خودم و خدایم را دوست دارم
از روزی که دریافته ام
جز خودم و خدایم کسی را ندارم
که
دلداریم بدهد
برایم آواز بخواند
و با همه بدی هایم
ترکم نکند
از
وقتی خودمان
را دوست دارم
دیگر
تنها
نیستم…
دیدی که صبح میشود شب ها بدون من……؟؟؟ دیدی که میگذرد روزها بدون من……؟؟؟ این نبص زندگی بی وقفه میزند… فرقی نمیکند!!! بامن……!!! بدون من……!! دیروز گرچه سخت…… امروز هم ...
دل های ما که به هم نزدیک باشند
دیگر چه فرقی دارد که کجای این دنیا باشیم
دور باش…اما نزدیک
من از نزدیک بودن های دور می ترسم…
احمد شاملو
برای خیانت،
هزار راه است اما هیچ کدام
به اندازه تظاهر
به دوست داشتن کثیف نیست…
وقتی نیستی
چتر و بی چتر چه فرقی دارد؟
شعر سهراب چه معنی دارد؟
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت…
سمانه جعفر زاده
زندگی را ورق بزن…
هر فصلش را خوب بخوان…
با بهار برقص…
با تابستان بچرخ
در پاییزش عاشقانه قدم بزن…
با زمستانش بنشین و چایت را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش
زندگی را باید زندگی کرد،آنطور که دلت می گوید.
مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری…
دست ها ی تو
تصمیمم بود
باید می گرفتم و
دور می شدم.
شمس لنگرودی
خودم و خدایم را دوست دارم
از روزی که دریافته ام
جز خودم و خدایم کسی را ندارم
که
دلداریم بدهد
برایم آواز بخواند
و با همه بدی هایم
ترکم نکند
از
وقتی خودمان
را دوست دارم
دیگر
تنها
نیستم…
همین که هســتی….
همین که لابلای کلماتم نفَس میکشی.
راه میروی…
همین که پناه ِ واژه هایم شده ای…
همین که سایه ات هست…
همین که کلماتم از بی تویی یتیم نشده اند….
کافیست برای یک عمر آرامش
بـــاش….
حتی همین قدر دور…
حتی همین قدر دست نیافتنی