می نویسم
و مدام مچاله میکنم نوشته هایم را
میخواهم از روز قبل از تو بنویسم
ولی حتی نمی توانم یک روز قبل تو را به یاد بیاورم.
کاغذهای سفید بدبخت
چه به روزتان آورده ام…
آنقدر ذهنم پریشان است که
حتی نمی توانم روز بعد از تو را به یاد بیاورم.
احساس می کنم چهره ام شده
شبیه کاغذهای نیم نوشته مچاله شده…
“مانی عابدی”
سلام وبلاگت جالبه وزیباس
اگه دوست داشتی ب منم سر بزن
چرا اکثر کسایی که وب عاشقانه دارن یا شکست عشقی خوردنو خودشونو اینجا خالی میکنن یا عاشقنو طرفشون نمیدونه اخه براچی اقا علیرضا شما جز کدومشونی؟؟؟۰_o
هردوش دردآوره ، آدما هرکدوم یه جوری خودشونو خالی میکنن . منه علیرضا واسه دله شکستم مینویسم …
مرا قضاوت نکن رفیق ! ! ! اینجا تو فقط نوشته ام را میبینی و میخوانی … نه سرگذشتم را …!
منظور مدیر از این متن اینه که تو مو میبینی من پیچش مو …..خخخخخخخخخخ
سلام به شما دنیای عزیز
من به شخصه نه ازهجران عشق می رنجم ونه عاشقم ونه حتی عشق رو تجربه کردم اما متن های عاشقانه رو دوست دارم شاید اینا رو باور نکنی یا بذاری به حساب سنگ دل شدن
اما من میگم واسه خوندن ونوشتن مطالب عاشقونه نیازی به عاشق شدن نیست
کافیه
تو با روحت،جونت وقلبت عشق رو بفهمی حتی اگه تا حالا فرصت نشده باشه به عشق یا معنای واقعی عشق برسی.
نگوووووووووووووو مگه میشههههههههههههههه عاشق نشی؟ببینم دلتوووووووووووووو ؟؟؟عجباااااااااااااااا واه بار خدایااااااااااا شگفتااااااااا
من را نگاه كن كه دلم شعلهور شود
بگذار در من این هیجان بیشتر شود
قلبم هنوز زیر غزل لرزههای توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود
من سعدیام اگر تو گلستان من شوی
من مولوی سماع تو برپا اگر شود
من حافظم اگر تو نگاهم كنی اگر
شیراز چشمهای تو پر شور و شر شود
«ترسم كه اشك در غم ما پردهدر شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود»
آنقدر واضح است غم بی تو بودنم
اصلا بعید نیست كه دنیا خبر شود
دیگر سپردهام به تو خود را كه زندگی
هر گونه كه تو خواستی آنگونه سر شود
اینقد غمگین نباش مدیر بیا برات یه چی بگم:
در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت
درحالی که گویی ایستاده بودم
چه غصه هایی که فقط به غم دلم حاصل شد
درحالی که قصه کودکانه ای بیش نبود
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود واگر نخواهد نمیشود
به همین سادگی….
عین حقیقت رو میگید گلبهار جان ممنون
در انتهای هر سفر
در آیینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره این زمین
پاپوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرین سفر
در آیینه به جز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا
ندیده ای مرا ؟
من همیشه شاهد خیانت های زیادی بودم زن مرد نداشت فقیر و غنی نداشت بزرگ و کوچیک نداشت دوستان خیانت هم بخشی از هنر کلاسیکه همیشه یه طرف عاشقتره مهم اینه که دوباره بلند شی و زیباتر اینه که با اینکه خیانت دیدی بازهم به عشق ایمان داشته باشی ما همیشه وقتی تنهاییم شرو به نوشتن میکنیم همیشه میگیم بدبختیم ولی یادمون باشه ما هم یه زمان خوشبخت بودیم فرق بین آدمای موفق و شکست خورده اینه که آدمای موفق چگونه بلند شدن دوباره رو بلدن بیاین
خیلی ممنون کاملا موافقم عشق شکستی همراهش نیست و سراسر خاطره است و زیبایی …