بخواب !
شاید فراموش کنی
زمستان پشت شیشه های ترسیده اتاقت
عشق را
روی شاخه های شک زده باغ
خشکانده است
بخواب !
شاید فراموش کنی
دروغهای حقیر فروخورده ات
کنار کاغذهای سفید تلمبار شده
روی میز کار جدیدت
تپانچه را روی مغز باور فریب خورده ات
گذاشته و هزار بار چکانده است
بخواب !
شاید فراموش کنی
اما …
تمام اینها حقیقت دارد .
.