ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ …
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ …
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ …
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻥ …
ﮐﺴﯽ ﭺ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ …
ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﻧﮕﺎﻫﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ
ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﻬﺎﯾﻤﺎﻥ …
ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ …
ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ …
ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ …
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ !!!
ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﻭﻟﯽ ﺗﺎ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺷﺪﻥ ﺭﺍﻩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺳﺖ
ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺗﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻣﺎ ﺑﯽ ﺳﻠﯿﻘﻪ ﺍﯾﻢ، ﻃﻠﺐ ﺁﺏ ﻭ ﻧﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ﺗﻮ ﺧﻮﺩ ﺍﯼ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺨﺸﺸﻬﺎ
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﻘﺪﺭ ﮐﻦ
واقعا لذت بردم از این گفتار…
“آیت الله بهاالدینی(ره)”
روزقیامت نیکی هایمان رابه محبوب ترین فرد زندگیمان نخواهیم داد اما مجبور می شویم نیکی هایمان را به کسی بدهیم که از اومتنفر بودیم وغیبتش کردیم !
گناه مخصوصا حق الناس اوج حماقت است نه زرنگی،
زرنگی،بندگی خداست….
قایقی ساخته ام..
جنسش از راز و نیاز
بادبانش از صبر، دکلش از ایمان
در شبی مهتابی _
سفری دور و دراز، می کنم از لب دریا آغاز
دل به امواج بلا خواهم داد…
اگرم ساز مخالف زند و باد به همراهی طوفان خواهد
که مرا منصرف از راه کند
راه بیراهه کند، مضطر و درمانده کند
.. باکی نیست
من به همراه دعایی دارم
و به دل قطب نمایی دارم
و اگر در طی راه،،
به عنادی شکند زورق امید مرا گردابی
.. باز اندوهی نیست
بازوانی دارم
میزنم آب و شنا می کنم و میدانم
که «« خدایی »» دارم
** که اگر خسته شدم دست گیرد بی شک
و به ساحل برساند به یقین *
تاخدا هست،،،
کسی تنهانیست،،،
من اگر گم شده ام،،،
تو اگر خسته شدی،،،
درپس پرده ی اشک من وتو،،،
مأمن گرم خداست،،،
او همین جاست،،،
کنار من وتو،،،
سال ها منتظراست؛
تابه سویش بدویم ازسرشوق،،،
تا صدایش بزنیم ازسر عجز،،،
وبفهمیم که او مونس واقعی خلوت ماست
●ﻏـــﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﻫﻤﯿﺸــــﻪ ﺗﻮ ﺁﺏ ﻧﯿــــﺴﺖ . . .
●ﺗﻮ ﻏﺼــــــﻪﻧﯿـــــﺴﺖ . . .
●ﺗﻮ ﺧﯿــــــﺎﻝ ﻧﯿــــﺴﺖ . . .
●ﺁﺩﻡ ﺩﻭﺳــــﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﯾﻪ ﻭﻗﺘــــﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﯾﻪ ” ﺁﻏــــــﻮﺵ ”
●ﻏــــﺮﻕ ﺑﺸــــﻪ . .
سلام.اخه من ارسال میکنم ولی نمی دونم چی میشه؟
مینویسه که پیام شما ارسال شد واز این چیزا.
یادمان باشد
حق الناس همیشه پول نیست …
گاهی دل است !
دلی که باید بدست بیاوریم اما نیاوردیم !
دلی که شکستیم ورها کردیم و بی تفاوت از کنارش گذشتیم !
یادمان باشد
خدا از هر چه بگذرد از حق الناس نمیگذرد !
سلام دوستان
می خواستم بدونم چطوری میتونم عضو بشم ؟
درود
با تشکر از حسن نظر شما
قصد ایجاد یکسری تغییرات اساسی در کافه رو داریم و این بخش به امید خدا به شکلی راحت برای همه در حال پیاده سازی می باشد.
سلام …
ممنونم دوست عزیز
ســــــــــلام ،دوستــــــــــان ڪسے از آقــــــــــا عــــــــــلیرضا خـــــبر نــــــــــداره؟؟؟؟؟؟
الوووووو کافه چییییی کافه گاهی مشکل داره نمیتونیم بیایم هرموقع نبودیم بدونین دچارش شدیم خواهشااا یه کاری کنین اینجوری نشه اصلا صفحه کافه عوض میشه نمیدونم برا بقیه اینجوری هس یا نه..الوووووو صدامو میشنوین
سلام
به علت تغییر سرور ممکنه این مشکل پیش اومده سعی می کنیم هر چه زودتر رفع شه
و به زودی با بخشی جدید که همه بتونن در اون عضو شن در خدمتتون خواهیم بود
یا حق.
اون کیه که هم شیطونه ، هم جذابه !
هم خوش تیپه ، هم منه ؟!
ای وای ببخشید هول شدم جوابو گفتم :D
.
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
روح نفرین شده ای در قفس تن دارم
در رگ و مویرگم درد به خود می پیچد
تو ولی فکر بکن قلبی از آهن دارم !
ساکتم، حرف ولی پشت سکوتم کم نیست
بسته لب هام، نخ صبر به سوزن دارم
بیخودی سعی نکن درد مرا درک کنی
این جنون را توی این شهر فقط من دارم !
قطره ای بودم و مرداب شما حبسم کرد…
به زمین می روم آخر تب رفتن دارم !
حقِّ حق گفتن اگر حلقه ی دار است، چه باک؟
های منصور ببین! مثل تو گردن دارم !!!
حیف! فریاد مرا بغض به یغما برده
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
رویاهایم را دوست دارم
چون تنها جاییست که
همه چیز روبراه است…
دارد عادتم میشود
که با دلهره تو را ببوسم
مثل گنجشکها
که هرگز آسوده از زمین
دانه برنمیچینند …!
“یاور مهدی پور”
ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘــﺎ ﮔﺮ ﺑﺸﮑﻨﺪ ؛؛ ﺑﺎ ﻧﺴﺨﻪ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ
ﭼﺸﻢ ﮔﺮﻳﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﻣﻲ ؛؛ ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ
ﺳﻴــﻞ ﺑــﺎﺭﺍﻥ ﮔــــﺮ ﺑﺒــــﺎﺭﺩ ﺍﺯ ﻧﺴﻴـــــﻢ ﺻﻮﺭﺗﻲ !!
ﻏــﻢ ﻣﺨـــﻮﺭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ
ﻣﺨﺘﺼــــﺮ ﮔــﻮﻳﻢ ﺍﮔـــﺮ ﻭﻳــﺮﺍﻥ ﺷـﻮﺩ ﮐﺎﺷﺎﻧﻪ ﺍﻱ !!
ﺟــﺎﻱ ﻫــﺮ ﻭﻳــﺮﺍﻧﻪ ﺍﻱ ﮐﺎﺧــﻲ ﻧﻤﺎﻳـﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ
ﺍﻱ ﺧــﺪﺍ ،،،،،
ﻫــﺮﮔﺰ ﻧﺒﻴﻨـــﻢ ﺑﺸــﮑﻨﺪ ﻗﻠـــﺐ ﮐﺴﻲ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﺎطﻨﺶ ﺍﺯ ﺭﻳﺸـﻪ ﻭﻳـــﺮﺍﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ…!
صادق هدایت
. . توی یک جمع نشسته بودم بیحوصله بودم. مجلهای برداشتم ورق زدم،مداد لای آن را برداشتم همینکه توی دلم خواندم سه عمودی
یکی گفت: بلند بگو
گفتم یک واژهی سه حرفیه، از همه چیز برتر است
حاج آقا گفت: پول
تازه عروس مجلس گفت: عشق
شوهرش گفت: یار
کودک دبستانی گفت: علم
حاج آقا پشت سر هم گفت: پول اگه نمیشه طلا، سکه
گفتم: حاج آقا اینها نمیشه
گفت: پس بنویس مال
گفتم: حاج آقا بازم نمیشه
گفت: جاه
خسته شدم با تلخی گفتم : نه نمیشه
دیدم ساکت شد
مادر بزرگ پیر گفت: عمر
سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار
محسن خندید و گفت: وام
یکی از آن میان بلند گفت: وقت
یکی گفت: آدم
دوباره یکی گفت: خدا
خنده تلخی کردم و مداد را گذاشتم سرجایش ولی دریافتم، هرکس جدول زندگی خود را دارد، تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک واژهی سه حرفی آن هم درست در نمیآید.
…
شاید کودک پابرهنه بگوید کفش
کشاورز بگوید برف
لال بگوید سخن
ناشنوا بگوید نوا
نابینا بگوید نور
ومن هنوز در اندیشهام
واژهی سه حرفی جدول زندگی من چیست!!!!
مرو از پیشم و عمری نگرانم مگذار
یا چو رفتی به امید دگرانم مگذار
بر دلم داغ غم عشق تو ایام نهاد
تو دگر داغ غم هجر بجانم مگذار
تومرا آزردی..
که خودم کوچ کنم ازشهرت..
توخیالت راحت!
میروم ازقلبت..
میشوم دورترین خاطره درشبهایت..
توبه من میخندی!
وبه خودمیگویی:
بازمی آیدومیسوزد ازاین عشق ولی…
برنمی گردم،نه!
میروم آنجا که دلی بهردلی تب دارد..
عشق زیباست وحرمت دارد..
حرمت دارد
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست؟
در جوابم اینچنین گفت و گریست
لیلی و مجنون فقط افسانه اند
عشق در دست حسین بن علیست التماس دعا
خدایا…
شاد کن دلی را که گرفته و دلتنگ است
بی نیاز کن کسی را که به درگاهت نیازمند است
امیدوار کن کسی را که به آستانت ناامید است
بگیر دستانی که اکنون به سوی تو بلند است
مستجاب کن دعای کسی که با اشک هایش تو را صدا میزند
حامی آن دلی باش که تنها شده
دستگیر کسی باش که درمانده است و به آسمانت رو کرده ..