداها
    روی مژگان نازکم می ریخت
    چشمهای تو چون غبار طلا
    تنم از حس دستهای تو داغ
    گیسویم در تنفس تو رها
    می شکفتم ز عشق و می گفتم
    هر که دلداده شد به دلدارش
    ننشیند به قصد آزارش
    برود، چشم من به دنبالش
    برود، عشق من نگهدارش
    آه اکنون تو رفته ای و غروب
    سایه می گسترد به سینه راه
    نرم نرمک خدای تیره غم
    می نهد پا به معبد نگهم
    می نویسد به روی هر دیوار
    آیه هایی همه سیاه سیاه

  • گلبهار :

    خودم با همین چشام چن بار دیدم نه یه بار و دوبار بلکه چن بار و بهتون گفتم :D …زیرش نزن باش این نیز بگذرد دفعه بعدی هم هس ایشالله اون روز بیاد دیر نیس :D :D :D :D

  • ارام :

    یادت باشد
    دلت که شکست،
    تلافی نکن،فریاد نزن…
    حواست باشد
    دل شکسته گوشه هایش تیز است.
    مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به تلافی،
    مبادا که فراموش کنی روزی شادیش،آرزویت بوده…
    مبادا فراموش کنی…

  • ارام :

    چه انتظاری از مردم داری؟
    آنها حتی پشت سر خدا هم حرف می زنند.

  • love hell :

    من اورارهاکردم تااوخودرادریابدوچقدرسخت است عزیزترینت رارهاکنی.امامن انقدراورادوست دارم که اورارها میخواهم برای همیشه رها از تمامی بندهاوزنجیرها.هرچنداوهیچگاه دربندمن گرفتارنبودچراکه من خوداینگونه خواستم وهیچگاه به خاطرهمیشه بودن با او برای او بندی نساختم اما او در بند خود گرفتار بود.ای کاش از خود رها شود.همانگونه که من بااو از خود رهابودم… 

  • love hell :

    عاشقانه دوستت خواهم داشت 
    بی آنکه بخواهم دوستم داشته باشی 
    و 
    عاشقانه در غمت خواهم مرد بی آنکه بخواهم در مرگم اشک بریزی 

  • love hell :

    بزار یه دیـــــــــــــــوونه یه عمر نگات کنه…اما…نذار یه نگاه یه عمر دیــــــــــــــوونت کنه

  • ارام :

    مدتیست دلم شکسته…
    کاش می شد آخر اسمم نقطه گذاشت
    تا دیگر شروع نشوم
    کاش می شد فریاد بزنم پایان…
    دلم خیلی گرفته است
    آدم ها از دور دست دوست داشتنی ترند.


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید