در همین راستا حضرت حافظ چه زیبا و البته زیباتر میفرماید:
بی مِهر رُخَت روز مرا نور نماندست وز عُمر مرا جز شب دِیجور نماندست
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم دور از رخ تو، چشم مرا نور نماندست
میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت : «هیهات از این گوشه که معمور نماندست»
وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت از دولت هجر تو کُنون دور نماندست
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید دور از رُخَت این خستهی رنجور نماندست
صبر است مرا چاره هجران تو؛ لیکن چون صبر توان کرد؟ که مقدور نماندست
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است گو خون جگر ریز، که معذور نماندست
دیدی که صبح میشود شب ها بدون من……؟؟؟ دیدی که میگذرد روزها بدون من……؟؟؟ این نبص زندگی بی وقفه میزند… فرقی نمیکند!!! بامن……!!! بدون من……!! دیروز گرچه سخت…… امروز هم ...
در همین راستا حضرت حافظ چه زیبا و البته زیباتر میفرماید:
بی مِهر رُخَت روز مرا نور نماندست وز عُمر مرا جز شب دِیجور نماندست
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم دور از رخ تو، چشم مرا نور نماندست
میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت : «هیهات از این گوشه که معمور نماندست»
وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت از دولت هجر تو کُنون دور نماندست
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید دور از رُخَت این خستهی رنجور نماندست
صبر است مرا چاره هجران تو؛ لیکن چون صبر توان کرد؟ که مقدور نماندست
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است گو خون جگر ریز، که معذور نماندست
من نیز اعتراف می کنم که گاهی دوراز چشم تو در چشم ستارگان خیره شده ام نه به تمامیشان……بلکه بدانها که شبیه ترند به چشمان تو…………………………….
خیلی چرت بوووووووووود خیلیا :cry: :!: :(