دیـر آمدی باران …
من در جــایـــی
در حجـــم نبــودن کســی خشکیـــدم …!
بعضی وقت ها …
یکی طوری می سوزونتت که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن،
بعضی وقت ها هم یکی طوری خاموشت میکنه که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن…
[خسرو شکیبایی]
یه جایی هست
بعد از کلی دویدن وایمیستی
سرتو میندازی پایین
و آروم میگی :
بیخیال،
دیگه زورم نمیرسه…!
چه داستان غریبی است داستان زندگی
دستی که داس را برداشت
همان دستی که گندم را کاشته بود…!
از یک جــــایی به بعـــد حــــال ِ آدمهــا دیگـــر خــــوب نمی شـــود
فقـــط برای جلوگیـــــری از بــروز سوء تفـاهم لبخنــــد می زننـــــد !
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺳﭙﺮﺩﻣﺶ …
ﺍﻣﺎ ﺍﺯﺕ ﯾﻪ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺩﺍﺭﻡ
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ …
ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ …
ﺑﻐﻞ ﯾﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ …
ﻣﺴﺖ ﻣﺴﺖ …
ﺑﺪﺟﻮﺭﯼ ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﻨﺪﺍﺯﺵ …!
باخته ام ..
روزهایم را به خوابها
هیاهوهای زندگی را به سکوت
و دلی را به تو…
به دنبال فرصت باش ، نه امنیت
جای قایق ساکن در بندرگاه امن است
اما بتدریج کف آن خواهد پوسید…
قهوه را خورد و فنجان را شکست
چای را نوشید و لیوان را شکست
عاشقش بودم، دل من را شکست
او نمک خورد و نمکدان را شکست
حال، او هست لایقِ آنچه که هست
لایقِ بودن با آدمهای پَست
من هم مست از مِی و سیگار بدست
زیرسیگاریم کجاست؟!
یادم آمد، لعنتی آنرا شکست!
پُر زِ خاکستر شده این قاب عکس.. راستی عکسمان را یادت هست؟؟
این یکی به دست من خواهد شکست…!
هى لعنتى!
بيا باهم بازى کنيم:
تو پاکت های خالی سیگارم را بشمار،
من هم،
شماره ی غريبه هاى توى گوشى ات را…!
آخرین دیدگاهها