میلاد - کافه تنهایی

کافه تنهایی

میلاد

ناگهان
عشق
آفتاب‌وار
نقاب برافکند
و بام و در
به صوتِ تجلی
درآکند،
شعشعه‌ی آذرخش‌وار
فروکاست
و انسان
برخاست.

[ احمد شاملو ]

بازدید : 620
برچسب ها : , ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • گلبهار :

    .** توکل بر خدايت کن.
    .کفايت ميکند حتما **.

    .**اگر خالص شوي با او.
    .صدايت ميکند حتما **.

    .** اگربيهوده رنجيدي.
    .از اين دنياي بي رحمي **.

    .** به در گاهش قناعت کن.
    .عنايت ميکند حتما **.

    ‌ .** دلت درمانده ميميرد.
    اگر غافل شوي از او **.

    .** به هروقتي صدايش کن.
    .حمايت ميکند حتما **.

    ‌ .** خطا گر ميروي گاهي.
    ‌‌ .به خلوت توبه کن حتما **.

    .** گناهت ساده ميبخشد.
    .رهايت ميکند حتما **.

    .** به لطفش شک نکن
    .اگر دنيا حقيرت کرد **.

    .** تو رسم بندگي آموز.
    ‌‌‌‌‌ .حمايت ميکند حتما‌**.

    ★ خدايي را پرستش کن که هردم بهترينهارا عطايت ميکند حتما ★

  • گلبهار :

    غزلى زيبا از فاضل نظری،
    سرسبز دل از شاخه بریدم، تو چه کردی؟
    افتادم و بر خاک رسیدم، تو چه کردی؟
    من شور و شر موج و تو سرسختی ساحل
    روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟
    هرکس به تو از شوق فرستاد پیامی
    من قاصد خود بودم و دیدم تو چه کردی
    مغرور، ولی دست به دامان رقیبان
    رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی؟
    تنهایی و رسوایی ، بی‌مهری و آزار
    ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید