خلاصه بهاری دیگر
بی حضور تو
از راه می رسد …
و آن چه که زیبا نیست زندگی نیست
روزگار است …!
[شمس لنگرودی]
فقط كافه چــــي
مي دانــســت
قهــوه ، انتـــخاب درســـتي
بــــراي شــروع يک رابطــه نيــســـت … !
لحظه هایی هست که دلم واقعا برایت تنگ میشود
من اسم این لحظه ها را “همیشه” گذاشته ام…!
دلـم یک نـخ با تـــو بودن را می خواهد
هرچند کوتاه،ولــــی گیرا… !!
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرك می كنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندكی سكوت…
[حسین پناهی]
خواستن همیشه توانستن نیست …
گاهی فقط داغ بزرگیست که تا ابد در سینه ات می ماند …
آری من خواستم اما…….!
از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم
تا پلهها و تو را گم نکنم
کبریت را که افروختم، آغاز پیری بود
گفتم دستانات را به من بسپار
که زمان کهنه شود
و بایستد
دستانات را به من سپردی
زمان کهنه شد و مُرد…!
[احمدرضا احمدی]
برای قـدم زدن با تو
هر از گاهی از خودم،
بیرون میزنم،
روحم هنوز،
به خانه بَرنگشته است!
[کامران رسول زاده]
می گفتی مثل همه “نیستی”
که قول بدهی و بشکنی ،
که حرف بزنی و عمل نکنی ،
كه بیایی و نمانی ،
که بروی و نیایی ، امــــــــــــــــا …
هنوز بدرود نگفتهای، دلم برایت تنگ شده است
چه بر من خواهد گذشت
اگر زمانی از من دور باشی
هر وقت که کاری نداری انجام دهی
تنها به من بیاندیش
من در رویای تو شعر خواهم گفت
شعری درباره چشمهایت
و دلتنگی…
[جبران خلیل جبران]
آخرین دیدگاهها